طرحواره نقص و شرم Defectiveness
در این مقاله از جعبه ابزار ذهنی به بررسی کامل طرحواره نقص داشتن یا شرم می پردازیم. اما قبل از مطالعه مقاله اگر قصد دارید طرحواره های خود را بشناسید حتما از تست طرحواره آنلاین استفاده کنید.
در روانشناسی و علوم شناختی، طرحواره الگوی تفکر یا رفتاری را توصیف می کند که دسته بندی اطلاعات و روابط بین آنها را سازماندهی می کند. در واقع طرحواره ها خوشه ها و ارتباط بین مفاهیم هستند که به مرور زمان در افراد شکل میگیرد و جهان بینی افراد را تعیین می کند و مفاهیم و اطلاعات بعدی در این طرحواره ها جای می گیرند. همچنین می توان آن را به عنوان یک ساختار ذهنی از ایده های از پیش تعیین شده، چارچوبی که برخی از جنبه های جهان را نشان می دهد، یا یک سیستم سازماندهی و درک اطلاعات جدید توصیف کرد. طرحواره ها بر توجه و جذب دانش جدید تأثیر می گذارد: افراد بیشتر به چیزهایی توجه می کنند که با طرح آنها جور است، در حالی که تناقضات طرح را به عنوان استثناء دوباره تفسیر می کنند یا آنها را برازش می دهند. طرحواره ها تمایل دارند بدون تغییر باقی بمانند، حتی در مواجهه با اطلاعات متناقض. طرحواره ها می توانند در درک جهان و محیط در حال تغییر سریع کمک کنند. در واقع این طرحواره ها به طرعت عمل ما در تفسیرهای مختلف کمک می کند و البته که ممکن است گاهی طرحواره های ناسازگاری در ما شکل بگیرند که کارکرد واقعی ما را بگیرند.
تعریف طرحواره از دیدگاه یونگ
جفری یانگ یانگ (1990، 1999) فرض کرد که برخی از طرحواره ها، به ویژه طرحواره هایی که عمدتاً در نتیجه تجربیات بد و ناخوشایند دوران کودکی ایجاد می شوند، ممکن است در مرکز اختلالات شخصیت، مشکلات خفیف تر شخصیتی و بسیاری از اختلالات مزمن محور I باشد. قبل از اینکه به توضیح طرحواره های ناسازگار اولیه بپردازیم، ابتدا به تعریف و چارچوب بندی مفهوم طرحواره می پردازیم.
تعریف بازنگری شده و جامع ما از طرحواره ناسازگار اولیه این است:
طرحواره یک موضوع یا الگوی گسترده و فراگیر شامل خاطرات، احساسات، شناخت ها و برداشت های جسمانی است، در مورد خود و روابط خود با دیگران که در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است و در طول زندگی فرد ادامه دارد و به میزان قابل توجهی ناکارآمد است.
به طور خلاصه، طرحواره های ناسازگار اولیه از الگوهای شناختی که در اوایل رشد ما شروع می شوند و در طول زندگی تکرار می شوند، ایجاد می شود. توجه داشته باشید که طبق این تعریف، رفتار یک فرد جزء طرحواره ها نیست، بلکه به عنوان پاسخی به طرحواره است و توسط طرحواره ها هدایت می شود.
نکاتی مهم در رابطه با طرحواره ها
- طرح واره ها ابعاد مختلف زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می دهند. و در طول زمان از کودکی تا نوجوانی و تا بزرگسالی افراد ادامه دارد و در روابط افراد با دیگران و هیجانات و احساسات آنها تاثیر گذار است.
- همه طرحواره ها مبتنی بر ضربه یا بدرفتاری دوران کودکی نیستند. در واقع، یک فرد می تواند طرحواره وابستگی / عدم صلاحیت را توسعه دهد. بدون تجربه حتی یک مورد از آسیب های دوران کودکی.
- طرحواره های ناسازگار اولیه برای بقا می جنگند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، این نتیجه تلاش انسان برای ثبات است. طرح واره ها رفتار پیش فرض ما هستن. و بسیار برای ما راحت است که طبق طرحواره رفتار کنیم و تغییر آنها در ابتدا دشوار است. افراد به طرحواره ها طرحواره ها به عنوان حقایق پیشینی نگاه می کنند، و بنابراین این طرحواره ها بر پردازش تجربیات بعدی تأثیر می گذارند.
- طرحواره ها در اوایل کودکی یا نوجوانی به عنوان نمایشی مبتنی بر واقعیت از محیط کودک آغاز می شوند. تجربه ما این است که طرحواره های افراد به طور دقیق لحن محیط اولیه خود را منعکس می کند. به عنوان مثال، اگر فردی به ما بگوید که خانواده اش سرد بوده و در جوانی بی محبت است، معمولاً درست می گوید.
