درمان وسواس فکری، متوقف کردن افکار وسواسی
اگر مبتلا به اختلال وسواس فکری-اجباری یا OCD هستید، ممکن است در تلاش باشید که افکار وسواسی را متوقف کنید و به درمان وسواس فکری فکر کنید. افکار ناراحتکنندهای که تجربه میکنید لزوماً چیزی نیست که بر آن کنترل داشته باشید. در حالی که این واقعیت ممکن است در ابتدا شما را تحت فشار قرار دهد، اما درک اینکه OCD چگونه کار می کند و چرا اتفاق می افتد به شما کمک می کند تا در درمان وسواس فکری موفق تر باشید.
افکار وسواسی چه هستند؟
پژوهشگران یک مطالعه در 2014 که در مجله اختلالات وسواسی اجباری چاپ شده است، با 777 دانشجوی کالج در 13 کشور مختلف مصاحبه کردند و دریافتند که حدود 94 درصد از دانشجوها حداقل یک فکر وسواسی و ناخواسته را در طول سه ماه گذشته تجربه کرده اند. اکثر مردم این افکار را به عنوان یک مسئله مهم در زندگی روزمره خود در نظر نمی گیرند. مشکل این است که گاهی این افکار به وسواس فکری تبدیل می شوند.
فرد مبتلا به OCD می تواند افکار مزاحمی را به صورت بی وقفه تجربه کند و می تواند به طور جدی بر سلامت آنها تاثیر بگذارد. سایر افراد نیز ممکن ایت این افکار به سراغشان بیاید اما سریع حل می شود یا یک پاسخ خنثی به آن افکار دارند، همچنین عملکرد آنها را مختل نمی کند؛ اما افراد دارای وسواس فکری، به این افکار وسواسی یک پاسخ شدیدتر ذهنی و جسمی می دهند. هرچه بیشتر آنها فکر می کنند، اضطراب بیشتر آنها را تجربه می کنند. این چرخه می تواند ناراحت کننده باشد و ممکن است بر توانایی آنها در عملکرد تاثیر بگذارد. بنابراین درمان وسواس فکری و متوقف کردن افکار وسواسی حائز اهمیت است. در درمان وسواس فکری شما ممکن است قادر به کنترل خود افکار وسواسی نباشید، اما شما می توانید واکنش خودتان به آنها را مدیریت کنید. اگر OCD دارید و با افکار وسواسی مبارزه کنید.
چرخه وسواس فکری و عملی و اهمیت آن در درمام وسواس فکری
در افراد مبتلا به وسواس فکری، افکار وسواسی خیلی مهم و ضروری ادراک می شوند، که باعث می شود فرد احساس کند که باید بلافاصله به آنها عمل کنند یا به آنها پاسخ دهند. فرد مبتلا به OCD ممکن است در پاسخ به افکار وسواسی خود، احساس اجبار کند. در اینجا به وسواس عملی و فکری می پردازیم و در آخر برای درمان وسواس فکری راهکارهایی را پیشنهاد می کنیم. وسواس عملی یا رفتاری، اقدامات و رفتارهایی است که در تلاش برای کاهش افکار وسواسی و مزاحم استفاده می شود. وسواس های فکری و عملی می تواند کمی مانند خرافات برای افراد مبتلا به OCD باشد؛ به این دلیل که فرد با انجام کارها و اقداماتی تصور می کند از بروز اتفاقات بد جلوگیری می کند. وقتی فرد می داند که رفتارهایش منطقی نیستند یعنی به مشکل خود بینش دارند، اما بینش لزوما ترس و اضطراب آنها را کاهش نمی دهد. انجام دادن این اقدامات به طور موقت اضطراب را از بین می برد، اما فرد را در چرخه معیوبی نگه می دارد که وسواس فکری را تقویت می کند. بسیاری از وسواس ها فکری هستند. به عنوان مثال، فرد ممکن است باور داشته باشد که اگر در مورد مسئله خاصی فکر نکند یا آن را کاملا آنالیز و تحلیل نکند، به واقعیت تبدیل خواهد شد. توجه زیاد و مداوم به یک موضوع، ابتدا می تواند به عنوان حل مسئله قوی فرد در نظر گرفته شود. اما در واقع، الگوی فکر کردن وسواسی معمولا به شخص اطلاعات و بینش خوبی نسبت به موضوع نمی دهد. اتفاقا، احتمال تشدید اضطراب در فرد بیشتر خواهد شد.
