اختلال شخصیت ضد اجتماعی در یک سناریو

افرادی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند، در برخورد نخست خونگرم، مسلط و صمیمی به نظر می‌رسند. تسلط آنها بر كلام و رفتار به حدی است كه اطمینانمان را جلب می‌كنند و برای لحظه‌ای حتی به ذهنمان خطور نمی‌كند كه اینها همه واقعی نباشد. اما برخوردهای بعدی واقعیت‌های دیگری را هویدا می‌كنند؛ اینكه آنچه بودند، حقیقت وجودی آنها نبوده و شناخت اولیه ما تنها آشنایی با چهره به ظاهر حقیقی آنها بوده است. در واقع شناخت دقیق‌تر ما از این افراد، چهره حقیقی آنها را آشكار می‌كند. این افراد به راحتی می‌توانند زندگی دیگران را نابود كنند؛ بدون اینكه لحظه‌ای آنچه می‌كنند، آنها را آزرده‌خاطر كند. داستان و سناریوی زیر را بخوانید تا با افراد ضد اجتماعی در موقعیت های واقعی بیشتر آشنا شوید.


مقاله مرتبط: نشانه های شخصیت ضداجتماعی


اختلال شخصیت ضد اجتماعی

«مثل هر سال به خاطر علاقه و ارتباط شغلی‌ام با نمایشگاه تجهیزات و تزئینات داخلی ساختمان، برنامه‌ریزی كردم تا افتتاحیه نمایشگاه را از دست ندهم. آن روز همه غرفه‌ها را با دقت نگاه می‌كردم و فهرست تولیدات جدیدشان را می‌گرفتم تا به غرفه آنها رسیدم. مثل همه غرفه‌ها، درباره تولیدات آنها هم سوال كردم و او با خوشرویی و البته تسلط كامل به همه سوال‌هایم جواب داد؛ خیلی خوب و كامل درباره همه چیز صحبت می‌كرد. كارت ویزیتش را به من داد و قرار شد برای توضیح بیشتر درباره تعدادی از تولیدات جدیدشان با او تماس بگیرم. این شروع آشنایی من با او بود.»
این خانم درباره نحوه آشنایی با همسرش ادامه داد: «بعد از آن چند بار تلفنی صحبت كردیم و یكی دو بار هم او به كارگاه و دفتر ما سر زد. راهنمایی‌های او بعضی از مشكلات ما را برطرف كرد، طبیعی هم بود چون او دكترای مهندسی عمران داشت، ارتباط كاری ما بیشتر شد تا اینكه درخواست ازدواجش را مطرح كرد.

«به نظرم هیچ ایرادی نداشت كه به او نه بگویم. مدتی هم بود كه او را می‌شناختم. پس مساله را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و آنها هم موافقت كردند.»
این خانم ادامه داد: «روز خواستگاری همراه پدر و مادرش به منزل ما آمدند. مثل همیشه متین، موقر و مسلط بود. سلیقه خوبی همم داشت چون دسته‌گل زیبایی هم انتخاب كرده بود. پدر و مادرم شیفته رفتار او شدند و چند هفته بعد زندگی مشتركمان را آغاز كردیم».

«سفرهای كاری او شروع شد. چند بار وقتی با او تماس گرفتم یا شركت نبود یا خیلی تند و با عجله جواب من را می‌داد و می‌گفت باید همراه چند مهمان خارجی برای امضای قراردادهای جدید به شركت‌ها یا شهرهای مختلف برود. مشكلی نبود اما حس می‌كردم چیزی سر جایش نیست».
این خانم ادامه داد: «درآمد همسرم بد نبود اما شرایط ویژه‌ای هم نداشت. به همین دلیل یكی- دو بار به دلیل اینكه نتوانسته بود چك‌هایش را به موقع پرداخت كند، از پدرم پول قرض كرد. پدر من وضع مالی خیلی خوبی دارد؛ اگر هم این طور نبود، طبیعی بود كه به دامادش كمك كند. انتظار داشتم او به محض پر شدن حسابش، قرض پدرم را پس بدهد اما همسرم اصلا انگار فراموش كرده بود. این كار باز هم تكرار شد. در مدت آشنایی پیش از ازدواجمان، همسرم به این نكته پی برده بود كه پدرم وضع مالی خوبی دارد. به همین دلیل بعد از ازدواج برای انجام امور خیر از پدر و مادر پول می‌گرفت؛ حتی در مواردی من و پدر و مادرم هر كدام بی‌خبر از همدیگر به او پول می‌دادیم. البته همسرم تاكید می‌كرد درباره كارهای خیر او با كسی صحبت نكنم».