- طرحواره های ناسازگار اولیه و روش های ناسازگارانه ای که در آن افراد یاد می گیرند که چگونه با آنها کنار بیایند، اغلب زمینه ساز علائم مزمن محور I بالینی، مانند اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد و اختلالات روان تنی هستند.
- طرحواره ها یک طیف هستند، به این معنی که شدت و فراگیری آنها متفاوت است. هرچه طرحواره شدیدتر باشد، تعداد موقعیت هایی که آن را فعال می کند بیشتر است. بنابراین، برای مثال، اگر فردی از سمت هر دو والد خود انتقادهای مکرری را تجربه کند، پس تماس آن فرد با هر کسی احتمالا این طرحواره را فعال خواهد کرد.
- طرحواره های هم مثبت هستند و هم منفی، تمرکز ما از نظر بالینی تقریباً بر روی طرحواره های ناسازگار است، بنابراین با طرحواره های مثبت فعلا کاری نداریم.
ریشه طرحواره ها کجاست؟ از کجا شکل می گیرند؟
نیازهای عاطفی اساسی
دیدگاه اصلی این است که طرحواره ها از نیازهای عاطفی اصلی برآورده نشده در دوران کودکی ناشی می شوند. پنج نیاز اساسی عاطفی برای انسان ها در دوران کودکی موارد زیر هستند.
- دلبستگی ایمن به دیگران (شامل ایمنی، ثبات، پرورش، و پذیرش)
- خودمختاری، شایستگی و احساس هویت
- آزادی بیان نیازها و احساسات معتبر
- خودانگیختگی و بازی
- محدودیت های واقع بینانه و کنترل خود
ما معتقدیم که این نیازها جهانی هستند. هرچند همه افراد این نیازها را دارند، اما برخی از افراد نیازهای قوی تری نسبت به دیگران دارند. از لحاظ روانی فرد سالم کسی است که بتواند با این احساسات سازگار باشد. تعامل بین خلق و خوی ذاتی کودک و محیط اولیه منجر به ناامیدی و عدم ارضای این نیازهای اساسی می شود. هدف از طرحواره درمانی کمک به افراد برای یافتن سازگاری است.
تجربیات اولیه زندگی
تجربیات ناخوشایند دوران کودکی منشاء اولیه طرحواره های ناسازگار است. طرحواره هایی که به طور معمول زودتر ایجاد می شوند، قوی ترین هستند و معمولا هم در بستر خانواده شکل می گیرند. خانواده پویایی تمام دنیای اولیه کودک است. وقتی مراجعین، خود را در موقعیت های بالغی می بینند که سازگاری اولیه آنها را فعال می کند، طرحواره ها و رفتار آنها، نمایشی از دوران کودکی آنها است.
با این حال، طرحواره هایی که بعداً توسعه یافته اند عموماً چندان فراگیر و قدرتمند نیستند (مانند انزوای اجتماعی). ما چهار نوع تجربیات اولیه زندگی را مشاهده کرده ایم که به ایجاد طرحواره ها کمک می کند.
خلق و خو و هیجانات
عواملی غیر از محیط اولیه کودکی نیز نقش عمده ای در ایجاد طرحواره های ناسازگار ایفا می کنند. خلق و خوی کودک در توسعه طرحواره ها اهمیت ویژه ای دارد. همانطور که بسیاری از والدین به زودی متوجه می شوند، هر کودک دارای ویژگی های منحصر به فرد است و تفاوت های فردی در این سطح هم خود را نشان می دهد. در واقع این عامل را “شخصیت” یا خلق و خوی می نامیم. برخی از کودکان تحریک پذیر، برخی خجالتی تر و برخی تهاجمی تر هستند.
طرحواره شرم
احساس اینکه فرد در مهمترین جنبه های شخصیت اش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا این که در نظر افرد مهم زندگی اش، فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید. همچنین این طرح واره، حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد، سرزنش کمرویی، مقایسه های نابجا، احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب و نقص های درونی را در برمیگیرد این نقاط ضعف ممکن است شخصی (تکانه های خشم، تمایلات جنسی غیرقابل پذیرش، خودخواهی) یا عمومی باشند (ظاهر جسمی نامطلوب و مشکلات اجتماعی).
