نظریه روانشناسی یونگ، ساده و کامل

هنگامی که انجمن بین المللی روانکاوی در سال 1910 تشکیل شد، یونگ به درخواست فروید کاندیدای ریاست شد. با این حال، در سال 1912 در حالی که یونگ در یک سخنرانی در آمریکا بود، علناً نظریه فروید درباره عقده ادیپ و تأکید او بر تمایلات جنسی کودکانه را مورد انتقاد قرار داد. در سال های بعد این منجر به شکافی غیرقابل برگشت بین آنها شد و یونگ به توسعه نسخه خود از نظریه روانکاوی ادامه داد.

بیشتر مفروضات یونگ در مورد روانشناسی تحلیلی او منعکس کننده تفاوت های نظری او با فروید است. برای مثال، در حالی که یونگ با فروید موافق بود که تجربیات گذشته و دوران کودکی فرد تعیین کننده رفتار آینده است، او همچنین معتقد بود که ما نیز توسط آینده (آرزوها) خود شکل می گیریم.

یونگ (1948) با فروید در مورد نقش جنسی مخالف بود. او معتقد بود که میل جنسی فقط انرژی جنسی نیست، بلکه انرژی روانی تعمیم یافته است. از نظر یونگ، هدف از انرژی روانی ایجاد انگیزه در فرد به روش های مهمی از جمله روحی، فکری و خلاقیت بود. همچنین منبع انگیزشی فرد برای لذت جویی و کاهش تعارض بود.

نظریه روانشناسی یونگ، ساده و کامل

نظریه ناخودآگاه در دیدگاه یونگ

یونگ مانند فروید (و اریکسون) روان را متشکل از تعدادی سیستم جداگانه اما متقابل می دانست. سه مورد اصلی عبارت بودند از ایگو، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی.

به عقیده یونگ، ایگو نشان دهنده ضمیر خودآگاه است زیرا شامل افکار، خاطرات و احساساتی است که فرد از آنها آگاه است. نفس یا ایگو تا حد زیادی مسئول احساس هویت و تداوم است.

مانند فروید، یونگ (1921، 1933) بر اهمیت ناخودآگاه در رابطه با شخصیت تأکید کرد. با این حال، او پیشنهاد کرد که ناخودآگاه از دو لایه تشکیل شده است. اولین لایه که ناخودآگاه شخصی نامیده می شود اساساً همان نسخه فروید از ناخودآگاه است. ناخودآگاه شخصی حاوی اطلاعات فراموش شده موقتی و همچنین خاطرات سرکوب شده است.

یونگ (1933) یک ویژگی مهم ناخودآگاه شخصی به نام عقده ها را ترسیم کرد. مجموعه ای از افکار، احساسات، نگرش ها و خاطرات است که بر یک مفهوم واحد متمرکز است. هرچه عناصر بیشتری به مجموعه متصل شود، تأثیر آن بر فرد بیشتر می شود. یونگ همچنین معتقد بود که ناخودآگاه شخصی بسیار نزدیک‌تر از آنچه فروید پیشنهاد می‌کرد به سطح است و درمان یونگ کمتر به تجربیات سرکوب‌شده دوران کودکی توجه می‌کند.

ناخودآگاه جمعی در نظریه تحلیلی یونگ

با این حال، تا حد زیادی مهم ترین تفاوت بین یونگ و فروید، تصور یونگ از ناخودآگاه جمعی (یا فراشخصی) است. این اصلی ترین و بحث برانگیزترین سهم او در نظریه شخصیت است.

ناخودآگاه جمعی نسخه ای جهانی از ناخودآگاه شخصی است که دارای الگوهای ذهنی یا ردپای حافظه است که با سایر اعضای گونه انسانی مشترک است (یونگ، 1928).

این خاطرات اجدادی، که یونگ آنها را کهن الگو نامید، با مضامین جهانی در فرهنگ‌های مختلف نشان داده می‌شوند که از طریق ادبیات، هنر و رویاها بیان می‌شوند. به عقیده یونگ، ذهن انسان دارای ویژگی های ذاتی است که در نتیجه تکامل بر روی آن نقش بسته است. این استعدادهای جهانی از گذشته اجدادی ما سرچشمه می گیرد. ترس از تاریکی، یا از مارها و عنکبوت‌ها می‌تواند مثال‌هایی باشد، و جالب است که این ایده اخیراً در تئوری شرطی‌سازی آماده احیا شده است (Seligman, 1971).