«كم‌كم شكم به یقین تبدیل شد اتفاقاتی می‌افتد كه من از آنها بی‌خبر هستم یا لااقل اگر از آنها خبر دارم، این اخبار واقعی نیستند. چند بار به محل كار همسرم سر زدم. همه چیز مرتب بود. او همان دكتر مهندس موقر و متینی بود كه من می‌شناختم. اما به تدریج تناقض‌های رفتاریگفتاری همسرم، توجهم را جلب كرد.»
او ادامه داد: «رفت و آمدهایم را بیشتر كرده و سعی كردم با همكار‌های او ارتباط برقرار كنم. متوجه شدم همسرم برای انجام كارهای خیر مثل كمك به ایتام و… از چند نفر از همكارهایش هم پول قرض كرده است و خیلی از قرض‌ها را هم پس نداده بود. بیشتر درباره او پرسیدم تا به ارتباط او با همكارهایش پی ببرم كه متوجه شدم اصلا خیری در كار نیست. كنجكاو شدم و این‌قدر از این و آن سوال كردم تا به جواب‌هایی رسیدم كه نمی‌دانستم چه كار كنم. اولین ضربه درباره تحصیلات همسرم بود».
این خانم درباره تحصیلات و جایگاه شغلی همسرش توضیح داد: «باور نمی‌كردم. او دیپلم داشت و شركتی كه در آن كار می‌كرد، متعلق به دوستش بود. همان جا بود كه متوجه شدم همه مدارك تحصیلی‌ای كه به من و خانواده‌ام نشان داده بود، جعلی بوده است. به قدری استادانه و حساب شده برنامه‌ریزی كرده بود و حرفه‌ای دروغ می‌گفت كه نه تنها من؛ بلكه خانواده‌ام هم آن را باور كردند. از آنجایی كه همسرم مدت‌ها در شركت مهندسی دوستش كار می‌كرد، با اصطلاحات و مراودات تجاری آشنا و به آنها مسلط شده بود؛ همین باعث شد تا من متوجه حقیقت نشوم».

هر روز یک چیز تازه

«دیگر عادت كرده بودم هر روز چیز تازه‌ای درباره او بشنوم. متوجه شدم چندین بار به بهانه راه‌اندازی پروژه‌ای تجاری، از تعداد زیادی كلاهبرداری كرده است. جعل اسناد و مدارك هم بخشی از استعدادهای نفرت‌انگیز او بود.»
این خانم ادامه داد: «وقتی متوجه شد به حقیقت او پی برده‌ام، بدرفتاری‌هایش آغاز شد. دیر به منزل می‌آمد. با پرس‌وجوهایم به این نتیجه رسیدم كه مواد مخدر هم مصرف می‌كند؛ عادتی كه من از سابقه‌اش بی‌خبر بودم. دست بزن پیدا كرده بود. او را تهدید كردم كه اگر باز این رفتارش را تكرار كند، با حكم پزشكی قانونی از او شكایت خواهم كرد. اما من را تهدید كرد كه اگر از این راه وارد شوم، به من و پدر و مادرم آسیب خواهد زد. مدتی بعد، از گوشه و كنار شنیدم كه روابط خارج از چهارچوب خانواده هم دارد. به دلیل رفتار خاصش كه به راحتی می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار كند، دوست و آشناهای زیادی در همه جا و هر پست و مقامی دارد؛ به همین دلیل می‌دانستم كه می‌تواند تهدیدهایش را عملی كند».
او درباره كلاهبرداری‌های همسرش در پروژه‌های شركتشان توضیح داد: «همراه دوستش در هر پروژه ساختمانی‌ای، خلاف‌های قانونی انجام می‌دادند. مثلا مبلغ مصالح ساختمانی مرغوب را از مردم می‌گرفتند؛ اما از مصالح كم یا بی‌كیفیت برای ساخت پروژه‌های مسكونی استفاده می‌كردند. سعی داشتند به هر شكل ممكن از هر پروژه‌ای به نوعی سود بیشتری ببرند؛ بی‌اعتنا به اینكه با این كار آنها، مردم متضرر خسارت جانی و مالی می‌شوند».