نشانه های بالینی طرح واره نقص/شرم
بیمارانی که چنین طرح واره ای دارند معتقدند افرادی ناقص، معیوب، حقیر، بد، بی ارزش یا دوست نداشتنی اند. در نتیجه آنها اغلب در مورد وجودشان، احساس شرمندگی می کنند. آنها چه جنبه هایی از خودشان را ناقص می نگرند؟ تقریباً می توان گفت تمام ویژگی های شخصیتی خود را با این دید نگاه می کنند. آنها معتقدند آدمهایی بی نهایت عصبانی، نیازمند، شیطان صفت، تنبل، بد عنق، خرفت، کسل کننده، عجیب و غریب، مطیع، چاق، لاغر، دراز، کوتاه یا ضعیف هستند. آنها ممکن است تمایلات پرخاشگرانه و جنسی غیرقابل پذیرشی داشته باشند. گاهی اوقات نسبت به کارهایی که انجام نمی دهند، سخت احساس بی کفایتی می کنند، اما مسئله مهم تر این است که آنها چنین احساسی را همیشه دارند. آنها از برقراری رابطه با دیگران می ترسند، زیرا ترسی اجتناب ناپذیری دارند از این که نقص هایشان برملا شود. هرلحظه ممکن است مردم نقص های آنها را ببینند و این حادثه باعث شرمندگی آنها شود. این ترس می تواند با دنیای خصوصی یا عمومی آنها مرتبط باشد. بیمارانی که چنین طرحواره ای دارند در روابط صمیمی یا اجتماعی(یا هردو) احساس نقص و بی کفایتی می کنند.
رفتارهای معمول این بیماران عبارتند از نا ارزنده سازی خودشان و اجازه دادن به دیگران برای ناارزنده سازی آنها. چنین بیمارانی ممکن است به دیگران اجازه دهند با آنها بدرفتاری کنند یا حتی به آنها توهین شود. آنها اغلب به انتقاد یا طرد، حساسیت زیادی نشان می دهند و بسته به این که بخواهند تسلیم طرح واره شوند یا آن را به صورت افراطی جبران کنند، ممکن است غمگین و ناراحت یا عصبانی شوند. آنها احساس می کنند به خاطر مشکلاتشان با دیگران، لیاقت سرزنش شدن را دارند. انها اغلب کمرو هستند و تمایل زیادی به مقایسهٔ خودشان با دیگران دارند. آنها در کنار دیگران احساس ناامنی می کنند، بویژه در ارتباط با افرادی که به خیال آنها، آدمهایی بی عیب بوده یا افرادی که ممکن است نقص هایشان را ببینند. آنها ممکن است حسود و اهل رقابت باشند، بویژه در حوزه هایی که احساسی نقص می کنند و گاهی اوقات تعاملات بین فردی را به عنوان یک بازی بشین پاشو می نگرند. اغلب برای زندگی مشترک، همسری طرد کننده و انتقادگر انتخاب می کنند و ممکن است به افرادی که آنها را دوست دارند، انتقاد کنند. ( گورکو مارکس در یک نامهٔ احساسی نوشت: نمی خواهم به باشگاهی تعلق داشته باشم که مرا به عنوان یک عضو عادی و معمولی نگاه می کند.) بسیاری از ویژگیهای بیماران خودشیفته – مانند خود بزرگ بینی و معیارهای سرسختانه – می تواند نمایی از طرح وارهٔ نقص باشد. چنین ویژگیهایی در بسیاری از بیماران به عنوان جبران احساس زیربنایی نقص و شرمندگی عمل می کنند.
بیماران به دلیل این که ممکن است دیگران نقص های آنها را ببینند از روابط صمیمی یا موقعیتهای اجتماعی کناره گیری می کنند. مشاهدات بالینی نشان می دهد که اختلال شخصیت اجتنابی، شایع ترین نمود طرح وارهٔ نقص است که سبک مقابله ای اجتناب را در بر می گیرد. همچنین این طرحواره می تواند به سوء مصرف مواد، اختلال خوردن و مشکلات جدی دیگری منتهی شود.
