رهبری اثربخش در سازمان
يکي از وظايف مهم و اساسي که برعهده مديريت نهاده شده، رهبري سازمان است. در واقع شالوده عملکرد يک رهبر سازمان در ميزان تاثيرگذاري و نفوذ وي در اعضاي سازمان و افراد جامعه است که قواي محرکه پيشرفت و نيل به اهداف تعيين شده را توليد مي کند و اين مهم در راس وظايف رسمي و سازماني يک مدير قرار مي گيرد. محیط آشفته و متغیر است و رهبری یک عنصر کلیدی در هدایت و مدیریت این محیط است. با کمی دقت بر روی شرکتهای مختلف میتوان فهمید که رهبران بزرگ تفاوتهای بزرگی ایجاد میکنند، رهبران مؤثر کسانی هستند که نتایج را در یک چارچوب زمانی معینی بدست میآورند تا برای سازمان و کار خود مؤثر واقع شوند.
تعریف رهبري سازماني
- میتوان رهبری را فرایندی تعریف کرد که طی آن مدیریت سازمان میکوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباط موثر، کارکنان را از روی علاقه و میل به انجام وظایف سازمانی ترغیب کنند و رسیدن به اهداف سازمانی را تسهیل نمایند.
- سبک رهبري مجموعه اي از نگرش ها، صفات و مهارت هاي مديران است که بر پايه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمايلات رهبري و ماهيت و نوع فعاليت و نيز احساس امنيت در موقعيت هاي مبهم شکل مي گيرد.
- رهبر را کسی می داند که در زمینه های زیر بر سایر اعضای گروه برتری دارد:1)هوش2) علم و فضیلت،3) قابلیت اعتماد در اعمال مسئولیت ها،4) فعالیت و مشارکت اجتماعی و 5)پایگاه اجتماعی اقتصادی.
- فرایند نفوذ در فعالیت های فرد یا گروه به منظور تلاشی برای تحقق اهداف در شرایط مشخص می دانند.
وظایف رهبری سازمانی
-
- ايجاد زيرساختار هاي مطلوب براي تغيير
- ايجاد تعهد و احساس مالکيت براي افراد سازمان
- ايجاد توازن ميان تثبيت وضع موجود و نوآوري با رويکرد نيل به وضع مطلوب
- تبیین کردن چشم انداز سازمان
- فراهم کردن اطلاعات، دانش و متدهای مورد نیاز برای دسترسی به آن
- ایجاد تعادل بین منافع متعارض ذینفعان سازمان
رهبری تحولی
رفتارهای رهبری تحولی عملکرد افراد را فراتر از استاندارهای مورد انتظار پرورش میدهد. در این نوع رفتار رهبری، تعلق عاطفی با هدفهای مشترک افراد مرتبط میشود و به پیروان کمک میکند تا در اجتماعات بزرگتر، عملکردی بهتر داشته باشند. این رهبران با ایجاد چشم انداز مشترک و اصلاح نگرش، عقاید و انگیزش پیروان، نقش یک عامل تغییر را بازی میکنند.
رهبری خدمتگزار
یکی از رویکردها نسبت به مدیریت و رهبری در سازمانها که روز به روز مقبولیت بیشتری مییابد رویکرد رهبری خدمتگزار است. این مقوله اگرچه به خودی خود یک اصل اخلاقی به شمار نمیآید، اما مبتنی بر اصول اخلاقی و اولویت دادن به دیگران است. رهبری خدمتگزار در واقع مدلی از مدیریت اخلاقی است که پایه آن اولویت دادن به خدمت به دیگران (ذینفعان) است.
رهبری دموکراتیک/مشارکتی
تمرکز تحقیقات در مورد رهبری از رفتار و ویژگی فردی به موقعیتی و همچنین تعــامل بین رهبران و اعضاء منتقل شده است . با این حال ، هنوز عملکرد رهبری شخص رهبر برجسته تر است. از سوی دیگر ، برخی از مطالعات در دهـــه های گذشــته وجود دارد که تاکید را از رهبر فردی در یک ساختار سازمانی بــــه یک رهبری جمعــــــی توسط اعضای تیم انتقال داده است . همچنین این یک عامل کلیدی برای حفظ و نگهداری موفقیت دراز مدت سازمانها می باشد . سرآغاز و مرحله ی مهمی از مدیریت دانش به اشتراک گذاری دانـــــــــش اسـت که کلیدی برای خلقت و آفرینش سازمانی ، توانایی یادگیری و عملکرد است .
