کاربرد تئوری انتخاب ویلیام گلاسر؛ تست نیازهای گلاسر
تئوری انتخاب چیست؟
تئوری انتخاب بر کنترل فرد روی احساسات و اعمال خود تأکید می کند و این مفهوم را در بر دارد که همه رفتارها انتخاب شده است. این تئوری توسط دکتر ویلیام گلسر ایجاد شد. تئوری انتخاب بیان می کند که تمام رفتارهای انسان با تمایل به ارضای پنج نیاز اساسی انسان هدایت می شود: نیاز به دوست داشته شدن و پذیرفته شدن، نیاز به قدرتمند بودن، نیاز به آزاد بودن، نیاز به تفریح و نیاز به زنده ماندن. در عمل، مهمترین نیاز، عشق و احساس تعلق است. تعارض به این دلیل به وجود می آید که انسان ها فقط می توانند رفتار خود را کنترل کنند نه بقیه.
اصول ده گانه تئوری انتخاب
تئوری انتخاب طبق 10 اصل مهم بنیان گذاری شده است که برای فهم کاربرد این تئوری، لازم است این 10 اصل را یکبار به هم بخوانیم.
- تنها کسی که ما می توانیم رفتارهایش را کنترل کنیم، خودمان هستیم.
- تنها کاری که برای دیگران می توانیم انجام دهیم، دادن اطلاعات به آنهاست و نه بیشتر.
- در تئوری انتخاب، ریشه تمام مشکلات روانشناختی مزمن و بلند مدت در مشکلات مربوط به روابط است.
- مشکل در روابط همیشه بخشی از زندگی کنونی ماست. در واقع، ما می توانیم از خیلی مسائل رها شویم، اما هرگز نمی توانیم بدون حداقل یک رابطه شخصی مطلوب، راضی باشیم.
- آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، در امروز و اکنون ما بسیار تاثیر گذار است، اما ما فقط می توانیم نیازهای اساسی خود را در حال حاضر برآورده کنیم و برای ارضای آنها در آینده برنامه ریزی کنیم.
- زندگی انسان ها شامل دو دنیای کمی و کیفی(مطلوب) است. دنیای مطلوب بخشی از دنیای ما است که از مهمترین چیزهای که می دانیم و می شناسیم تشکیل شده است. ما فقط می توانیم نیازهایمان را با رضایت در دنیای مطلوبی که تصور می کنیم، ارضا کنیم.
- افراد به طور مدام از ابتدای تولد تا مرگ مشغول «رفتار کردن» هستند و رفتار کردن جزء جدایی ناپذیر زندگی و وجود ماست.
- همه رفتارها مجموعه ای هستند از این چهار جزء: عمل، تفکر، احساس و فیزیولوژی جسمی
- تمام رفتارها انتخابی است، اما ما فقط کنترل مستقیم بر اجزای عمل و تفکر داریم. ما فقط می توانیم احساسات و فیزیولوژی خود را به طور غیرمستقیم از طریق نحوه رفتار و تفکر خود کنترل کنیم.
- رفتارها همیشه باید در قالب فعل یا مصدر بیان شود. در بیانی ساده، به جای گفتن جمله، من افسرده شده ام یا دچار افسردگی هستم، بگوییم من انتخاب کرده ام افسرده باشم، یا خودم را افسرده کرده ام. به این ترتیب قبول و پذیرش این رفتار برای فرد راحت تر است و از طرفی اختیار و اراده بیشتری برای تغییر آن احساس می کند.
5 نیاز اساسی از دید گلاسر
به گفته دکتر گلاسر، همه رفتارها هدفمند هستند. در تئورب انتخاب بیشترین تلاش ما، با توجه به دانش و مهارتها، برای برآوردن یک یا چند نیاز اساسی انسانی است، نیازهایی که در طول زمان تکامل یافته و بخشی از ساختار ژنتیکی ما شدهاند. این نیازها انگیزه کلی هر کاری است که انجام می دهیم. 5 نیاز اصلی ما شامل موارد زیر است:
- بقا: این نیاز یک نیاز فیزیولوژیکی است که شامل نیاز به غذا، سرپناه و ایمنی است. از آنجایی که ما دستورالعمل های ژنتیکی برای زنده ماندن، نه تنها برای خودمان بلکه به عنوان یک گونه داریم، این شامل نیاز به تولید مثل هم می شود.