اهداف درمان طرحواره نقص و شرم
هدف اصلی درمان، افزایش احساس ارزشمندی بیمار است. بیمارانی که طرح وارهٔ آنها بهبود پیدا کرده است، معتقدند ارزش دریافت عشق و احترام را دارند. بیماران در صورت بهبود طرح وارهٔ نقص، احساس می کنند چنین طرحوارهای یا اشتباه بوده یا این که بسیار اغراق امیز جلوه داده شده است بدین معنا که یا واقعاً واجد ویژگی های یک فرد ناقص نیستند یا این که محدودیت هایشان در نظر آنها اهمیت کمتری پیدا می کند. علاوه براین، بیماران اغلب می توانند نقص های خود را اصلاح کنند. حتی اگر نتوانند چنین کاری را انجام دهند، هیچ گاه ارزش خود را به عنوان یک انسان انکار نمی کنند. طبیعت بشر حکم می کند که ناکامل و ناقص باشند، اما با این وجود می توانیم دیگران را دوست داشته باشیم. بیمارانی که طرح وارهٔ آنها بهبود پیدا کرده است در کنار دیگران، احساس راحتی بیشتری می کنند، کمتر احساس آسیب پذیری و بی پناهی می کنند و تمایل بیشتری برای وارد شدن به روابط اجتماعی دارند. وقتی دیگران به آنها توجه می کنند، کمتر احساس کمرویی می کنند. چنین بیمارانی در صورت بهبود طرح وارهٔ نقص/شرم، به دیگران با دیدی کمتر قضاوت گونه و بیشتر پذیرش گرانه نگاه می کنند و نقص های انسان را از یک منظر واقع بینانه می نگرند. آنها تمایل بیشتری برای صحبت با دیگران نشان می دهند و دیگر سعی نمی کنند بسیاری از جنبه های شخصیت خود را پنهان کنند. آنها حس ارزشمند بودن شان را از دست نمی دهند، حتی وقتی مورد انتقاد یا طرد دیگران قرار بگیرند. آنها تعریف های دیگران را راحت تر می پذیرند و به دیگران اجازه نمی دهند با آنها بدرفتاری کنند. کمتر احساس نقص می کنند و در مورد خودشان و دیگران کمتر حالت بی نقص گرایانه پیدا می کنند. این بیماران بعد از بهبود، در انتخاب همسر، بیشتر دقت می کنند و کسی را بر می گزینند که آنها را دوست داشته و با ایشان به درستی رفتار کند. در مجموع، اگر طرح وارهٔ نقص/شرم بهبود پیدا کند، بیماران رفتارهای حاکی از تسلیم، اجتناب، جبران افراطی طرح وارهٔ نقص/شرم را بروز نمی دهند.
راهبردهای درمانی طرحواره نقص/شرم
در خصوص این طرح واره نیز رابطهٔ درمانی محور اصلی درمان قرار می گیرد. اگر درمانگر دربارهٔ نقص ادراک شدهٔ بیمار، اطلاعاتی به دست بیاورد و درعین حال بتواند از بیمار مراقبت کند، در نتیجه بیمار به احساسی ارزشمندی بیشتری دست خواهد یافت. نکتهٔ فوق العاده مهم این است که درمانگر، بیمار را مورد تشویق و تمجید فراوان قرار می دهد و خصوصیات مثبت بیمار را به او یادآوری می کند. هدف راهبردهای شناختی، این است که دیدگاه بیمار در مورد خودش تغییر کند، زیرا چنین فردی معتقد است انسانی بی ارزش و نالایق است. بیماران شواهد تأییدکننده و رد کننده طرح واره را بیان کرده و بین طرح وارهٔ اصلی و جنبهٔ سالم که احساس ارزشمندی خوبی برای آنها به ارمغان می آورد، گفتگویی برقرار می کنند. آنها یاد می گیرند توانمندی های خود را پررنگ جلوه دهند و به نقص هایشان، کمتر اهمیت دهند. آنها سعی می کنند به جای این که خودشان را به عنوان موجوداتی ذاتاً ناقص بنگرند، نقص های خود را در قالب رفتارهای یاد گرفته شدهٔ دوران کودکی نگاه کنند که قابل تغییرند. همچنین خودشان را به طور کلی، انسان ناقصی درنظر نگیرند، بلکه خودشان را ثمرهٔ زندگی با والدینی انتقادگر بدانند. به این نکته پی برده ایم بیشتر بیمارانی که این طرح واره را دارند واقعاً نقص های مهمّی ندارند، بلکه زیر نظر والدینی بی نهایت طرد کننده و انتقادگر بزرگ شده اند. حتی اگر بیمار، نقص هایی داشته باشد، اغلب آنها در فرآیند درمان یا با روشهای دیگر قابل رفع اند و اگر برطرف نشوند، آن قدر عمیق نیستند که بیمار آنها را جدی تلقی کند. تکنیکهای شناختی به بیمار کمک می کنند تا احساسات نقص و شرم را به زندگی با افراد مهمی که بیش از حد انتقادگر بودند، اسناد بدهد. تهیه فهرستی از کیفیت ها و ویژگی های عالی بیمار و نوشتن آنها بر روی کارت آموزشی می تواند مفید و گره گشا باشد.