بار سنگین گذشته

از این خانم درباره سابقه رفتاری همسرش در كودكی و نوجوانی سوال كردم؛ اینكه آیا تا به حال از گذشته‌اش با همسرش صحبت كرده یا نه كه توضیح داد: «بله؛ اوایل ازدواج درباره خاطرات كودكی‌اش با من صحبت می‌كرد. می‌گفت چند بار از مدرسه فرار كرده است. تعریف می‌كرد كه چند بار هم چند حیوان زبان‌بسته را آزار داده است. از طرز تعریف كردنش هم معلوم بود كه نه تنها پشیمان نیست؛ بلكه این رفتارها را جزئی از مهارت‌های فردی‌اش می‌داند. من هم همه اینها را به پای شیطنت‌های كودكانه او در بچگی و نوجوانی می‌گذاشتم».

حتی مشاور

این خانم درباره مراجعه او و همسرش به مشاور گفت: «از او خواستم همراه من نزد مشاور بیاید و همسرم هم قبول كرد. به دلیل تسلطش به كلام در همان جلسه نخست مشاوره می‌توانست به خوبی صحبت كرده و همه مسائل را جمع‌بندی كند. بعد هم ادعا می‌كرد كه همه حرف‌هایش را گفته و نیازی به مراجعه مجدد نیست. اما شما كه می‌دانید برای تشخیص و درمان بیماری باید در جلسه‌های بعدی هم شركت می‌كرد. ولی هیچ‌گاه حاضر به حضور در جلسه‌های بعدی مشاوره نبوده و نیست».

نشانه‌ها می‌گویند

ظاهری كاملا عادی، خوش‌برخورد، خونگرم و جذاب دارند؛ به حدی كه به راحتی می‌توانند طرف مقابل را جذب كرده و تحت تاثیر خود قرار دهند. همین خصوصیت باعث می‌شود تا دیگران دروغ‌های آنها را به راحتی باور كنند. در حقیقت افراد درگیر با «اختلال شخصیت ضداجتماعی» هیچ‌گاه در زندگی راست نمی‌گویند و همیشه با نقابی به چهره زندگی می‌كنند.

نشانه های اختلال شخصیت ضد اجتماعی

این افراد اگرچه در ظاهر كاملا عادی و توانا در انجام امور به نظر می‌رسند؛ اما در كاركردهای زندگی دچار اختلال هستند؛ به این معنا كه در گذشته آنها می‌توان ردی از دزدی، فرار از مدرسه و منزل، سوءمصرف مواد و كارهای غیرقانونی دید. كلاهبردارها نمونه‌های خوبی از این نوع افراد هستند.
افراد درگیر با اختلال شخصیت ضداجتماعی، دچار بی‌قید و بندی در رفتارهای فردی كه در سابقه آنها همسر آزادی یا كودك‌آزاری دیده می‌شود. این افراد ابایی از به خطر انداختن حیثیت دیگران ندارند. مثلا نگران نیستند كه با قرض گرفتن پول از دیگران و عدم بازپرداخت به موقع آن، فرد موردنظر راهی زندان شود. در نمونه مورد بررسی، مرد با اغفال دیگران آنها را تشویق به سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ساختمانی یا مشاركت در امور خیریه می‌كرد. این افراد هیچ‌گاه از كارهایی كه انجام می‌دهند، پشیمان نمی‌شوند و انگار اصلا وجدان ندارند. وقتی درباره رفتارهای خلاف عرف یا قانونشان با آنها صحبت می‌كنیم طوری رفتار می‌كنند كه انگار این رفتارها را نه به عمد كه به دلیل سهل‌انگاری یا سوءتفاهم انجام داده‌‌اند. در واقع تسلط كلامی آنها به حدی است كه می‌توانند قلب ماهیت كنند.
برای افراد درگیر با اختلال شخصیت ضداجتماعی، مسؤلیت‌پذیری معنای چندانی ندارد. برای همین از عهده مسؤلیت‌های شغلی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی برنمی‌آیند و در نتیجه شغل ثابتی ندارند. تحریك‌پذیری، پرخاشگری و آسیب زدن به امنیت و آسایش دیگران از دیگر مشكلات رفتاری این افراد است.
با وجود بروز رفتارهایی كه به آنها اشاره كردیم، این افراد دچار تفكر هذیانی نیستند و به عكس واقعیت‌سنجی خوبی داشته و به كلام هم مسلط هستند.
استفاده از اسامی مستعار متعدد از دیگر ترفندهای این افراد برای رسیدن به اهدافشان است.

