مدل انگیزشی کسبوکار چگونه است؟
آیا تا به حال برای سازمان و یا یک کسبوکار جدید، طرح کسب و کار تدوین کردهاید؟
اگر تجربهی این کار را داشته باشید به خوبی میدانید که چقدر سخت است که بتوان این وظیفه را دقیق و کاملاً درست انجام داد. عناصر بسیار زیادی وجود دارند که در این کار باید در نظر گرفته شوند و ممکن است عواملی را که میتوانند اثر مثبت یا منفی بر موفقیت شما داشته باشند، نادیده بگیرید و به راحتی از قلم بیندازید.
در این مواقع استفاده از مدل انگیزش کسب و کار میتواند مفید واقع شود. این مدل شیوهای عملی را برای بررسی و بهینهسازی طرح کسب و کار به شما پیشنهاد میدهد. با استفاده از این مدل میتوانید طرح کسب و کار انعطافپذیری را تدوین کنید (با بررسی تأثیر عوامل مؤثر داخلی و خارجی، طرح کسب و کار درست و دقیقتری تنظیم کنید.)
در این مقاله خواهیم دید که مدل انگیزش کسب و کار چیست و بررسی خواهیم کرد که چگونه میتوان از آن برای بهبود برنامهریزی و طرح کسب و کار استفاده نمود.
دربارهی مدل انگیزشی کسب و کار
مدل انگیزش کسب و کار در اواخر دههی ۱۹۹۰ میلادی با هدف کمک به تدوین طرح کسب و کار به شیوهای منظم و کارامد و با سازماندهی مناسب، ارائه گردید.
به عبارت سادهتر، مدل انگیزش کسبوکار به شما کمک میکند تا به چرایی تدوین کسبوکار بیندیشید، عناصر ضروری را برای تدوین آن شناسایی کنید و دریابید که چگونه همهی این عوامل با یکدیگر رابطه دارند. این کار به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که طرح کسبوکارتان پایه و اساس درستی دارد و از ثبات لازم برخودار است و این امر منجر میشود که به کسبوکار خود جهت درست و مناسبی بدهید که میتواند برای موفقیت شما بسیار ارزشمند و مفید باشد.
این مدل نه تنها برای نوشتن طرح کسب و کار به شیوهی سنتی مفید است، بلکه میتوانید از آن برای برنامهریزی پروژهها و فرایندهای جدید نیز استفاده کنید.
این مدل از چهار عنصر اصلی تشکیل شده است:
اهداف نهایی:
اهداف نهایی در حقیقت چیزهایی هستند که میخواهید این برنامهریزی را برای به دست آوردن آنها انجام دهید. اهداف نهایی از چشم انداز، اهداف و مقاصد تشکیل شدهاند.
وسیله:
وسیله نشان دهندهی چگونگی دستیابی به اهداف است و شامل مأموریت شما، استراتژی کلی، ارزشها، قوانین و سیاستهای سازمانی میشود که بر دستیابی شما به اهداف اثرگذارند.
عوامل اثرگذار:
دراین جا افراد یا مواردی درون یا خارج از سازمان را مورد ارزیابی قرار میدهیم که میتوانند اهداف و یا وسیلهی رسیدن به آنها را تحت تأثیر قرار دهند.
ارزیابی:
در اینجا به بررسی و ارزیابی عوامل اثرگذار میپردازیم و اهداف و وسیلهی رسیدن به آنها را بازبینی میکنیم و در صورت لزوم آنها را اصلاح خواهیم کرد.
همانطور که در شکل زیر میبینید، این مدل خطی نیست؛ هربار که عوامل اثرگذار را تحلیل و ارزیابی کردید اهداف و وسیلهی رسیدن به آنها را بازبینی میکنید و آنها را بهروز رسانی میکنید تا زمانی که همهی عناصر پایدار، هم راستا، متعادل و منطبق گردند.
حال با جزئیات بیشتر هریک از این عناصر را مورد بررسی قرار میدهیم:
۱. اهداف نهایی
در اینجا به شناسایی نتایج نهایی مورد نظر و مطلوب خود میپردازید. میتوانید از این مرحله شروع کنید اما در ادامه خواهید دید که اگر به طور همزمان روی اهداف و وسیلهی رسیدن به آنها کار کنید، اثربخشی بیشتری خواهید داشت.
چشمانداز
با نوشتن بیانیهی چشمانداز آغاز کنید. این بیانیه مشخص کنندهی این موضوع است که سازمان میخواهد در بلند مدت چه کاری انجام بدهد و به کجا برسد.
اهداف و مقاصد
حال باید اهداف و مقاصد خود را تعیین کنید. همانهایی که به شما کمک میکنند تا به چشمانداز خود دست یابید.
در مدل انگیزش کسبوکار، هدف طولانیمدت است، کیفی است (بهجای آنکه کمی باشد)، عمومی، مداوم و پایدار است. به عنوان مثال «ارائهی خدمات دوستانه و خودمانی به مشتریان».
شما باید دائما اهدافتان را محقق کنید تا بتوانید به چشمانداز خود دست یابید.