بیماران در راهبردهای تجربی باید از طریق تکنیک های برقراری گفتگو و تصویرسازی ذهنی، خشم خود را نسبت به والدین انتقادگرشان بیان کنند. درمانگر در تصویرهای ذهنی دوران کودکی بیمار وارد می شود و والدین انتقادگر و طرد کنندهٔ بیمار را با کارهایشان رویارو می کند و کودک طرد شده را تشویق کرده، از او محافظت می کند و به او آرامش می بخشد. سرانجام بیماران می توانند این نقش را با خودشان ایفاء کنند؛ آنها در تصویر ذهنی خود به عنوان یک بزرگسال سالم عمل می کنند که در برابر والدین انتقادگر می ایستد و کودک طردشده را به آرامش دعوت می کند. راهبردهای رفتاری – بویژه رویارویی – برای درمان بیماران اجتنابی از ارزش فوق العادهای برخوردارند. اگر این بیماران از برقراری روابط صمیمی اجتناب کنند، احساس نقص آنها بدون تغییر باقی خواهد ماند. بیماران سعی می کنند به موقعیت های اجتماعی وارد شوند که می تواند زندگی آنها را ارتقاء ببخشد. علاوه براین، راهبردهای رفتاری می توانند به بیماران دراصلاح برخی از نقص های واقعی شان (مثل کاهش وزن، بهبود سبک لباس پوشیدن، یادگیری مهارتهای اجتماعی) کمک کنند. همچنین بیماران تلاش می کنند تا افرادی را در زندگی خود برای دوستی و روابط صمیمی انتخاب کنند که حمایت کننده باشند، نه انتقادگر، سعی می کنند همسری را برگزینند که آنها را دوست داشته باشد و بپذیرد.
علاوه براین، بیماران از طریق تکنیک های رفتاری، یاد می گیرند نسبت به انتقاد، واکنش های افراطی نشان ندهند. آنها یاد می گیرند انتقاد سازنده را بپذیرند و سعی کنند رفتار خود را تغییر دهند و اگر انتقاد نادرست بود، دیدگاه خود را به فرد انتقاد کننده بیان کنند و بگویند انتقادشان قابل قبول نیست. بیماران یاد می گیرند که موضع گیری علیه فرد انتقاد کننده یا حمله کردن به او کار درستی نیست. لازم نیست به این شیوه پاسخ دهیم یا ثابت کنیم انتقاد طرف مقابل غلط است. بیماران یاد می گیرند که در برخورد با افراد عیب جو، محدودیت هایی را درنظر بگیرند و بدرفتاری های آنها را تحمل نکنند. بیماران همچنین سعی می کنند در ارتباط با افراد مهم زندگی که قابل اعتمادند، بیشتر خودافشایی کنند. هرچه آنها بیشتر بتوانند تجاریشان را با دیگران در میان بگذارند و در عین حال خودشان را بپذیرند، بیشتر می توانند بر این طرح واره غلبه کنند. نهایتاً این که بیماران سعی می کنند، رفتارهای جبرانی را کاهش دهند. آنها احساس درونی نقص شان را به وسیلهٔ ظاهر بدون عیب و ایراد، پیشرفت افراطی، ناارزنده سازی دیگران یا منزلت طلبی جبران نمی کنند.
نکته مهم این است که درمانگر باید دیدگاهی پذیرشی و غیر قضاوتمندانه در خصوص بیمارانی که این طرح واره را دارند، اتخاذ کند. خیلی مهم است که درمانگر به عنوان یک انسان کامل جلوه نکند. درمانگر نیز مانند هر انسان دیگری اشتباه می کند و نقص هایش را می پذیرد.
مشکلات ویژهٔ طرح واره نقص و شرم
اکثر بیمارانی که چنین طرح واره ای دارند، از وجود آن ناآگاهند. تعداد زیادی از آنها نیز به جای احساس درد این طرح واره، سعی در اجتناب جبران افراطی آن دارند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، نمونهٔ بارز کسانی هستند که به احتمال زیاد طرح وارهٔ نقص دارند و کمتر احتمال دارد از وجود چنین طرح واره ای آگاه باشند. بیماران خودشیفته اغلب علاقمندند به جای این که برای تغییر خودشان تلاش کنند با درمانگر رقابت کنند یا او را دست کم بگیرند. بیمارانی که طرح وارهٔ نقص دارند ممکن است اطلاعاتی دربارهٔ خودشان بروز ندهند، زیرا از این کار خجالت می کشند. زمان زیادی طول می کشد تا این بیماران تمایل پیدا کنند تمام خاطرات، تمایلات، رفتار و احساسات خود را با درمانگر در میان بگذارند. تغییر این طرح واره، مشکل است و هرچه انتقاد و طرد والدین شدیدتر و در اوایل دوران کودکی بیمار صورت گرفته باشد، بهبود آن با مشکل بیشتری روبرو خواهد شد.
