یادگیری چیست؟
یادگیری چیست؟ در رابطه با چیستی یادگیری، تعاریف مختلفی ارائه شده است. معروف ترین تعریف ها، تعریفی است که به وسیله کیمبل، پیشنهاد شده است:
یادگیری، تغییر نسبتا پایدار در رفتاری که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ می دهد.
همچنین یادگیری در تعریف ارنست راپیکِت هیلگارد و مارکویز و جمعی از همکاران و روان شناسان اینگونه تعریف شده است:
یادگیری عبارتست از تغییر نسبتاً پایدار در احساس، تفکر و رفتار فرد که بر اساس تجربه ایجاد شده باشد.
رفتارگرایانی از قبیل جان واتسون و اسکینر سرشت انسان را انعطافپذیر میدانستند، و معتقد بودند که در رشد، یادگیری نقش اصلی را ایفا میکند، چنانکه آموزش اولیه میتواند صرفنظر از آنچه کودک از استعدادها، تمایلات، علاقهها، تواناییها، نژاد و اجداد به ارث برده، او را به هر نوع بزرگسالی تبدیل کند.
با جعبه ابزار ذهنی همرا باشید تا تعریف یادگیری را با دقت بیشتری بررسی کنیم، نخست اینکه یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهده پذیر باشد. یادگیرنده قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمی توانست آن را انجام دهد. دوم اینکه این تغییر رفتاری نسبتا پایدار است؛ یعنی نه موقتی و نه ثابت است. سوم، تغییر در رفتار الزاما نباید بالافاصله بعد از تجربه یادگیری رخ دهد. چهارم، تغییر در رفتار از تجربه یا تمرین ناشی می شود و پنجم، اینکه تجربه یا تمرین باید تقویت شود.
مقاله مرتبط: 10 تعریف یادگیری
یادگیری چیست؟ آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بینجامد؟
روانشناسی به یک علم رفتاری تبدیل شده است. هر آنچه را که ما در روانشناسی مطالعه می کنیم، باید از طریق رفتار قابل ارائه باشد. اما این بدان معنا نیست که رفتاری که ما ملاحظه می کنیم یادگیری است. فرایند یادگیری را نمی توان به طور مستقیم مطالعه کرد، بلکه ماهیت یادگیری را تنها از تغییرات رفتاری می توان استنباط کرد.
هر یادگیری منجر به عملکرد نمیشود چون افراد بسیاری از چیزها را میآموزند ولی امکان به کارگرفتن این آموختهها برایشان پیش نمیآید.
نسبتا پایدار چقدر پایدار است؟
بدین منظور از این تعریف استنباط می شود که بین یادگیری و رویدادهای دیگری که رفتار را تغییر می دهند، مانند خستگی، بیماری، بلوغ، و داروها تمایز ایجاد شود. یادگیری دوام می آورد تا با گذشت زمان دستخوش فراموشی شود یا یادگیری تازه ای جای آن را بگیرد. مدت تغییر حاصل از یادگیری یا حالت های موقتی را نمی توان به طور دقیق معیین کرد. اما می توان گفت گه یادگیری امری نسبتا پایدار است.
آیا سوگیری و خوگیری یادگیری است؟
حساس شدن، فرایندی است که از طریق آن فرد نسبت به جنبه های معینی از محیطش حساس تر می شود. برای مثال، فردی که به طور معمول به نور یا صدای معینی پاسخ نمی دهد ممکن است پس از دریافت شوک به آن پاسخ بدهد. بنابراین در این مثال شوک ارگانیسم را حساس و نسبت به محیطش آماده پاسخ دادن کرده است. زودرنجی یا حساسیت بیش از اندازه ای که معمولا پس از یک تجربه عصبانیت زا به ما دست می دهد نوعی حساس شدن است.
خوگیری، فرایندی است که از طریق آن ارگانیسم نسبت به محیطش کمتر حساس می شود. تمایل ارگانیسم بر این است که به محرکهای تازه محیط خود توجه کند. این تمایل بازتاب توجه یا بازتاب سوگیری نام دارد. وقتی صدای ناگهانی می شنوید فورا به جهت صدا بر می گردید (سوگیری) اما پس از مدتی صدا را نادیده می گیرید (خوگیری).
دلیل عمده ای که در یادگیری بودن خوگیری و حساس شدگی تردید هست، این تغییرات رفتار گاهی موقتی اند و شرط نسبتا پایدار تعریف را برآورده نمی سازند. تغییرات رفتاری در پاره ای از موقعیت ها عمری نسبتا طولانی دارند. بارکرنیز معتقد است که بعضی از موارد خوگیری و حساس شدن یادگیری هستند و شرط نسبتا پایدار تعریف یادگیری را تامین می کنند. رویدادهای محرکی واحد که به طور مکرر تجربه می شوند به طور نسبتا پایدار خوگیری می شوند. حساس شدن می تواند تغییرات نسبتا پایدار در رفتار شخص ایجاد کند.
آیا غریزه نوعی یادگیری است؟
بیشتر رفتارهای ساده رفتارهای بازتابی و غریزی هستند. بازتاب را می توان به عنوان یک پاسخ ناآموخته یا ذاتی در واکنش به طبقه خاصی از محرک ها تعریف کرد. مانند حرکت ناگهانی در پاسخ به ضربه ای که به زانو زده می شود.