از سوی دیگر مقاصد، باید دست یافتنی، قابل اندازهگیری و بر اساس زمان مشخص باشند. به عنوان مثال «تا ماه آبان امسال به ۹۰ درصد تماسهای تلفنی در زمانی کمتر از سی ثانیه پاسخ خواهیم داد یا «در کمتر از دو سال باید حداقل به نمرهی میانگین ۸۵ درصد در نتیجهی پرسشنامههای رضایت مشتریان دست یابیم.»
به نتیجه رساندن مقاصد به شما کمک میکند تا به اهدافتان دست یابید.
۲. وسیله
وسیله مشخص کنندهی این موضوع است که چگونه میخواهید به اهداف نهایی مورد نظر خود دست پیدا کنید.
مأموریت شما
برای شناسایی وسیله ابتدا باید بیانیهی مأموریت خود را بنویسید. هدف از نوشتن این بیانیه این است که مشخص کنید که برای دستیابی به اهداف نهایی خود، روزانه چه کارهایی را باید انجام دهید. این مدل بیان میکند که بیانیهی مأموریت شما حداقل باید دارای این سه عنصر باشد:
- بخش اقدامات. به عنوان مثال «تأمین مواد اولیه»
- بخش محصول یا خدمت. به عنوات مثال «خدمات پشتیبانی»
- بخش بازار یا مشتری. به عنوان مثال «مشتریان جنوب کشور»
به عنوان مثال، مأموریت شما میتواند «خدمات پشتیبانی فناوری اطلاعات به صورت تلفنی برای مشتریان در استانهای خوزستان و بوشهر» باشد.
استراتژی
سپس باید استراتژی خود برای دستیابی به اهداف نهایی را شناسایی و تدوین کنید.
در تدوین استراتژی کوتاهی و سهلانگاری نکنید. تدوین استراتژی فرایند بسیار مهمی است که کلید دستیابی به موفقیت در برنامهریزی طولانی مدت است. (مقالهی استراتژی خود را تدوین کنید به شکلی عمیق به شناسایی و سپس گزینش انتخابهای استراتژیک میپردازد.)
دستورات (رویهها)
در این مرحله همچنین لازم است دستورات و رویهها را به خوبی مد نظر قرار دهید. دستورات قوانین یا سیاستهای سازمانی هستند که به طور مستقیم بر خواستهها و دستیابی به اهداف تأثیر میگذارند.
به عنوان مثال، ممکن است سازمان شما بودجهای برای بازاریابی مشخص کرده باشد که مثلا فعالیتهای برندسازی را محدود کند. یا سازمان شما فقط به خردهفروشانی که در شعاع پنجاه کیلومتری مرکز پخش آن قرار دارند، محصول عرضه میکند. این موارد توانایی رقابت کردن شما در حوزههای مشخص را تحت تأثیر قرار میدهد.
به یاد داشته باشید که دستورات و رویهها هم میتوانند تأثیر مثبت بر برنامهریزی کلی شما داشته باشند، هم تأثیر منفی.
۳. عوامل اثر گذار
در اینجا باید به شناسایی و ارزیابی عوامل اثرگذار بپردازید. عوامل اثرگذار افراد و عواملی هستند که میتوانند بر اهداف نهایی و وسیلهی رسیدن به آنها تأثیر بگذارند. این عوامل هر دو دستهی عوامل داخلی و خارجی در سازمان شما را شامل میشوند.
عوامل اثرگذار داخلی
- منابع
- زیرساختها
- ارزشهای سازمانی
- ذینفعان
- کارمندان
- فرهنگ سازمانی
عوامل اثرگذار خارجی
- فناوری
- مشتریان
- محیط کسبوکار
- تأمین کنندگان
- رقبا
- رسانه و محیط اجتماعی
- قوانین و نظم حاکم بر صنعت
- سیاستهای دولت
جهت شناسایی مؤثر عوامل اثرگذار، از تحلیلPEST (برای شناسایی عوامل خارجی) و تحلیل ذینفعان (برای شناسایی افرادی که میتوانند موفقیت سازمان را تحت تأثیر قرار دهند) استفاده کنید.
۴. ارزیابی
بعد از اینکه فهرستی از عوامل اثرگذار تهیه کردید، باید تک تک آنها را مورد ارزیابی قرار دهید. به این صورت که هر یک از آنها را مورد بررسی قرار میدهید تا بفهمید که چگونه اهداف نهایی و وسیلهی دستیابی به آنها را تحت تأثیر قرار میدهند.
یک روش برای انجام این کار استفاده از تحلیلSWOT است. عوامل اثرگذار را فهرست کنید و سپس از خود بپرسید این عوامل چه نقاط ضعف و قوت و یا چه فرصتها و تهدیداتی را برای شما، در پی خواهند داشت و چه تأثیری بر اهداف نهایی و وسیلهی رسیدن به این اهداف میتوانند داشته باشند. سپس تأثیر بالقوهی عواملی را که منجر به نقاط ضعف یا تهدید میشوند؛ شناسایی کنید.
وقتی که هریک از عوامل اثرگذار را ارزیابی کردید، اهداف نهایی و وسیلهی رسیدن به آنها را بازبینی کنید و در صورت لزوم آنها را اصلاح کنید.