تجارب منجر به شکل گیری تله زندگی نقص/شرم
بیشترین احساسی که با تلهٔ زندگی نقص / شرم همراه می شود، شرمساری است. شرمساری همان احساسی است که به محض برملا شدن عیب ها و ایرادها، بروز پیدا می کند. بنابراین از آنجا که حس شرمساری سخت دردناک و تحمل ناپذیر است، دست به هر کاری میزنید تا احساس شرمساری نکنید. یکی از راهکارهایی که افراد برای شرم گریزی انجام می دهند همانا پنهان سازی عیب ها و نقص ها است. احساس می کنید که منبع این نقص / شرم، درون شماست. این منبع چندان برای دیگران قابل مشاهده نیست و ماهیت درونی و خصوصی دارد. شما احساس می کنید لیاقت عشق و محبت کسی را ندارید. برعکس تلهٔ زندگی طرد اجتماعی که بیشتر مربوط به ویژگی های ظاهری است، عیب و ایرادهایی که در تنهٔ زندگی نقص / شرم ادراک می کنید مربوط به حالت های درونی است. شناسایی افرادی که دچار تلهٔ زندگی طرد اجتماعی شده اند، راحت و آسان است، اما افرادی که درگیر تلهٔ زندگی نقص / شرم هستند به سادگی قابل تشخیص نیستند. اگرچه تلهٔ زندگی نقصی / شرم شیوع زیادی دارد، اما شناسایی و تشخیص آن کار سختی است به این دلیل که از یک سو عیب ها و ایرادها درونی هستند و از سوی دیگر شما نیز تمام تلاش تان بر این است که این عیب ها و ایرادها برملا نشود. تقریبا این تلهٔ زندگی در نیمی از بیماران ما وجود دارد و یکی از تله های زندگی اصلی به شمار می رود، اگرچه مشکلات ظاهری بیماران خیلی با یکدیگر فرق دارند، اما در نیمی از بیماران، مخرج مشترک مشکلاتشان تلهٔ زندگی نقص / شرم است. هرکدام از بیماران برای مقابله با این مشکل، دست به دامن شیوه های متفاوتی می شوند. برخی اعتماد نفس خود را از دست میدهند و به ظاهر ناامن هستند ( تسلیم). برخی ظاهری طبیعی و موجه دارند (فرار) و برخی چنان رفتار می کنند که انگار اصلاً دچار این تلهٔ زندگی نیستند. و ظاهری بسیار عالی، قوی و آسیب ناپذیر دارند (حمله).
ریشه های تحولی تلهٔ زندگی نقص/شرم
۱. یکی از اعضای خانواده تان سخت انتقادگر و بد دهن بوده است یا شدیداً شما را مؤاخذه می کرده است. رفتارها، گفتارها و ظاهر شما یک آن از ترکش انتقادها و تنبیه ها در امان نبوده اند.
۲. والدین مدام شما را ناامید و سرخورده می کرده اند.
۳. از طرف پدر یا مادر و یا هر دوی آنها طرد شده اید و والدین محبت شان را از شما دریغ کرده اند.
۴. یکی از اعضای خانواده از نظر جسمی، جنسی یا عاطفی با شما بدرفتاری کرده است.
۵. در خانواده تمام اشتباهات به گردن شما انداخته شده است.
۶. والدین دائم به شما می گفته اند که بی ارزش و نالایق هستید و به درد هیج کاری نمی خورید.
۷. بارها نامنصفانه با برادران و خواهران خود مقایسه شده اید و والدین، آنها را به شما ترجیح داده اند.
۸ یکی از والدین عطای زندگی زناشویی را به لقای آن بخشیده است و شما خودتان را مقصر می دانید و سرزنش می کنید.
اکثر بیماران دارای تله نقص/شرم نقابی بر چهره دارند و از بروز حس آسیب پذیری خودداری می کنند، زیرا به محض بروز آسیب پذیری ها دچار خود بیزاری و شرمساری می شوند.
افرادی که دچار این تلهٔ زندگی شده اند، سعی می کنند خودشان را از حس شرمساری بی خبر نگه دارند. این ناآگاهی از حش شرم درونی باعث شود که این افراد به دام مشکلات ارتباطی و افسردگی بیفتند. معمولاً افسردگی و مشکلات ارتباطی باعث می شوند که این افراد برای درمان مراجعه کنند.
شاید شما دچار ناشادی مزمن و مبهم شوید، اما نمی توانید به علت آن پی ببرید. شاید متوجه نیستید که افسردگی شما تابعی از دیدگاه منفی شما نسبت به خودتان است.