از نگاه آمارها

اختلال شخصیت ضداجتماعی به صورت بزهكاری در دوره نوجوانی بروز می‌كند. در واقع علائم اولیه معمولا پیش از 15 سالگی دیده می‌شوند كه در پسرها این علائم زودتر از دخترها بروز می‌كنند. البته در دخترها هم علائم پیش از بلوغ آغاز می‌شوند. این اختلالات معمولا از 18 سالگی تشخیص داده می‌شوند.
فراوانی این اختلال در مردان سه درصد و در بین زن‌ها، یك درصد است. آمارها نشان می‌دهند 75 درصد زندانی‌ها به اختلال شخصیتت ضداجتماعی دچار هستند. ناگفته نماند، درصدی از این خصوصیت‌های شخصیتی را می‌توان در افراد یا مشاغل مختلف دید كه به این ترتیب دست به انجام امور خلاف قانون، اخلاق و عرف می‌‌زنند.
اختلال شخصیت ضداجتماعی سیری مزمن دارد؛ ضمن اینكه اوج رفتارها در نوجوانی بوده و ممكن است با بالارفتن سن بیمار، علائمم تاحدی كاهش یابد.
به دلیل درگیری آنها با مراجع قانونی و تنش‌هایی از این دست، ممكن است این افراد در درازمدت دچار افسردگی و سوءمصرف موادد شوند.

درمان

روان‌درمانی یكی از راهكارهای درمان بیماران درگیر با اختلال شخصیت ضداجتماعی است. اما این درمان زمانی پاسخگوست كه فرد درگیر با اختلال، در مجموعه‌ای مانند بیمارستان، تحت مراقبت قرار بگیرد. در واقع محدودیت‌های رفتاری و مكانی برای شروع درمان این افراد ضروری است تا بیمار نتواند هر طور كه می‌خواهد عمل كند. از طرفی اگر فرد در كنار افرادی مانند خود قرار بگیرد، انگیزه تغییر رفتار او بیشتر شده و بهتر به درمان پاسخ می‌دهد. اما نكته مورد توجه آن است كه باید بین نظارت و ایجاد محدودیت با مجازات تفاوت قائل شد؛ به این معنا كه نظارت و ایجاد محدودیت نباید با مجازات اشتباه گرفته شود.
از آنجایی كه این افراد دچار اضطراب،‌ خشم، افسردگی و سوءمصرف مواد بوده یا ممكن است رفتارهای تكانشی در آنها دیده شود، ممكن است در بعضی مقاطع درمان، نیازمند درمان دارویی هم باشند. به همسر بیمار هم توضیح داده شد كه این اختلال، اختلالی مزمن است كه اگر بیمار حاضر به پذیرش روان‌درمانی و قرار گرفتن در شرایط خاص آن نباشد، تغییر چندانی در رفتار او ایجاد نخواهد شد.

امتیاز 3 (1 مشارکت)
مطالب مرتبط
نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.