کدهای هالند، تست رغبت سنج هالند
هرکسی به خوبی میداند که چه شغلی را دوست دارد. هنگامی که کاری را انجام میدهیم و احساس می کنیم که مناسب ما نیست، به راحتی متوجه این موضوع می شویم.
راضی بودن یا نبودن از شغلمان به علایق کاریمان مربوط میشوند، پس برای اینکه به رضایت شغلی دست پیدا کنیم باید این علایقمان را پیدا کرده و شغلمان را با آنها هماهنگ کنیم. مثلا، اگر شما فردی باشید که به علم علاقهمند است، از انجام کاری که در آن مجبور به اتخاذ تصمیمات سریع و احساسی باشید رضایت نخواهید داشت. به همین شکل افراد هنرمند از انجام کارهایی که پر از قوانین و مقررات است، لذت نمیبرند.
در یک دنیای ایدهآل، همهی ما مشاغلی را انتخاب میکنیم که در راستای علایقمان باشند. ولی دنیایی که در آن زندگی میکنیم دنیای ایدهآلی نیست. به دلایل مختلف، اکثر ما در نهایت مجبور به انجام کاری میشویم که مناسبِ علایق و تواناییهایمان نیست.
توانایی و ویژگیهای شخصیتی دو عامل اصلی در داشتن رضایت شغلی هستند. احتمال اینکه از انجام کارهایی که در راستای توانایی و هماهنگ با شخصیتمان باشد لذت ببریم، بیشتر است. در این مقاله، ما نگاهی به علایق کاری شما که عامل مهمی در انتخاب شغلتان هستند، میاندازیم.
شناخت نظریه کدهای هالند
در دههی ۷۰ میلادی جان هالند (John Holland) نظریهای دربارهی گسترش علایق، حول محور ۶ تیپ شخصیتی ارائه داد که در اینجا این تیپهای شخصیتی توضیح داده میشود:
۱. واقعبین (R) (انجام دهنده)
اینها افرادی هستند که فعالیتهای منظم و سازمانیافته را دوست دارند و یا از کار با اشیاء، ابزار و ماشینآلات لذت میبرند.
افراد واقعبین:
- خود را در کار با ماشینآلات و در زمینههای ورزشی مستعد میدانند ولی شاید در رابطه با افراد تعامل خوبی نداشته باشند.
- برای موارد عینی و قابل لمس مانند پول، قدرت و مقام ارزش قائل هستند.
- از فعالیتهای اجتماعی که نیاز به تعامل با افراد دیگر دارد اجتناب می کنند.
خصوصیتهای رایج:
- کلهشق، سرسخت، انعطافناپذیر، دارای پشتکار، مادیگرا و بی ریا
۲. جستوجوگر و محقق(I) (متفکر)
این افراد به کارهایی علاقهمند هستند که شامل تحقیقات خلاقانه دربارهی طبیعت و جهان باشد.
افراد جستوجوگر:
- خود را به شدت باهوش میدانند اما اغلب مدیران خوبی نیستند.
- برای تلاشهای علمی ارزش قائل هستند.
- از فعالیتهایی که به نظر بیاهمیت، تجاری یا کارآفرینانه میآیند اجتناب میکنند.
خصوصیات رایج:
- تحلیلگر، کنجکاو، بدبین، متفکر، دقیق، کمحرف و تودار
۳. هنرمند (A) (خلقکننده)
افراد هنرمند فعالیتهای بدون ساختار را دوست دارند و از آفرینش هنری با استفاده از مواد لذت میبرند.
افراد هنرمند:
- خود را در زمینهی هنری با استعداد میدانند.
- برای زیباییشناسی ارزش قائل هستند.
- از مشاغل یا موقعیتهای سنتی اجتناب میکنند.
خصوصیات رایج:
- ایدهآلگرا، پیچیده، خویشتننگر و درونگرا، حساس، خیالپرداز و سنتگریز
۴. اجتماعی (S) (یاریکننده)
افراد اجتماعی از آموزش، مراقبت، اطلاع دادن و آگاه کردن دیگران لذت میبرند.
افراد اجتماعی:
- خودشان را فردی مفید میدانند که قادر به تعلیم و تربیت دیگران هستند.
- برای فعالیتهای اجتماعی ارزش قائل هستند.
- از فعالیتهایی که مربوط به مشاغل و موقعیتهای واقعگرایانه میباشند اجتناب میکنند.
خصوصیات رایج:
- بخشنده، صبور، دلسوز، سیاستمدار، مُجابکننده و همیار
۵. بیپروا، جسور و اهل ریسک (E) (متقاعدکننده)
آنها از رسیدن به اهداف سازمانی و دستآوردهای اقتصادی لذت میبرند.
افراد بیپروا:
- خود را افرادی تهاجمی، محبوب، رهبران و سخنرانانی بزرگ میدانند ولی شاید تواناییهای علمیشان کم باشد.
- برای دستیابیهای سیاسی و اقتصادی ازش قائل هستند.
- از فعالیتهایی که مربوط به مشاغل و موقعیتهای تحقیقاتی باشد اجتناب میکنند.
خصوصات رایج:
- بُرونگرا، ماجراجو، خوشبین، بلندپرواز، اجتماعی و خودنما
۶. متعارف و رسمی (C) (سازماندهنده)
افراد متعارف از دستکاری دادهها، ثبت اطلاعات، پر کردن فُرمها، بازآفرینی و ساماندهیِ دادههای نوشتاری یا عددی لذت میبرند.
افراد متعارف:
- تواناییهای کارمندی دارند.
- برای دستیابیهای تجاری و اقتصادی ارزش قائل هستند.