چرا سرکوب کردن افکار وسواسی نتیجه معکوس می دهد؟
اگر فردی که به وسواس فکری مبتلاست، معتقد باشد افکار وسواسی اش غیر منطقی یا خطرناک هستند، ممکن است سعی کند آنها را کنترل یا سرکوب کند. ممکن است انها هوشیاری لازم را برای این کار احساس کنند، اما این کار ممکن است باعث شود گوش به زنگی یا حواس جمعی بیش از حدی برای بروز افکار یا نشانه ها در فرد به وجود آید؛ که خود اضطراب را بالا می برد.
هنگامی که شخصی یک فکر خاص را خطرناک یا مضر میداند و از آن آگاه میشود، ممکن است مشغولیت ذهنی بیشتری نسبت به آن موضوع پیدا کند. آنها ممکن است، تلاش کنند این افکار را سرکوب کنند. اگرچه ممکن است راه حل خوبی به نظر برسد، اما آسان نیست و لزوما کار نمی کند. تحقیقات نشان داده است که سرکوب افکار در افراد مبتلا به OCD می تواند منجر به ایجاد افکار وسواسی شدیدتر شود.
برای درمان وسواس فکری چه باید کرد؟
1.تفکیک فکر از عمل کلید طلایی درمان وسواس فکری
افراد مبتلا به OCD ممکن است این باور را داشته باشند که فکر کردن در مورد چیزی بد یا خطرناک (مانند اذیت کردن مدیر خود یا آزار رساندن به کسی) از لحاظ اخلاقی معادل اجرای عمل است. آنها حتی معتقدند که اگر آنها در مورد جیزی فکر کنند (مانند تصادف یا یک بیماری جدی)، این به این معنی است که این رویداد اتفاق خواهد افتاد، مگر اینکه آنها کاری برای جلوگیری از آن انجام دهند. این باورها به نام آمیختگی فکر و عمل شناخته می شود و یکی از دلایلی است که افکار وسواسی برای افراد مبتلا به OCD بیشتر می شود.
افراد مبتلا به وسوای فکری به جای اینکه به خود اجازه دهند که این افکار به ذهنشان خطور کند و آن را جدی نگیرند، اغلب مسئولیت این افکار رابه عهده گرفته و مدام نشخوار فکری دارند. آنها همچنین افکار وسواسی را خیلی افراطی تفسیر می کنند.
2. مکث کنید
اولین قدمی که می توانید بردارید، این است که وقتی فکری به ذهنتان خطور کرد، به جای پاسخ فوری به آن، به سادگی کمی مکث کنید. ممکن است سخت باشد اما سعی کنید این افکار را از دید فرد دیگری و یا در مقیاس بزرگتر نگاه کنید. با گذشت زمان، این راه می تواند به شما در کنترل بیشتر کمک کند. هنگامی که کمی بین خودتان و افکارتان فضا ایجاد می کنید، می توانید بیشتر درستی آنها را بسنجید، سپس شما می توانید کشف کنید که چه چیزی باعث افکار وسواسی می شود و درست تر واکنش نشان می دهد.