احساسی بی ارزشی و خشم نسبت به خودتان بخشی از افسردگی محسوب می شود. احساس می کنید که به تمام زندگی شما زهر افسردگی پاشیده اند. ته رنگ زندگی شما افسردگی پنهان و خفیف است.
اگر سبک مقابله ای اصلی شما فرار باشد، احتمالا دچار اعتیاد یا رفتارهای اجبارگونه (وسواسی) شده اید. میگساری، مصرف بی رویه و خودسرانه داروها، اعتیاد به کار و پرخوری، همگی روشهایی هستند که با پناه بردن به انها بر درد و رنج بی ارزشی تان سرپوش می گذارید.
والدین ایرادگیر و تنبیه گر معمولاً در ذهن فرزندان شان تلهٔ زندگی نقص / شرم را شکل می دهند.
این والدین از لحاضر جنسی ، جسمی و عاطفی ممکن است از فرزندان شان سوء استفاده کنند. نقصی / شرم و بدرفتاری اغلب دوشادوش یکدیگر حرکت می کنند.
هر چند این احتمال وجود دارد کودکی که با وی بدرفتاری شده است، احساس کند رفتار دیگران نامنصفانه بوده و دچار تلهٔ زندگی نقص / شرم نشود. اما این اتفاق به ندرت رخ می دهد.
در بیشتر موارد کودکان می پذیرند که خلایق هر چه لایق و بعدها نیز احساس گناه و شرمساری یقهٔ آنها را رها نمی کند.
کودکان راه های مختلفی برای جبران احساسی های نقص / شرم در چنته دارند.
ممکن است افراد با پنهان شدن در پشت تله های زندگی استحقاق و معیارهای سختگیرانه، خودشان را از احساس بی ارزشی در امان نگه دارند.
بسیاری از افراد که سخت مورد بی مهری و انتقاد دیگران قرار گرفته اند، با برتری طلبی در برخی حوزه ها سعی می کنند احساس بی ارزشی شان را جبران کنند.
این افراد اصلا حاضر نیستند دست از معیارهای سختگیرانه شان بردارند و عاشق سینه چاک موفقیت طلبی و منزلت جویی هستند.
آنها ممکن است استاد بلامنازع فخرفروشی و تکبر ورزی باشند. این افراد سعی می کنند با مال پرستی و شهرت طلبی، حس بی ارزشی درونی شان را جبران کنند.
کودک احساس تنفر و خصومت خود نسبت به والدین را به دلایلی سرکوب می کند،
مثلاً کودک در برابر والدین احساس سرخوردگی و عجز می کند؛ زیرا به آن ها وابسته است و در صورتی که بیش از اندازه مورد توجه قرار بگیرد و لوس و متکی به دیگران شود، این احساس بیشتر می شود.
هورنای برخلاف آدلر معتقد بود که همه ی کودکان احساس درماندگی را لزوماً تجربه نمی کنند، هرچند به وجود آمدن این احساس در کودک موجب رشد رفتار روان رنجوری در وی میشود.
یکی دیگر از دلایلی که ممکن است کودک احساس تنفر خود را سرکوب کند، ترس است.
این ترس هم شامل ترس از والدین و هم شامل ترس از اشیاء پیرامون می شود. کودک ممکن است به دلیل تنبیه و تهدید شدن از سوی والدین از آنها بترسد و یا با مشاهده ی ترس والدین از محرک هایی مثل اتومبیل، سگ و دیگران، وی نیز از آنها بترسد. هرچه ترس کودک از والدین و اشیاء پیرامون بیشتر باشد، بیشتر احساس تنفر و دشمنی با والدین را سرکوب می کند.
عشق و علاقه والدین یکی دیگر از دلایل سرکوبی احساس تنفر کودک نسبت به والدین است. ابراز محبت والدین هر چند غیراصیل باشد، باعث می شود کودک به دلیل ترس از دست دادن این علاقه تنفر و خشم خود نسبت به والدین را سرکوب کند.
دلیل دیگر این سرکوبی این است که در اکثر فرهنگ ها، کودکان از ابراز تنفر و طغیان نسبت به والدین خود احساس گناہ و بی ارزشی می کنند و هرچه احساس گناه افزایش یابد، سرکوبی تنفر نیز عمیق تر می شود.
هورنای معتقد است این تنفر سرکوب شده به صورت اضطراب اساسی بروز می کند.
نشانه های تلهٔ زندگی نقص/شرم
۱. اگر همسرتان به شما احترام بگذارد انگار خوشی به شما نیامده است و او را مورد انتقاد قرار می دهید. با این کار به عواطف عاشقانه زندگی تان مجال بروز نمی دهید. انگار با رفتارهای خود به همسرتان میفهمانید که لیاقت عشق و محبت را ندارید.