- از فعالیتهای غیرساختاری و هنرمندانه اجتناب میکنند.
خصوصیات رایج:
- کارآمد، اثربخش، باوجدان، انعطافناپذیر، تدافعی و چهارچوب مدار
معرفی مدل هالند
هالند این شش تیپ شخصیتی را مطابق علایق و ارجحیتهای کاری به همراه محرکهای مختلف درون یک شش ضلغی جا داده است (تصویر زیر). محرکهای مختلف شامل: افراد، دادهها، اشیاء و ایدهها هستند. نظریهی هالند میگوید که افرادی با تیپهای شخصیتی متفاوت ترجیح میدهند با محرکهای متفاوت کار کنند و فاصلهی شخصیتهای مختلف میزان تفاوت آنها را با هم نشان میدهد. مثلا، افراد هنرمند کمترین شباهت را با افراد متعارف دارند و بیشترین شباهت را با افراد اجتماعی و محقق.
نتیجهگیری هالند به این شکل بود که هر تیپ شخصیتی از انجام شغلی که به شخصیتاش نزدیکتر باشد بیشترین لذت را میبرد. مثلا، مشاغل فنی بیشتر مناسب افراد واقعبین هستند و کمتر مناسب افراد اجتماعی.
روشی که این مدل در عمل کاربرد دارد به این شکل است که افراد باید با استفاده از یک تست شخصیتشناسی، سه تیپ برتر شخصیتی خود را پیدا کنند (مثلا با استفاده از کدهای هالند به ESA میرسند)، سپس روحیاتشان را با کدهای هالند مقایسه کنند.
چطور از مدل شغلی کدهای هالند استفاده کنیم؟
دو راه برای استفاده از این مدل وجود دارد، اول اینکه میتوانید از این مدل برای انتخاب شغلی که مناسبتان است استفاده کنید و دوم اینکه شغل فعلیتان را به شکلی تغییر دهید که به حداکثر رضایت از آن دست پیدا کنید. برای پیدا کردن شغل ایدهآلتان با استفاده از این رویکرد، فقط کافی است قدمهای ۱ و۲ را که در زیر شرح داده شدهاند، تکمیل کنید. برای تغییر دادن شغل فعلیتان باید تمامی مراحل فرآیند را تکمیل کنید.
قسمت۱: شخصیت کاریتان را شناسایی کنید
قدم۱: توصیفاتی که به صورت خلاصه در موارد فوق ذکر شد را دوباره بخوانید و شخصیتی را که بیشتر از همه به خود نزدیک میبینید انتخاب کنید. اگر میخواهید یک ارزیابی رسمی از کدهای هالند داشته باشید، میتوانید تست را در اینجا به صورت آنلاین انجام دهید. بدین شکل مشاغل و حرفههایی که مناسبتان هستند را پیدا کرده و در وقتتان صرفهجویی میکند.
آیا نتیجهی به دست آمده از تست همان چیزی بود که خودتان انتخاب کرده بودید؟ حواستان باشد، تیپ شخصیتیای را انتخاب کنید که واقعا هستید، نه شخصیتی که دوست دارید باشید.
قدم۲: برای اینکه بیشتر در شخصیت کاریتان کاوش کنید، از خودتان سؤال کنید «همسر، خانواده و دوستانم، من را جزو کدام دسته قرار میدهند؟» توصیفاتی که از تیپهای شخصیتی شده را به دوستان و افراد خانواده نشان دهید و از آنها بخواهید شخصیت شما را شناسایی کنند. این بار هم به تفاوتهایی که در ارزیابی شما با آنها وجود دارد دقت کنید.
قسمت۲: شغلتان را در رابطه با علايقتان تحلیل کنید
قدم۳: به وظایف و مسئولیتهای اصلیتان نگاه کنید. آیا آنها با شخصیتتان سازگار هستند؟
قدم۴: مسئولیتهایی که با شخصیتتان هماهنگ هستند را در یک ستون و بقیه را در ستون دیگری بنویسید. از این لیست برای اینکه متوجه شوید آیا کارتان مناسبتان است یا نه، استفاده کنید.
قدم۵: برای هر کدام از وظایف شغلی که با علايقتان سازگار نیستند، حداقل یک راه برای نزدیک کردن آنها به هم پیدا کنید. مثلا، اگر شما فردی متعارف هستید و در یک پست اداری کار میکنید، مطمئنا خیلی از وظایفی که برعهده دارید با طبیعتتان سازگار هستند. اما مثلا اگر از شما خواسته شود که یک مهمانی برای سال نو تدارک ببینید، مطمئنا نمیتوانید به راحتی برای تزئینات و سرگرمی و وسائل پذیرایی تصمیمگیری کنید. اینها مسئولیتهایی هستند که بیشتر با روحیهی هنرمند سازگاری دارند و مسقیما با طبیعت یک فرد متعارف در تضاد هستند. یک راه برای مقابله با این موضوع این است که وظایف هنرمندانه را به فرد دیگری واگذار کنید و خودتان نظارت بر آنها را بر عهده بگیرید. در اینحالت، وظایف اداری را خودتان انجام میدهید و از وظایف هنری خلاص میشود.
قسمت۳: اهدافی برای هماهنگ کردن علایق و مسئولیتهایتان تعیین کنید
قدم۶: بهترین راه برای اینکه مطمئن شوید اقدامی در این راستا صورت میگیرد، تعیین کردن اهداف مشخص و زمانبندی شده است. تعدادی از مهمترین مشکلات را مشخص کنید و برای تغییر آنها اهداف واقعی تعیین کنید.