3. در درمان وسواس فکری، افکار شما تمام هویتتان نیست
4. کاهش احساس شرم و گناه
افراد مبتلا به OCD می توانند حجم زیادی از ترس، گناه، شرمساری عمیق، افسردگی، خجالت و حتی نفرت را تجربه کنند. سعی کنید با خودتان مهربان و صبور باشید. به یاد داشته باشید که همه گاهی اوقات افکار مزاحم را تجربه می کنند. تشخیص افکار مزاحم که دارید تمرین خوبی است، اما این بدان معنا نیست که باید با آن همذات پنداری کنید. هنگامی که شما قبول می کنید که نمی توانید به طور کامل افکار خود را کنترل کنید، می توانید به افکار اجازه دهید بدون وسواس جریان داشته باشند.
5. مایندفولنس و ذهن آگاهی
اگر شما OCD دارید، تکنیک های ذهن آگاهی ممکن است به شما در ایجاد دیدگاهی عینی تر در مورد افکار وسواسی کمک کند. برنامه های زیادی برای تمرینات مایندفولنس یا ذهن آگاهی وجود دارد. این تمرینات باعث می شوند شما به افکار، احساسات و جسم خود در هر لحظه آگاه باشید و خود را مدیریت کنید.
6. برای درمان وسواس فکری کمک بگیرید
اگر احساس می کنید نمی توانید با افکار و اعمالتان مقابله کنید، با متخصص روانشناس یا روانپزشک صحبت کنید. مراجعه به مرکز روانشناسی و شروع فرایند درمان با رویکردهای مختلف بسیار موثر خواهد بود. قطعا کسی که برای درمان وسواس فکری تربیت شده، خیلی از مواقع بیشتر از شما می تواند کمک کننده باشد.
بهترین درمان روانشناسان برای وسواس فکری شدید چیست؟
در ابتدا، فردی که به دنبال کمک برای OCD شدید است، معمولاً با ترکیبی دوگانه از دارو و روان درمانی، درمان می شود. داروهای ضد افسردگی به تعادل سروتونین کمک می کنند، که افکار وسواسی را فرو می نشاند، و روان درمانی می تواند مهارت ها و تکنیک های خاصی را برای غلبه بر رفتارهای اجباری آموزش دهد.
دارودرمانی وسواس
دارو بر اساس شدت علائم و اینکه آیا یک اختلال سلامت روان ثانویه مانند افسردگی یا یک اختلال اضطرابی همزمان وجود دارد یا خیر، تعیین می شود. داروهایی که نشان داده شده است به بهبود علائم OCD کمک می کنند عبارتند از Prozac، Fluvoxamine، Anafranil، Zoloft و Paxil. داروهای دیگر ممکن است بر اساس دیگر نشانه های همراه با OCD در صورت نیاز تجویز شوند.
روان درمانی وسواس فکری
درمان های مبتنی بر تغییر رفتار، مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) به آموزش تغییر عادت، و مواجهه و پیشگیری از پاسخ (EX/RP) تمرکز خواهد کرد. درمان شناختی رفتاری (CBT) یک درمان مبتنی بر شواهد است که نشان داده شده است در درمان فرد مبتلا به OCD موثر است. علاوه بر CBT به عنوان درمان اساسی، درمان OCD ممکن است شامل موارد زیر نیز باشد:
مواجهه سازی و پیشگیری از پاسخ. ERP نوعی درمان شناختی رفتاری است که با قرار دادن تدریجی فرد در معرض ترسهایش به تسکین علائم مبتنی بر ترس کمک میکند. با معرفی موضوع ترس، مهارت های مقابله ای به فرد آموزش داده می شود که به کاهش اضطراب مرتبط با این محرک کمک می کند. همانطور که فرد با ERP پیش می رود، بهتر می تواند پاسخ خود را به محرک ها مدیریت کند.
درمان شناختی یا شناخت درمانی شامل آموزش ذهن برای تمرکز بر تجربه افکار منفی و پاسخ دادن به آنها به روش های جدید می باشد.
