خانواده درمانی
خانواده درمانی علائم فرد را زمینه بزرگ تر، خانواده، مورد بررسی قرار می دهد. بدون شناختن این که گروه بزرگ تر و پیچیدگی ها، تعاملات پویا و چگونگی شکل گیری این تعاملات، ممکن است نتوان به آسانی به فرد بیمار کمک کرد. به عنوان مثال، علائم نوجوانان افسرده ممکن است مربوط به مشکلات زناشویی والدین باشد.
خانواده درمانی مداخله ای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش می شود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک تک اعضای خانواده بهبود یابد. بالین گری که به خانواده درمانی می پردازد می کوشد الگوهای بین نسلی غیرقابل انعطافی را که سبب ناراحتی در درون افراد یا در روابط بین فردی می شود، درهم بشکند. در خانواده درمانی می توان دغدغه های هر یک از اعضای خانواده را مطرح نمود. اما این روش درمانی بیشتر بر روی کودکان موثر است. زیرا واقعیت روزمره کودکان مستقیما تحت تاثیر بافت خانواده قرار دارد.
برخی از تکنیک های ویژه خانواده
ژنوگرام
ژنوگرام یک درخت خانواده است که توسط درمانگر ترسیم می شود. ژنوگرام عبارت است از ترسیم خانواده ها، در این روش اطلاعات مهمی درباره خانواده ثبت می شود از جمله در مورد سن اعضای خانواده، جنس، تاریخ ازدواج، مرگ و محل زندگی آنان. ژنوگرام به روابط و رویدادهای گذشته نگاه می کند و این که چه تاثیری بر روش عاطفی فعلی شخص گذاشته است. اطلاعات حاصل از ژنوگرام برای اعضاء خانواده تفسیر می شوند تا از پویایی خانواده و خویش درک پیدا کنند.
تفسیر سیستمیک
افسردگی را به عنوان نشانه ای از یک مشکل در خانواده بزرگ تر مشاهده می کند.
آموزش ارتباطات
الگوهای ارتباطی ناسازگارانه در خانواده شناسایی و اصلاح می شوند. به افراد آموزش داده می شود که چگونه گوش بدهند، سوال بپرسند و به صورت غیر دفاعی پاسخ دهند.
سیر تحول خانواده درمانی
خانواده درمانی در اواسط قرن بیستم به عنوان یک درمان مشهور شناخته شد. بخشی از این تاخیر معلول سلطه طویل المدت روانکاوی بود. روانکاوی آن گونه که فروید بدان شکل داده بود، نقش روابط خانوادگی در رشد شخصیت را قبول داشت؛ هر چند فنون درمانی آن فردگرا بود. “آکرمن” کسی بود که صورت بندی های روان کاری را در بررسی خانواده به کار گرفت و لذا یکی از بنیان گذاران خانواده درمانی به شمار می آید. “آدلر” و “سالیوان” نیز بر این حوزه رشد تاثیرگذاشته اند. نظریه عمومی سیستم ها که توسط زیست شناسی به نام “برتلانفی” پیشنهاد شده است، پدیده های ظاهرا بی ارتباط را مولفه های یک نظام کلی “خود تنظیمی” می داند که دائما در جست و جوی حالت استقرار در موقعیت های متغیر است.
در مورد خانواده تاکید بر این موضوع است که اجزا چگونه یک کل را می سازند؟ چگونه سازمان می یابند و چه طور با هم تعادل دارند؟ همچنین دو دیدگاه رفتارگرایی و انسان گرایی راه را برای ظهور درمان های دیگری در خانواده درمانی هموار کردند. از مشکلات افراد تفسیرهای سیستمی به عمل آمد و مشکلات آنان تظاهر یک اختلال خانوادگی در نظر گرفته شد. این دیدگاه جدید در مورد مشکلات بالینی بیش از هر جایی در مفهوم بندی اختلالات روانی شدیدی چون اسکیزوفرنی مشهود بود. “تئودور لیدز” و گروه تحقیقاتی وی در سببشناسی اسکیزوفرنی، نقش خانواده را مطرح کرده اند. وقتی زن و شوهری نمی توانند نیازهای روانی و هیجانی یکدیگر را رفع کنند، یکی از آنها اتحاد بیمارگونهه ای با فرزندش برقرار می کند و در نهایت اسکیزوفرنی وی را تسریع می کند.
مشاهدات “باون” (۱۹۶۰) روی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی که همراه با پدر و مادرشان برای مدتی در بیمارستان زندگی می کردند، وی را به این نتیجه رساند که کل واحد خانواده بیمار است، نه بیمار.
ویژگی های خانواده درمانی
خانواده درمانی دارای خصوصیاتی است که آن را از درمان انفرادی متمایز می کند. برای مثال، اعضای خانواده دارای ملاک قضاوت، پیشنیه و زبان مشترکی هستند که ممکن است برای درمانگر ناآشنا باشند. درمانگر باید با نقش های خانواده و خرده فرهنگ مخصوص آن آشنا شود. سپس از این آشنایی در جهت ارتباط با اعضای خانواده یا رویارویی با آنان استفاده کند. در عین حال درمانگر باید گسلش عاطفی خود را حفظ کند و یک بخش خانواده را به نفع بخش دیگر رها نکند. البته این کار دشواری است. چون اعضای خانواده غالبا درمانگر را وارد منازعات خود بر سر قدرت یا دفاع های خویش در برابر ارتباط آزاد می کنند. یکی از بخش های معمول خانواده درمانی، اخذ شرح حال و سنجش است.
مشکل فعلی باید مطرح و بررسی شود. ممکن است پسر خانواده بزهکار باشد یا دختر خانواده روابط جنسی متعددی داشته باشد. بررسی تفسیر هر یک از اعضای خانواده از مشکل، کار جالب و از لحاظ تشخیصی کار مهمی است. معمولا شرح حال خانواده گرفته می شود. وقتی مشکل خانواده در چارچوب خانواده های پدری والدین خانواده و زندگی دوران تجرد و ازدواج آنان مورد بررسی قرار می گیرد، شیوه ارتباط کودکان بهتر و درک آنان بیشتر می شود. طرح یک چشم اندز کلی از سابقه و پیشینه خانواده ـ پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و هدف ها،آرزوها، ترس ها و ضعف های آنان- قوه درک همدلی و تحمل اعضای خانواده را افزایش می دهد. به این ترتیب ملاک قضاوت جدیدی فراهم می آید.
در این نوع درمان آموزش، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها، کل خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار می گیرد و تلاش می شود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستم هاست و معتقد است زمانی می توان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنش زا را مرتفع ساخت.
اهداف خانواده درمانی
اهداف درمانی خانواده مشتمل است بر:
- تغییر اصول غیرانطباقی که بر خانواده مسلط است.
- بالا بردن آگاهی اعضای خانواده در زمینه راه های مختلف حل مشکل.
- متعادل ساختن تفرد و پیوستگی.
- افزایش روابط مستقیم چهره به چهره و کاهش از سرزنش.
- کاهش یا رفع تعارض و اضطراب در روابط بین فردی.
- تقویت حساسیت نسبت به نیازهای هیجانی اعضای خانواده به وسیله یکدیگر و برآورده سازی نیازها.
- تقویت ظرفیت افراد خانواده برای مقابله با نیروهای مخرب درون و بیرون محیط خانواده.
- نفوذ بر هویت خانوادگی و ارزش های آن، به طوری که اعضای خانواده به سوی رشد و سلامتی گرایش یابند.