کهن الگوهای یونگ

کهن الگوهای یونگی به عنوان تصاویر و مضامینی تعریف می شوند که از ناخودآگاه جمعی ناشی می شوند، همانطور که کارل یونگ پیشنهاد کرده است کهن الگوها معانی جهانی در بین فرهنگ ها دارند و ممکن است در رویاها، ادبیات، هنر یا مذهب ظاهر شوند.

یونگ (1947) معتقد است نمادهای فرهنگ های مختلف اغلب بسیار شبیه به هم هستند، زیرا آنها از کهن الگوهای مشترک بین کل نژاد بشر که بخشی از ناخودآگاه جمعی ما هستند، پدید آمده اند.

برای یونگ، گذشته بدوی ما اساس روان انسان می شود و رفتار فعلی را هدایت می کند و بر آن تأثیر می گذارد. یونگ ادعا می کرد که تعداد زیادی کهن الگو را شناسایی می کند اما به چهار مورد توجه ویژه ای داشت.

یونگ این کهن الگوها را خود، پرسونا، سایه و آنیما/آنیموس نامگذاری کرد.

پرسونا

پرسونا (یا نقاب) چهره ظاهری است که ما به جهان ارائه می کنیم. این خود واقعی ما را پنهان می کند و یونگ آن را به عنوان کهن الگوی «انطباق» توصیف می کند. این چهره عمومی یا نقشی است که شخص به عنوان فردی متفاوت از خود به دیگران ارائه می دهد (مثل یک بازیگر).

آنیما/آنیموس

کهن الگوی دیگر آنیما/آنیموس است. «آنیما/آنیموس» تصویر آینه‌ای از جنس بیولوژیکی ماست، یعنی جنبه ناخودآگاه زنانه در مردان و تمایلات مردانه در زنان.

هر جنس بر اساس قرن ها زندگی مشترک، نگرش و رفتار متفاوتی را نشان می دهد. روان زن شامل جنبه های مردانه (کهن الگوی آنیموس) و روان مرد شامل جنبه های زنانه (کهن الگوی آنیما) است.

سایه

بعدی سایه است. این جنبه حیوانی شخصیت ماست (مانند شناسه در فروید). این منبع هم انرژی خلاق و هم انرژی مخرب ماست. مطابق با نظریه تکاملی، ممکن است کهن الگوهای یونگ منعکس کننده استعدادهایی باشند که زمانی ارزش بقا داشتند.

خود

در آخر، خود وجود دارد که احساس وحدت را در تجربه فراهم می کند. از نظر یونگ، هدف نهایی هر فردی دستیابی به حالتی از خودبودن (مشابه خودشکوفایی) است و از این نظر، یونگ (مانند اریکسون) در جهت جهت گیری انسان گرایانه تر حرکت می کند.

این مطمئناً باور یونگ بود و در کتاب خود با عنوان “خود کشف نشده” استدلال کرد که بسیاری از مشکلات زندگی مدرن ناشی از “بیگانگی پیشرونده انسان از بنیان غریزی اش” است. یکی از جنبه های این دیدگاه او در مورد اهمیت آنیما و آنیموس است.

یونگ استدلال می کند که این کهن الگوها محصول تجربه جمعی مردان و زنانی هستند که با هم زندگی می کنند. با این حال، در تمدن مدرن غرب، مردان از زندگی در جنبه زنانه خود و زنان از ابراز تمایلات مردانه منصرف شده اند. برای یونگ، نتیجه این بود که رشد روانی کامل هر دو جنس تضعیف شد.

این امر همراه با فرهنگ مردسالارانه حاکم بر تمدن غرب منجر به بی ارزش شدن ویژگی های زنانه به طور کلی شده است و غلبه شخصیت (نقاب) عدم صداقت را به شیوه ای از زندگی ارتقا داده است که میلیون ها نفر در زندگی روزمره خود بدون تردید می روند.

ارزیابی انتقادی نظریه یونگ

ایده های یونگ (1947، 1948) به اندازه عقاید فروید محبوب نبوده است. این ممکن است به این دلیل باشد که او برای افراد غیر روحانی ننوشته است و به همین دلیل ایده های او به اندازه ایده های فروید منتشر نشده است. همچنین ممکن است به این دلیل باشد که ایده‌های او کمی عرفانی‌تر و مبهم‌تر بوده و کمتر توضیح داده شده است.