- عشق و احساس تعلق: نیاز به عشق و تعلق شامل نیاز به روابط، ارتباطات اجتماعی، دادن و دریافت محبت و بخشی از یک گروه بودن است. این ها نیازهای روانی ما هستند.
- قدرت و پیشرفت: قدرت این است که دستاورد و صلاحیت داشته باشیم و در انجام کاری ماهر باشیم، دستاوردها و مهارت های ما به رسمیت شناخته شود، به آنها اهمیت داده شود و احساس ارزش داشته باشیم.
- آزادی: نیاز به آزاد بودن، استقلال، داشتن انتخاب و توانایی در دست گرفتن کنترل مسیر زندگی است.
- سرگرمی: نیاز به تفریح، لذت بردن، بازی کردن و خندیدن است. اگر شک دارید که این موضوع به اندازه سایر موارد مهم است، زندگی بدون امید به هیچ لذتی را تصور کنید. گلاسر نیاز به سرگرمی را به یادگیری پیوند می دهد. کودکان در حین بازی، مهارت های مهم زندگی را یاد می گیرند. انسان ها از ان لحاظ با کودکان فرقی با هم ندارند و هردو آنها به بازی و سرگرمی نیاز دارند.
هنگامی که نیازهای خود را بشناسیم، میتوانیم تشخیص دهیم وقتی احساس ناخشنودی و ناراحتی داریم کدامیک از نیازهایمان ارضا نشده و وقتی احساس خشنودی میکنیم کدامیک از نیازها ارضا شده است. برای شناخت و درک شدت این نیازها در خودتان می توانید از تست نیازهای گلاسر استفاده کنید.
کاربرد تئوری انتخاب در واقعیت درمانی
واقعیت درمانی با استفاده از اصول نظریه انتخاب ایجاد شد. هدف اصلی آن این است که مراجع بتواند تصمیمات سازگارانه ای بگیرد که به آنها کمک کند تا نیازهای اساسی انسانی خود را برآورده کنند. گلاسر به بیماری روانی اعتقادی نداشت. در عوض، مشکلات روانی را ناشی از اهداف نادرست در زندگی می دانست. واقعیت درمانی بر روابط مراجع و درمانگر تأکید دارد. در این درمان تصور می شود که رابطه درمانی به عنوان یک مدل برای روابط دیگر در زندگی مشتری عمل می کند. در واقع، بسیاری از مشکلات افراد ناشی از قطع ارتباط یا ارتباط نادرست است. درمانهای دیگر بر رفتارهای گذشته تمرکز میکنند و از مراجع میخواهند که در آینده از آنها اجتناب کنند. واقعیت درمانی، زمانی را صرف گذشته نمیکند. آنها از مراجعان می خواهند که روی زمان حال (واقعیت) تمرکز کنند و از آنها می خواهند تغییراتی را که ممکن است در رفتارشان ایجاد کنند که به آنها کمک کند آنچه را که از زندگی خود می خواهند (یا تصوری که از دنیای مطلوب خود دارند) بدست آورند. تئوری انتخاب افراد را تشویق می کند تا روابطی ایجاد کنند که هم جهان مطلوب خود فرد و هم جهان مطلوب بقیه در آن مورد احترام باشند. مثلا اگر در جهان مطلوب کسی ازدواج مهم است، این جهان مطلوب اوست و باید به آن احترام گذاشته شود. یک مراجع باید ارزیابی کند که چرا رفتار فعلی او ناکارآمد است و سپس روی تغییر آن برای تحقق بهتر اهداف خود کار کند. مراجع موفق یاد می گیرد که مسئولیت اعمال خود را بپذیرد و به اعمال رفتار سازگارتر، متعهد باشد. واقعیت درمانی با تمرکز بر حل مسئله در مشکلات متعددی از جمله اعتیاد و سایر اختلالات رفتاری موثر است. برای شروع واقعیت درمانی می توانید به سایت کلینیک ذهن آرا مراجعه کنید.
در صورت علاقه به مطالعه بیشتر در زمینه تئوری انتخاب، کتاب تئوری انتخاب ترجمه دکتر علی صاحبی پیشنهاد می شود.