در بیشتر موارد، برنامه درمان برای OCD به صورت یکپارچه و جامع است، به این معنی که می توان به چند روش درمانی برای کمک به درمان تمام جنبه های فرد دسترسی داشت. به همین دلیل، درمان های کل نگر اغلب علاوه بر روش های درمانی مرسوم، روش هایی مانند یوگا، مدیتیشن و طب سوزنی را هم قرار می دهند.
درمان TMS به عنوان درمان جایگزین برای OCD
برای بیمارانی که به درمان های سنتی مقاوم هستند، یک درمان جایگزین امیدوارکننده به نام TMS نیز وجود دارد که نشان داده شده است که در درمان OCD نیز موثر و بی خطر است. مقاله اخیر منتشر شده در Neuropsychiatric Disease and Treatment مزایای استفاده از TMS را به عنوان یک درمان کمکی برای افراد مبتلا به OCD مقاوم به درمان ذکر می کند. نتیجه گیری می شود که TMS یک “راه سوم” امیدوارکننده برای پرداختن به علائم OCD علاوه بر روان درمانی و دارو درمانی است.
TMS یک درمان غیر تهاجمی تحریک مغز است که برای استفاده در ایالات متحده برای اختلال افسردگی اساسی مقاوم به درمان (MDD) از سال 2008 آغاز شده است. برای مراجعان مقاوم به درمان هاس سنتی، TMS در داخل و در سطح جهانی مورد مطالعه قرار گرفته است و آزمایشات بالینی در حال انجام ادامه دارد. در اروپا، TMS برای درمان طیف گسترده ای از شرایط پزشکی و اختلالات روانشناختی، از جمله PTSD، اضطراب، بیماری پارکینسون، بیماری آلزایمر، سکته مغزی، اعتیاد به مواد، ترک سیگار و مدیریت درد مزمن استفاده شده است.
درمان TMS در وسواس فکری
در حالی که داروهای ضدافسردگی برای تنظیم سطح سروتونین در مغز طراحی شده اند، TMS مسیرهای عصبی را هدف قرار می دهد. شدت و مکان، و طول دوره درمان برای نشانه های OCD از فردی به فرد دیگر متفاوت و جداگانه است.
در طی یک سری جلسات درمانی، TMS میتواند تغییرات سیستمی در فعالیت الکتریکی ایجاد کند و متعاقبا، نحوه جریان اطلاعات از طریق شبکههای عصبی را تغییر دهد و بر رفتار فرد تأثیر بگذارد. با تغییر مدارها، TMS به طور بالقوه می تواند الگوهای فکری-رفتاری نادرست مرتبط با OCD را تغییر دهد.
درمان TMS به صورت سرپایی در مطب پزشک ارائه می شود. این درمان نیازی به بیهوشی یا جراحی ندارد و آن را به یک روش بسیار قابل تحمل و کم خطر برای درمان OCD تبدیل می کند. از آنجایی که بیمار برای جلسات درمانی 40 دقیقه ای به راحتی دراز می کشد، ممکن است زمان خود را به خواندن، گوش دادن به موسیقی یا تماشای تلویزیون بگذراند.
هنگام استفاده از TMS برای درمان وسواس فکری، تکنسین TMS ناحیه خاصی از مغز را هدف قرار می دهد. دو گزینه اصلی وجود دارد که شامل ناحیه حرکتی پیش مکمل (پیش SMA) و قشر اوربیتوفرونتال (OFC) می شود. تا به امروز، بهترین نتایج درمانی با استفاده از TMS برای درمان OCD هنگام هدف قرار دادن منطقه قبل از SMA رخ داده است. با این حال، سه مطالعه که TMS را مورد بررسی قرار داده اند، همگی نتایج مثبتی را نشان دادند. از مطالعه و بررسی بیمارانی که از درمان TMS که ناحیه پیش از SMA را مورد هدف قرار گرفته بودند، دریافتند که علائم افسردگی و اضطراب همزمان با علائم OCD نیز کاهش مییابد.