تئوری های اصلی رهبری
چرا برخی از رهبران به موفقیت دست پیدا میکنند و برخی دیگر از رهبران با شکست مواجه میشوند؟
حقیقت این است که هیچ «ترکیب معجزهگری» از ویژگیهایی که باعث موفقیت یک رهبر میشوند، وجود ندارد و شرایط مختلف ویژگیهای مختلفی را میطلبد.
اما این موضوع به این معنی نیست که نمیشود یاد گرفت که چگونه یک رهبر اثربخش باشید. تنها لازم است که رویکردهای مختلف رهبری را درک کنید تا بتوانید با توجه به موقعیتی که در آن قرار دارید از رویکرد مناسب استفاده کنید. یکی از روشهای انجام این کار این است که در مورد تئوریهای اصلی رهبری بیشتر بیاموزید. این تئوریها شاکلهی اصلی دانش فعلی ما پیرامون رهبری را تشکیل میدهند. در این مقاله به بررسی این تئوریها میپردازیم.
چهار گروه تئوریهای اصلی
در اینجا نگاهی خواهیم انداخت به هریک از این چهار گروه تئوری و به بررسی برخی از ابزارها و مدلهای پیادهسازی آنها میپردازیم. (به یاد داشته باشید که تئوریهای بسیار دیگری علاوه بر این تئوریهای اصلی نیز وجود دارد.
۱. تئوریهای ویژگی: چه نوع اشخاصی میتوانند رهبران خوبی باشند؟
تئوریهای ویژگی بیان میکنند که رهبران اثربخش در تعدادی از خصایص و ویژگیهای شخصیتی با هم اشتراک دارند. خصایص اولیهی تئوریهای ویژگی بیان میکردند که رهبری یک کیفیت ذاتی و غریزی است که یک شخص یا از آن برخوردار است یا نیست. خوشبختانه امروزه از آن تئوریها گذر کردیم و بیشتر آموختهایم که چه کارهایی باید انجام دهیم تا کیفیت رهبری خود یا دیگران را ارتقا دهیم.
تئوریهای ویژگی به ما کمک میکنند که کیفیت و ویژگیهایی که برای رهبری دیگران مفید و ضروری هستند را شناسایی کنیم (ویژگیهایی نظیر راستی و درستی، همدلی، مهارتهای تصمیمگیری، عرض اندام، و توانایی جذب دیگران به خود). اما هیچ یک از این ویژگیها یا هیچ ترکیب خاصی از آنها نمیتوانند موفقیت ما را در رهبری تضمین کنند.
ویژگیها همان رفتارهای برآمده از مواردی است که در ذهن شما میگذرند و به همین دلیل این باورها و فرآیندهای درونی و ذهنی شما هستند که برای اینکه تبدیل به رهبری اثربخش شوید از اهمیت بالایی برخوردارند.
در مقالههای تعریف رهبریو معرفی انواع تئوریهای رهبری به بررسی برخی از ویژگیها و مهارتهای مورد نیاز برای اینکه رهبر خوبی باشید، مورد بررسی قرار گرفتهاند:
۲. تئوریهای رفتاری: یک رهبر خوب چه کارهایی را انجام میدهد؟
تئوریهای رفتاری بر چگونگی رفتار رهبران تمرکز دارند. به عنوان مثال، آیا رهبران کارهایی که باید انجام شوند را به دیگران تحمیل میکنند و از آنان انتظار همکاری دارند؟ یا اینکه تیم خود را در تصمیمگیریها مشارکت میدهند و به این شکل آنها را به پذیرش تصمیمات و پشتیانی از آنها تشویق میکنند؟
در دههی ۱۹۳۰، کورت لوین (Kurt Lewin) چارچوبی را بر اساس رفتار یک رهبر ارائه نمود. او بیان کرد که سه نوع رهبر وجود دارد:
-
رهبریِ اقتدارگرایانه (استبدادی):
این رهبران بدون مشاوره با تیم خود تصمیمگیریها را انجام میدهند. این سبک از رهبری برای زمانهایی مناسب است که تصمیمگیری باید بهسرعت صورت گیرد، یا اینکه نیازی به دریافت اطلاعات از دیگران وجود نداشته باشد، و یا زمانی که توافق اعضای تیم با تصمیمات اتخاذ شده در دستیابی موفقیتآمیز به اهداف تأثیر خاصی نداشته باشد.
-
رهبریِ مشارکتی (دموکراتیک):
در این سبک رهبران قبل از تصمیم گیری به اعضای تیم خود اجازه میدهند تا نظرات و اطلاعات خود را ارائه کنند؛ اگر چه میزان استفاده از این نظرات بین رهبران مختلف متفاوت است. زمانی این استفاده از این سبک مناسب است که موافقیت تیم با تصمیمگیریها از اهمیت خاصی برخوردار است. اما هنگامی که تعداد زیادی نظرات و دیدگاههای متفاوت در یک تیم وجود داشته باشد، مدیریت آن کار دشواری خواهد بود.
-
رهبریِ تفویضی (آزادمنشانه):
در این سبک رهبران کمتر در تصمیمگیریها مداخله میکنند؛ آنها به افراد تیمشان اجازه میدهند تا بسیاری از تصمیمگیریها را خودشان انجام دهند. وقتی تیم از قابلیتهای بالایی برخوردار است، انگیزهی کافی دارد، و نیازی به نظارت دائمی ندارد، استفاده از این سبک مناسب خواهد بود. با این وجود، ممکن است انتخاب این سبک از سوی یک رهبر به دلیل تنبلی یا عدم تمرکز او باشد و در این صورت این سبک رهبری با شکست مواجه خواهد شد.