وقتی که الگوهای پیچیده رفتاری ما ارثی اند، به آنها غریزه گفته می شود. ما اکنون اصطلاح رفتار ویژه نوع را بجای غریزه به کار می بریم. زیرا جنبه توصیفی آن بیشتر است. رفتار ویژه نوع به الگوهای رفتاری پیچیده، نا آموخته و نسبتا غیر قابل تغییری که در شرایط معینی از حیوان ها سر می زند گفته می شود. بر سر اینکه رفتار ویژه نوع کاملا ارثی است یا از یادگیری هم تاثیر می پذیرد اختلاف نظرها همچنان ادامه دارد.
برخی رفتارهای ویژه نوع هم آموخته اند و هم نا آموخته. برای مثال لورنز دریافت که یک جوجه اردک تازه از تخم در آمده به هر شی متحرکی وابسته می شود و به جای مادر خود آن را دنبال می کند، به شرط اینکه آن شی در لحظه مناسب زندگی جوجه اردک به او معرفی شود. ایجاد وابستگی بین ارگانیسم و اشیاء محیطی نقش پذیری نام دارد. نقش پذیری تنها در طول یک دوره حساس رخ می دهد و پس از سپری شدن آن دوره، ایجاد رفتار نقش پذیری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است. نقش پذیری یک رفتار، ترکیبی از غریزه و یادگیری است.
انواع مختلف یادگیری
شرطی سازی، اصطلاح دقیق تری است که برای توصیف شیوه های واقعی تغییر رفتار مورد استفاده قرار می گیرد. دو نوع شرطی سازی وسیله ای و کلاسیک وجود دارد. پس دست کم، دو نوع یادگیری وجود دارند.
شرطی سازی کلاسیک
این نوع یادگیری در ابتدا توسط پاولف مطرح شد. بر این اساس، محرکی مانند غذا به ارگانیسم داده می شود که سبب ایجاد یک واکنش طبیعی و خودکار مانند ترشح بزاق در او می شود. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد می کند محرک غیر شرطی گفته می شود که در این مثال غذا است. واکنش طبیعی و خودکار، پاسخ غیر شرطی نام دارد. در مثال حاضر ترشح بزاق است.
یک محرک خنثی مانند صدا یا نور، درست قبل از ارائه محرک غیر شرطی به ارگانیسم داده می شود. این محرک خنثی محرک شرطی نام دارد.
پس از چند بار همراه شدن محرک غیر شرطی و محرک خنثی که در آن محرک خنثی همواره پیش از محرک غیرشرطی می آید، می توان محرک خنثی را به تنهایی ارائه داد و این محرک به ترشح بزاق در ارگانیسم خواهد انجامید. ما حالا می گوییم یک پاسخ شرطی ایجاد شده است.
شرطی سازی وسیله ای
همه رفتارهای ما نتایج مشابهی ندارند. برخی نتایج مثبت و برخی نتایج منفی دارند. نتایج مثبت باعث می شوند رفتار فرد تکرار شود. در واقع نتیجه مطلوب له عنوان تقویت کننده رفتار تلقی می شود.
شرطی کردن گریز و اجتناب انواع خاصی از شرطی کردن وسیله ای هستند. برای مثال در شرطی کردن گریز موش برای گریز از شوک برقی تقلا می کند، تصادفا اهرم را فشار می دهد و جریان برق قطع می گردد. موش اهرم فشار دادن را با قطع شوک تداعی خواهد کرد.
در شرطی سازی اجتنابی، فرض کنید شوک به طور متناوب به حیوان داده می شود و پنج ثانیه پیش از هربار شوک دادن علامتی ظاهر می گردد. موش به سرعت می آموزد که نور چراغ را با آمدن شوک تداعی کند و هربار که چراغ روشن می شود اهرم را فشار می دهد تا از وقوع شوک جلوگیری کند.
یادگیری و بقا
در طول تاریخ، بدن های ما انسان ها این توانایی را کسب کرده اند که به پاره ای از نیازها مانند تنفس، تنظیم حرارت بدن و … به طور خود کار پاسخ دهند. فرایندهای سازگاری خودکار، مکانیسم های تعادل حیاتی، نام دارند زیرا نقش آنها حفظ تعادل فیزیولوژیکی است. اکثر ارگانیسم های زنده به طور بازتابی از محرک های درد آور دوری می کنند. اگر قرار بود که ما برای ارضای همه نیازها صرفا به مکانیسم های تعادل حیاتی متکی باشیم، مدت زیادی زنده نمی مانیم. یادگیری به جاندار امکان می دهد تا آن دسته از نیازهای اساسی شان را که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتاب ها ارضا نمی شوند از راه کنش متقابل با محیط برطرف کنند و خود را با محیط سازگار سازند.
ما از راه شرطی شدن کلاسیک می آموزیم که کدام چیزهای محیط برای بقا مفید و کدام مضرند؛ و از طریق شرطی شدن وسیله ای یا شرطی شدن کنشگر یاد می گیریم که چگونه چیزهای مطلوب را به دست آوریم و از چیزهای نامطلوب دوری گزینیم.
