خطرات فکر کردن زیاد

به هر مشکل کوچک آنقدر فکر می کنید که بزرگ تر و ترسناک تر می شود. به چیزهای مثبت هم آنقدر فکر می کنید که دیگر آنقدرها مثبت به نظر نمی رسند. تحلیل بیش از اندازه مسائل باعث می شود شادی که از لذت بردن چیزی در همان لحظه می توانید به دست آورید، ناپدید شود. البته فکر کردن درمورد مسائل بسیار خوب است اما فکر کردن بیش از اندازه باعث می شود زندگی تان دچار رکود شود و خوبی های زندگی تان را به دست خودتان نابود کنید. در ادامه این مقاله از جعبه ابزار ذهنی به خطرات فکر کردن زیاد می پردازیم.

خطرات فکر کردن زیاد

خطرات فکر کردن زیاد

مانع از امتحان چیزهای جدید می شود

اگر شما بیش از حد فکر می کنید، پس می دانید قبل از اینکه چیز جدیدی را امتحان کنید، هر جنبه ای از آن را در ذهن خود بررسی می کنید. این روش تفکر باعث می شود که به فرصت های زیادی نه بگویید، فقط به این دلیل که بیش از حد، طولانی و سخت به آن فکر کرده اید، و بدترین سناریو را برای آن در نظر می گیرید. با فکر کردن زیاد در مورد یک مسئله ممکن است به قدری از انجام دادن آن بهراسید که دائما آن کار را به تاخیر بیندازید یا حتی از انجام آن پشیمان شوید. اگر به خاطر فکر کردن زیاد از انجام کاری اجتناب کردید و از انجام آن امتناع کردید، دفعه بعد سعی کنید افکار خود را دور بریزید و به چیزهای جدید آری بگویید.

شک و تردید به خود

فکر بیش از حد می تواند موجب شک و تردید زیادی شود. شما زمانی به اتفاقات بد احتمالی بیشتر فکر می کنید که نسبت به توانایی های خود شک داشته باشید، با تمرکز روی این احتمالات منفی اعتماد به نفس تان را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهید. اگر شما عمیقا به شرایط و مسائل فکر می کنید، احتمال دارد که با نگاهی منتقدانه به خود نگاه کنید و از خود انتقاد کنید از دیدگاه تان، کارتان و شخصیت کلی تان.


مقاله مرتبط: غلبه بر خودتردیدی


افتادن در دام مارپیچ های ذهنی

این نوع تفکر شما را وارد مارپیچ ذهنی می کند. وقتی به خود می گویید “من برای این جهان بدترینم”، هنگامی که ذهن شما درگیر این موضوع می شود، خروج از آن بسیار دشوار خواهد بود. اگر بیش از حد فکر می کنید می توانید در این مارپیچ های فکری به دام افتاده باشید. افتادن در دام فکر کردن وسواسی و بیش از حد بسیار ساده است. به همین دلیل وقتی می بینید که بیش از انداز به موضوعی فکر می کنید، از خودتان بپرسید:
آیا ۵ سال دیگر این موضوع اهمیتی خواهد داشت؟ یا حتی ۵ هفته دیگر؟ وسیع تر کردن دید با همین یک سوال ساده خیلی زود شما را از تله فکر کردن وسواسی بیرون می آورد و کمک تان می کند بگذارید موقعیت خودش جلو رود و زمان و انرژی تان را روی چیزهایی که واقعاً اهمیت دارد متمرکز خواهد کرد.

یکی دیگر از دام هایی که ممکن است گرفتار آن شوید این است که در ترس های مربوط به موقعیت زندگی تان گم شوید و ذهن تان سناریو هایی فاجعه بار درمورد اتفاقاتی که ممکن است بیفتد سر هم کند.

یاد بگیرید که صادقانه از خودتان سوال کنید، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟

و بعد که فهمیدید بدترین اتفاق ممکن چیست، کمی وقت برای فکر کردن به اینکه برای جلوگیری از بروز آن اتفاق چه می توانید بکنید، صرف کنید.
به مرور خواهید فهمید که بدترین اتفاقی که ممکن است در واقعیت بیفتد آنقدرها که فکر می کردید ترسناک نیست.

لذت بردن را متوقف می کند

از آنجا که چیزهای بیش از حد در ذهن دارید، فرصت لذت بردن از چیزهای دیگر را از دست می دهید. با بودن در زمان حال در زندگی روزمره تان به جای زندگی کردن در گذشته یا آینده، می توانید وقت بیشتری را که قبلاً صرف فکر کردن بیش از حد می کردید، از زندگی لذت ببرید.

فکر کردن لذت بردن را متوقف می کند

سه راهی که کمک تان می کند با زمان حال ارتباط برقرار کنید:

 کمی آهسته تر

کاری که در حال حاضر مشغول انجامش هستید را کمی کندتر انجام دهید. مثلاً کندتر حرکت کنید، آرام تر حرف بزنید، آهسته تر رانندگی کنید. با این کار بیشتر می فهمید که چطور از بدنتان استفاده می کنید و از اتفاقات دور و برتان هم آگاه تر م شوید.

 به خودتان بگویید

خوب حالا من… من معمولاً به خودم می گویم: حالا من X هستم و X دندان هایم را مسواک می زند، در جنگل قدم می زند، یا ظرف ها را می شوید. همین یادآوری ساده به ذهن تان کمک می کند از پریشانی بیرون آید و تمرکزتان را به اتفاقی که در آن لحظه می افتد معطوف م کند.

قطع کنید، دوبار وصل شوید

اگر احساس می کنید درگیر فکر کردن وسواسی شده اید، آن فکر را با داد زدن این در ذهن تان به خود قطع کنید: بسه! بعد دوباره به زمان حال وصل شوید و یک تا دو دقیقه روی اتفاقاتی که اطراف تان می افتد تمرکز کنید. سعی کنید همه چیز را بشنوید، حس کنید، ببویید، ببینید و روی پوست تان لمس کنید.

افسردگی

با فکر کردن به اتفاقات بدی که ممکن است پیش بیاید مضطرب می شود و اگر این وضعیت ادامه یابد منجر به بروز افسردگی می شود.

خستگی ذهنی و فیزیکی

وقتی بیش از اندازه در مورد یک مسئله فکر می کنید بدون آنکه متوجه شوید ذهن تان را خسته می کنید. بدین ترتیب کارایی ذهن کاهش می یابد، و در برخی موارد باعث ایجاد سردرد می شود.

می تواند منجر به اضطراب شود

فکر کردن بیش از حد می تواند منجر به اضطراب شود و این موضوع می تواند بسیار ناتوان کننده باشد. و برای مدت زمان طولانی شما را در دام افکارتان نگه می دارد. در شرایط جدی، اضطراب می تواند منجر به حملات هراس گردد. فکر کردن بیش از حد می تواند بسیار خطرناک باشد و مدیریت آن بسیار دشوار است. شاید به نظرتان کمی عجیب برسد اما ورزش کردن، مخصوصاً کار با وزنه، فشارها و نگرانی های درونی تان را خالی می کند. ورزش باعث می شود قاطعیت بیشتری در زندگی پیدا کنید و رویکردتان را به مسائل تغییر دهید.


مقاله مرتبط: مشکلات عجیبی که اضطراب مسبب آن است!


 

امتیاز 5 (2 مشارکت)
مطالب مرتبط
نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.