هیجانات بخش مهم و جداییناپذیر زندگی انسانها است. بدون وجود هیجان، زندگی رنگی نداشت. لذا ضروری است که والدین از ابتدا به پرورش مهارت رویارویی با هیجانات در کودک خود بپردازند.
با این حال عدم مدیریت هیجانات کودک باعث مشکلات زیادی میشود. در این مقاله به تبیین این مهارت و راهکارهای رویارویی با هیجانات در کودکان پرداخته شده است.
تعریف مهارت رویارویی با هیجانات
مهارت رویارویی با هیجانات عبارت است از: شناخت هیجانهایی از قبیل شادی، ترس و غم و همچنین شناخت تأثیر آنها بر رفتار خود و دیگران و فراگیری نحوه اداره آنها و ارائه واکنش مناسب در برابر آنها. هیجانات به دو دسته تقسیم میشوند:
هیجانهای اولیه (شادی، ترس و عصبانیت)
هیجانهای ثانوی (خجالت، حسادت و غرور)
فواید مهارت رویارویی با هیجان چیست؟
این مهارت، نوعی توانایی است که به کمک آن کودک شما میتواند هیجانهای خود و دیگران را تشخیص داده و نیز تأثیر این هیجانها را بر رفتارهای خود و دیگران درک کند. در نتیجه، به کمک این شناخت، کودک میتواند واکنش مناسبی به هیجانهای خود دهد. چنین واکنشی در مورد هیجانهای شدید مانند حس خشم یا غم که اثر منفی بر سلامت فرد دارد، اهمیت این مهارت را روشن میسازد. با ارتقای این مهارت در کودک خود میتوانید سلامت ذهنی و عاطفی کودک خود را ارتقا دهید، استرس و آشفتگی وی را بکاهید، ثبات و پختگی هیجانی، عملکرد بهتر و آسایش و رضایت از خود را برای وی به ارمغان آورید.
چگونه با هیجانهای منفی کودکان روبرو شویم؟
در جهت رویارویی با هیجانات منفی کودکان، والدین میتوانند راهکارهایی را به کار بندند که در زیر نمونههایی از این راهکارها آمده است.
- آرام باشید.
- اضطراب خودتان را کاهش دهید. زیرا بر اساس برخی نظریات اضطراب به صورت ارثی به فرزند انتقال مییابد.
- کودک خود را در آغوش بگیرید و با او صحبت کنید. تحقیقات نشان داده است که تماس لمسی والدین، صدا و حتی حرکات آنها میتواند موجب کاهش یا افزایش اضطراب نوزاد شود.
- آرامش داشتن را به کودک بیاموزید.
- به او بیاموزید چگونه خود را تسکین دهد و آرام کند. کودک معنای آرامش را از والدین میآموزد و یاد میگیرد که چگونه نیازهای خود را کنترل کند و در زندگی، خود را در برابر مشکلات آرام نگه دارد.
- تأیید کنید. احساسات فرزندتان را بپذیرید و آنها را تأیید کنید. به او بگویید که نمیتواند احساساتش را انتخاب کند اما باید یاد بگیرد با آن احساسات چه کار کند و چگونه آنها را بروز دهد.
- با او همدردی کنید. زمانی که برای احساس ناراحتی یا عصبانیت فرزند خود نمیتوانید کاری کنید، بهترین کار همدردی با او است. انسانها وقتی بدانند کسی هست که آنها را درک کند، راحتتر با مشکلات احساسی خود کنار میآیند.
- تحقیر نکنید. به او اجازه بدهید احساساتش را بیان کند. به جای نادیده گرفتن یا تحقیر کردن احساسات فرزندتان، به او اجازه دهید آنها را بیان کند.
- خوب گوش کنید. گاهی وقتها کودکان نیاز دارند احساساتشان را برایتان بازگو کنند و شما آنها را بشنوید. این کار به آنها کمک میکند تا با احساس خود کنار آیند و آن را رها کنند.
- بهترین الگو برای آنها باشید. کودکان چیزهایی را که میبینند، انجام میدهند.
- در مورد اتفاقات دردناک سکوت نکنید. حرف زدن در مورد اتفاقات دردناک را به او یاد بدهید. این کار به کودک کمک میکند که در زمانهایی که با اتفاقات دردناک مواجه میشود، احساسات خود را بیان کند.
- موقعیتسازی کنید. از او بپرسید که «تو چه میکردی اگر…؟».و بدین ترتیب از پیش برای او موقعیتهای مختلف را تجسم کنید.
- تمرین زیر را جهت ارتقای این مهارت انجام دهید.
تمرین «چرا این احساس را دارم؟»
این تمرین با هدف شناسایی هیجانات ناخوشایند متداول و آموختن شیوههای اثربخش کنار آمدن با هیجانات ناخوشایند طراحی شده است و بدین صورت است که:
برگه وضعیتهای «چرا این احساس را دارم؟» را به کودک بدهید. در این برگه، موقعیتهای زیر به تصویر کشیده شده است:
- پدر و مادرتان دوباره داد و بیداد راه انداختهاند. شما…
- در اتاق میمانید و روی چیز دیگری تمرکز میکنید.
- دخالت میکنید و التماس میکنید که دعوا نکنند.
- به خودتان میگویید که مشکل خودشان است.
- راه حل خودتان
- خانواده شما پول زیادی ندارند و شما پولی برای خرید دوچرخه مورد علاقه خودتان پسانداز کردهاید. پول را به مدرسه بردهاید و آخر زنگ میبینید که پول در کیفتان نیست.
- از معلمتان میخواهید که از بچهها بپرسد که چه کسی پول را برداشته است.
- وانمود میکنید اتفاق مهمی نیفتاده است.
- سراغ کسی میروید که حدس میزنید پولتان را برداشته است.
- راه حل خودتان
از کودک بخواهید که وضعیتها را یک به یک بخواند و در مورد راه حل آنها به نتیجهای برسد.
در آخر به بحث بپردازید. میتوانید سؤالات زیر را از وی بپرسید:
بیشتر کدام احساس را داشتید؟ آیا وضعیتی وجود داشت که در آن چند احساس داشته باشید؟ آیا فکر کردن درباره طرز کنار آمدن با این احساسات سخت بود؟ آیا بعضی از وضعیتها از بعضی دیگر سختتر بودند؟ آیا تا به حال احساسی شبیه احساسات مورد نظر در این وضعیتها داشتهاید؟ اگر فکرتان را عوض میکردید، آیا احساستان عوض میشد؟ از کودک بخواهید مثال بزند و نتیجهگیری کند.