در کل، روانشناسی مدرن به نظریه کهن الگوهای یونگ با مهربانی نگاه نکرده است. ارنست جونز (زندگی‌نامه‌نویس فروید) می‌گوید که یونگ «به شبه‌فلسفه‌ای نزول کرد که هرگز از آن بیرون نیامد» و برای بسیاری ایده‌های او بیشتر شبیه به گمانه‌زنی عرفانی عصر جدید است تا مشارکت علمی در روان‌شناسی.

با این حال، در حالی که تحقیقات یونگ در مورد اسطوره ها و افسانه های باستانی، علاقه او به طالع بینی و شیفتگی به دین شرق را می توان از این منظر دید، همچنین لازم به یادآوری است که تصاویری که او درباره آنها می نوشت، به عنوان یک واقعیت تاریخی، دارای یک واقعیت تاریخی است.

علاوه بر این، خود یونگ استدلال می‌کند که عود دائمی نمادها از اسطوره‌شناسی در درمان شخصی و در خیال‌پردازی‌های روان‌پریشی‌ها از ایده پسماند فرهنگی جمعی ذاتی حمایت می‌کند. مطابق با نظریه تکاملی، ممکن است کهن الگوهای یونگ منعکس کننده استعدادهایی باشند که زمانی ارزش بقا داشتند.

یونگ پیشنهاد کرد که پاسخ های انسان به کهن الگوها مشابه پاسخ های غریزی در حیوانات است. یکی از انتقادات به یونگ این است که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه کهن الگوها مبتنی بر بیولوژیک یا شبیه به غرایز حیوانی هستند وجود ندارد (Roesler, 2012). به جای اینکه به عنوان صرفاً بیولوژیکی در نظر گرفته شوند، تحقیقات جدیدتر نشان می دهد که کهن الگوها مستقیماً از تجربیات ما بیرون می آیند و بازتاب ویژگی های زبانی یا فرهنگی هستند (Young-Eisendrath, 1995).

با این حال، کار یونگ حداقل از یک جنبه قابل توجه، به روانشناسی اصلی نیز کمک کرده است. او اولین کسی بود که دو نگرش یا جهت گیری اصلی شخصیت – برونگرایی و درونگرایی را تشخیص داد (یونگ، 1923).

او همچنین چهار کارکرد اساسی (تفکر، احساس، حس و شهود) را شناسایی کرد که در یک طبقه‌بندی متقابل هشت تیپ شخصیتی خالص را به دست می‌دهند.

روانشناسانی مانند هانس آیزنک و ریموند کتل متعاقباً بر این امر بنا نهادند و این تئوری های شخصیتی را گسترش دادند. یونگ علاوه بر اینکه نمادی فرهنگی برای نسل‌های روان‌شناسی بود، ایده‌هایی را مطرح کرد که برای توسعه نظریه شخصیت مدرن مهم بودند.

منابع:

  • Jung, C. G. (1921). Psychological types. The collected works of CG Jung, Vol. 6 Bollingen Series XX.
  • Jung, C. G. (1923). On The Relation Of Analytical Psychology To Poetic Art 1 . British Journal of Medical Psychology, 3 (3), 213-231.
  • Jung, C. G. (1928). Contributions to analytical psychology. New York: Harcourt Brace
  • Jung, C. G. (1933). Modern man in search of his soul.
  • Jung, C. G. (1947). On the Nature of the Psyche. London: Ark Paperbacks.
  • Jung, C. G. (1948). The phenomenology of the spirit in fairy tales. The Archetypes and the Collective Unconscious, 9(Part 1), 207-254.
  • Jung, C. G. (1953). Collected works. Vol. 12. Psychology and alchemy.
  • Roesler, C. (2012). Are archetypes transmitted more by culture than biology? Questions arising from conceptualizations of the archetype. Journal of Analytical Psychology, 57(2), 223-246.
  • Seligman, M. E. P. (1971). Preparedness and phobias. Behavior Therapy, 2(3), 307-20.
  • Young-Eisendrath, P. (1995). Struggling with jung: The value of uncertainty. Psychological Perspectives, 31(1), 46-54.
امتیاز 5 (1 مشارکت)
مطالب مرتبط
نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوزده + دوازده =