بدیهی است که چگونگی رفتار یک رهبر، عملکرد او را تحت تأثیر قرار میدهد. پژوهشها نشان دادهاند که بسیاری از رفتارهای رهبری مناسب مواقع متفاوت و مختلفی هستند. بهترین رهبران، آنهایی هستند که میتواند از سبکهای رفتاری متعدد و متفاوت استفاده کنند و بتواند متناسب با هر موقعیت، بهترین سبک را انتخاب کنند.
مدیریت تفویضی در مقابل مدیریت ذرهبینی چگونگی برقراری تعادل مناسب میان سبکهای رهبری اقتدارگرایانه و تفویضی را نشان میدهد. مقالهی شبکه مدیریتی بلیک-موتون نیز به شما کمک خواهد کرد تا با توجه به میزان اهمیتی که برای افراد یا بهره وری (تولید) قائل هستید، تصمیم بگیرید که به عنوان یک رهبر چگونه رفتار کنید.
۳. تئوریهای اقتضایی؛ موقعیت چه تأثیری بر خوب بودن رهبری دارد؟
این استنباط که فقط یک سبک رهبری درست و مناسب وجود ندارد، منجر به شکلگیری تئوریهایی شده است که بیان میکنند که انتخاب بهترین سبک رهبری به موقعیتی که در آن قرار دارید بستگی دارد. این تئوریها سعی دارند که پیش بینی کنند کدام سبک رهبری مناسب کدام شرایط است.
به عنوان مثال، هنگامی که باید فوراً تصمیمگیری کنید، کدام سبک بهترین است؟ هنگامی که باید از پیشتبانی کامل تیم خود برخوردار باشید، کدام سبک اثربخشتر خواهد بود؟ یک رهبر باید بیشتر مبتنی بر افراد و نیازهای آنها عمل کند یا مبتنی بر وظایفی که باید توسط تیم او انجام شوند؟ اینها پرسشهایی هستند که تئوریهای اقتضایی رهبری تلاش میکنند به آنها پاسخ دهند.
تئوری مسیر-هدف و مدل اقتضایی فیدلر از مطرحترین مدلهای اقتضایی رهبری هستند. همچنین برای درک اینکه چگونه موقعیتی که در آن قرار دارید دیگر عوامل مهم در اثربخشی رهبری را تحت تأثیر قرار میدهند، میتوانید از مدل فرآیندی رهبری استفاده کنید.
۴. تئوریهای قدرت و اثرگذاری؛ منابع قدرت یک رهبر کدامند؟
تئوریهای قدرت و اثرگذاری رهبری رویکرد کاملا متفاوتی دارند؛ این تئوریها بر پایهی شیوههایی که رهبران از قدرت و اثرگذاری خود برای به انجام رساندن کارها استفاده میکنند، استوار هستند و سبکهایی را مورد بررسی قرار میدهند که در نتیجهی این استفادهی از قدرت پدید میآیند.
شاید شناختهشدهترینِ این تئوریها پنج شکل قدرت از دیدگاه فرنچ و ریون باشد. این مدل سه نوع قدرت موقعیتی (قانونی، با استفاده از پاداش، اجبار یا با استفاده از تنبیه) و دو منبع قدرت شخصی (داشتن تخصص، مرجع بودن) را شناسایی میکند. این مدل بیان میکند که استفاده از قدرت شخصی گزینهی بهتری است و شما باید تلاش کنید تا قدرت تخصص را بهدست آورید (قدرتی که از داشتن تخصص در کار خود به دست میآورید). چرا که این قانونیترین و موجهترین شکل قدرت شخصی است.
دیگر سبک رهبری که از قدرت و اثرگذاری استفاده میکند، سبک رهبری تحولگراست. در این رویکرد فرض میشود که افراد فقط برای پاداش کار میکنند نه هیچ دلیل دیگری. بنابراین این رویکرد بر طراحی ساختارهای وظیفهها و پاداش تمرکز دارد. اگرچه این استراتژی زیاد قابل قبول و مورد پسند به نظر نمیرسد اما به دلیل اینکه باعث ایجاد روابط (سازنده) میشود و انگیزهی افراد را در محیط کار افزایش میدهد معمولا جواب میدهد و رهبران در بسیاری از سازمانها از این سبک برای به انجام رساندن کارها و وظایف استفاده میکنند. به همین ترتیب رهبری از طریق الگو بودن روش کارآمد دیگری برای اثرگذاری بر تیم است.
سبکهای رهبری اثربخش
همانطور که پیشتر گفته شد، رهبری تحولگرا معمولا بهترین سبک رهبری برای استفاده در کسبوکار است. در این سبک رهبران از خود، راستی و درستی نشان میدهند و میدانند که چگونه برای افراد خود چشماندازی الهامبخش و برجسته از آینده ایجاد کنند. آنها انگیزهی لازم برای دستیابی به این چشمانداز را در افراد خود ایجاد میکنند و قویترین و موفقترین تیمها را میسازند.
با این وجود باید سبک رهبری خود را متناسب با تیم خود و موقعیتی که در آن قرار دارید انتخاب کنید و به این منظور لازم است که شناخت و درک مناسبی از سبکهای دیگر رهبری داشته باشید.