یادگیری با حافظه چه تفاوتی دارد؟
به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران فرایندهای حافظه جزیی از فرایند یادگیری است و بدون وجود حافظه و مشکل در حافظه، یادگیری رخ نخواهد داد. همچنین طبق تعریف یادگیری، یادگیری می تواند تغییرات رفتاری باشد و نمود رفتاری داشته باشد. در صورتی که فرایندهای حافظه کاملا ذهنی هستند.
چرا به مطالعه یادگیری بپردازیم؟
بررسی اصول یادگیری به ما کمک می کند تا علت های رفتارمان را بفهمیم. آگاهی از فرایند یادگیری نه تنها در فهم رفتار بهنجار و انطباقی به ما کمک می کند، بلکه امکان درک بیشتر شرایطی را که منجر به رفتار نا سازگار و نابهنجار می شود نیز به ما می دهد، در نتیجه روش های موثر تر روان درمانی را به وجود می آورد.
روش های کودک پروری نیز می توانند از اصول یادگیری بهره مند گردند. بدیهی است که افراد با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت های فردی را می توان بر حسب تجارب یادگیری متفاوت تبیین کرد. یکی از مهم ترین صفات انسان زبان است و بی تردید توانایی های ویژه تکلم به طور عمده از یادگیری حاصل می شوند. افزون بر این بین اصول یادگیری و روش های آموزشی رابطه نزدیکی وجود دارد.
اختلال یادگیری
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاستهاست که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال در چهارچوب سنی کودکان استثنایی نمیگنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانشآموزان، میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود، اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب دیدگیهای مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و نارسخوانی را در بر میگیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند، شامل نمیشود.
ناتوانیهای یادگیری با اصطلاحهایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد میکند که به شدت دچار ناتوانیهای یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوههای آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده میکنند. وظیفهٔ کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شدهاست که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی دربارهٔ مفهوم ناتوانیهای یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانیهای یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانیهای یادگیری را به فراموشی و بی توجهی میسپاریم بر حسب درک ما از ناتوانیهای یادگیری و نگرش اولیه حرفهای ما (پزشکی، روانشناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانیهای یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربهٔ گذشته و عمل کنونی به ما ثابت میکند که ناتوانیهای یادگیری مفهومی چندرشتهای است و پیوند میان کارشناسان رشتههای گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
عوامل آموزشی
- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
- عدم فراگیری معلم از مهارتهای لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
- عدم فعالیت های برانگیزنده
- تدریس عملی نادرست
- عدم آموزش مهارتهای اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیریهای زبان شفاهی
- استفاده نادرست از روش ها و مداد و برنامه درسی
عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری مانند تغذیه، بهداشت، تندرستی وجود د دارد که میتواند به پیچیدگی ناتوانیهای یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد.
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگها و مزههای مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک مؤثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژی ها و … در ناتوانی یادگیری کودک مؤثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری مؤثر است.
تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربههایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
تحریک زبانی
زبان به واسطهٔ نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژهای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدلهای درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بیاختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند.
عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانیهای یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان میدهد ناتوانیهای یادگیری احتمالاً در برخی خانوادهها بیش از دیگران دیده میشود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
عوامل بیوشیمیایی
اختلالهای گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانیهای یادگیری میشوند مثل هایپوگلیسمی، کمکاری تیروئید و …
تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار میدارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه میکنند.
نقص جزیی در کارکرد مغز
به نظر میآید هر گونه نتیجهگیری دربارهٔ حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
تغذیه
بسیاری از والدین تصور می کنند با خوراندن حجم زیادی از موادغذایی و خوراکی های چرب و شیرین به فراگیری فرزندان خود کمک می کنند، اما کارشناسان تغذیه معتقدند فراگیری مطالب درسی نیازی به دریافت کالری بیشتر ندارد و این رویه علاوه بر مختل کردن یادگیری، منجر به بروز چاقی می شود.
سلام اگر امکانش هست در مورد نحوه صحیح یادگیری مطالب پیچیده مثل یادگیری عمیق هم پست بزارید کتاابی در زمینه یادگیری هست به اسم make it stick ممنون میشم خلاصه ای در مورد اون هم بزارید
سلام و وقت بخیر
غرض از مزاحمت کسب مشورت و راهنمایی در جهت تهیه یک مقاله بود
با توجه به وجود نیاز هایی در زمینه مقالات روانشناسی برای جامعه ، و وجود مشکلاتی در زمینه تاثیر تدریس مجازی بر سلامت روان دانش آموزان، از نظر شما چه عناوینی برای تولید یک مقاله در این زمینه ها مناسب و دارای شانس پذیرش بیشتری در همایش هاست
باتشکر
عالی همون اول جواب رو گرفتم
ممنون خیلی عالی بود
خیلی ممنونم من از اون اول نوشته هایی که توی کادر آبی بود جواب رو پیدا کردم ❤️😂✨
حقا باید یادگرفت با تمرین تکرار منکه عاشق یادگیری هستم