۲. خویشتن واقعی تان را پنهان می کنید. به همین دلیل هیچگاه احساسی نمی کنید که همسرتان شما را می شناسد و درک میکند.
۳. نسبت به همسرتان احساسی مالکیت دارید. از همین رو مدام حسادت شما فعال است.
۴. مدام به شیوه ای نامنصفانه خودتان را با دیگران مقایسه می کنید. به همین دلیل احساسی حقارت و حسادت یک آن شما را رها نمیکنند.
۵. اگرچه همسرتان به شما اهمیت می دهد و احترام میگذارد، اما شما مدام از او تقاضای حمایت می کنید و از عشق او اطمینان خاطر می خواهید. می خواهید مطمئن شوید که دوستتان دارد، اما کار را به جایی می رسانید که حوصلهٔ همسرتان سر میرود.
۶. خودتان را جلوی همسرتان تحقیر می کنید.
۷. با همسرتان چنان رفتار می کنید که او به خودش اجازه می دهد از شما ایراد بگیرد، تحقیرتان کند و با شما بدرفتاری کند.
۸. اگر کسی از شما انتقاد درستی کند، سخت به موضع دفاعی می روید و در برابر فرد انتقادگر، حالت خصمانه می گیرید.
۹. از فرزندان خود به شدت انتقاد می کنید.
۱۰. اگر موفقیتی نصیب شما شود، خودتان را لایق این موفقیت نمیدانید. اگر هم نتوانید موفقیتی کسب کنید شدیداً عصبانی می شوید.
۱۱. در برابر مشکلات زندگی و مشکلات ارتباطی، سخت ناامید می شوید و به دام افسردگی میافتید.
۱۲. وقتی در جمع صحبت می کنید به شدت مضطرب می شوید.
موقعیت های فعال ساز تلهٔ زندگی نقص یا شرم
۱. شبی که فردا تعطیلی است، تنها هستم و هیچ کاری ندارم. متیو بیرون است. احساس می کنم که در این دنیای بی کران، آدمی تنها و بی کس هستم.
۲. وقتی با دوستم، سارا، برای صرف شام بیرون می روم مدام احساسی می کنم او در همهٔ زمینه ها از من بهتر است.
۳. وقتی با مادرم تلفنی حرف میزدم، متوجه می شدم که او اصلا شرایط مرا درک نمی کند.
مراحل تغییر تلهٔ زندگی نقص / شرم
۱. احساس های بی ارزشی و شرمساری دوران کودکی را درک کنید. کودک آسیب دیدهٔ درون را حس کنید.
۲. فهرستی از شیوه های مقابلهٔ خود ( تسلیم فرار و حمله) برای کنار آمدن با تلهٔ زندگی را بنویسید.
۳. تلاش کنید دست از رفتارهای مقابله ای فرار یا حمله بردارید.
۴. احساس های شرم و بی ارزشی را زیر نظر بگیرید.
۵. معیارهایتان را برای انتخاب نامزد جذاب و نامزد غیر جذاب را بنویسید.
۶. نقاط ضعف و نقاط قوت خود در دوران کودکی و دوران فعلی بنویسید.
۷. نقاط ضعف فعلی خود را به طور جدی ارزیابی کنید.
۸. برای تغییر نقاط ضعف تغییرپذیر، برنامه ریزی کنید.
۱۱. تلاش کنید در روابط صمیمی خود صادق تر باشید.
۱۲. عشق و محبت افراد نزدیک خود را بپذیرید.
۱۳. اجازه ندهید دیگران به رفتارهای توهین آمیز و نامحترمانه شان با شما ادامه دهند.
۱۴. اگر در روابط خود به طرف مقابلی ایراد می گیرید و سرزنشش می کنید، دست از این کار بردارید.
کارت آموزشی مربوط به تلهٔ زندگی نقص/شرم
در حال حاضر سخت احساس حقارت و بی کفایتی می کنم. احساس می کنم که تمام عالم و ادم از من بهتر و موفق ترند. احساس می کنم از نظر دیگران، اصلاً پشیزی نمی ارزم. اما این احساس ها و افکار واقعیت ندارند. واقعیت این است که انسان با ارزشی هستم. مهربانم. هوش خوبی دارم. دوست داشتنی هستم. واقعيت این است که افراد زیادی مرا لایق عشق و محبت میدانند (اسم این افراد را بنویسید). هیچگاه به این افراد فرصت نداده ام که مرا بشناسند و برای من ارزشی قائلی شوند. من با مطالعهٔ این کارت می توانم در مسیر زندگی صحیح تر حرکت کنم.