رهبری کاریزماتیک
کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته می شود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوق العاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعه شناسی به کار برده می شود تا زیرمجموعه ای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود می توانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف کنند. کاریزما، در لغت یعنی فرهمند یا فرمندی و یا به عبارتی دیگر جاذبه استثنایی. گرچه، ماکس وبر به عنوان مبدع و نشردهنده نظریه رهبری کاریزماتیک شناخته شده است، اما تقریباً تمام کسانی که پس از رنسانس صاحب نظر در مسائل فلسفی و انسانی بوده اند، به نوعی به این مطلب اشاره کرده اند. در دوران پس از رنسانس نظریات مختلفی در شناخت طبیعت و سرشت انسان ارائه شده است. گروهی از صاحب نظران معتقد بودند که انسان دارای بعد منطقی، عقلایی و استدلالی است. در مقابل آنها، گروهی اعتقاد داشتند که انسان ها از مجموعه ای از احساسات، عواطف و هیجانات برخوردارند که موجب بروز رفتار می شود. وحی، حکم، تعلیم، کشیش، عقل و شفا دادن، نمونه ای از موهبت های پرجذبه اند که در کتاب مقدس مسیحیان توصیف شده اند.
رهبری مستبدانه
در رهبری استبدادی اخذ هرگونه تصمیم به عهده رهبر است . او تصمیمات را به کارکنانش ابلاغ می کند و از آنها انتظار دارد تصمیمات را اجرا کنند. به این معنی است که مدیر بدون توجه به زیر دستان، تصمیمهایش را انفرادی میگیرد. در نتیجه این تصمیمات مدیر هستند که نظر و شخصیت او را منعکس میکنند؛ و طبیعتا اگر مدیریت خوب باشد، میتواند تصویری از اعتماد به نفس را به وجود آورد.
رهبری اثربخش و پويا مستلزم سه نوع مهارت است
مهارت تشخيص:
يعنی توانایی شناخت شرايطی که تلاش میکنيد آنرا تحت تاثير قرار دهيد.
مهارت تطبيق:
يعنی توانایی تطبيق رفتار و منابع براي رويارویی با رويدادهای پيشبينی نشده.
مهارت برقراری ارتباط:
يعنی توانایی برقراری ارتباط بهگونهای که افراد بتوانند بهسهولت درک کنند و بپذيرند.
ویژگی های یک رهبر اثربخش:
شخصیت:
شخصیت شما تعیین میکند، که هستید، چه میبینید و عمل شما چگونه است. لازمه رهبری برخورداری از شخصیتی نیرومند و اعتماد برانگیز است، پس باید بکوشید گفتار و کردارتان با هم تطبیق کند، آماده برخورد با مشکلات و بحرانها باشید، بزرگوار باشید و همه افتخارات را برای خود نخواهید، آیندهنگر باشید و هدف و دورنمائی برای کار خود ترسیم کنید.
جاذبه:
بسیاری از مردم فکر میکنند که جاذبه مادرزادی است، اما این فکر، خطاست. جاذبه به بیانی ساده توانائی کشیدن مردم بهسوی خویش است. غرور، عدم اعتماد به خویشتن، دمدمی مزاجی، انتظارات غیرواقعبینانه از دیگران و بدگمانی سد راه جاذبه شماست.
تعهد:
تعهد برای هر کس معنای خاصی دارد، برای مشت زن، برخاستن هنگام از پا درآمدن، برای دونده دوی استقامت از نفس افتادن اما باز هم ۱۵ کیلومتر دویدن، برای سرباز، رفتن روی تپهای که نداند پشت آن چه خبر است و… تعهد عامل پایداری است و باعث میشود اگر زمین خوردید برخیزید و ادامه دهید. رهبران موفق کسانی هستند که هدفها را تعیین میکنند، نسبت به آن وفادار و متعهد میمانند و هر بهائی که لازم باشد میپردازند. بدانید اگر هنگام بازی همه توان خود را بهکار نگیرید، کسی پیدا خواهد شد که این کار را بکند و روزی در میدان مسابقه با یکدیگر روبهرو خواهید شد و او از شما خواهد برد.
ارتباط:
اگر مردم ندانند که چه میخواهید و چه مقصدی در پیش دارید، رهبریتان را نخواهند پذیرفت. هر بار که با مردم صحبت میکنید سعی کنید حرف شما را احساس کنند، به خاطر بسپارند و به آن عمل کنند. لازمه این کار شناخت مخاطب، زبان ساده و شفاف، اعتقاد درونی به گفتههای خویش و عمل به آنهاست.
شجاعت:
شجاعت یعنی بیرون آمدن از فضای مأنوس و گام نهادن به قلمروهای جدید. ترس و میل وافر به امنیت، مانع انجام کارهای بزرگ است و دست و پای هر رهبری را میبندد. از این که زندگیتان پایان مییابد نترسید، از آن بترسید که زندگیتان را هیچگاه آغاز نکنید.
بصیرت و قدرت تشخیص:
آشفتگی و پیچیدگی برخی مسائل باعث میشود نتوانیم اطلاعات کافی را در مورد همه آنها بهدست آوریم. بصیرت هر رهبر باعث میشود که تصویر را ولو ناتمام، ببینید، اجزاء ناپیدای تصویر را بیابد و بر آن بیفزاید و از درون و باطن هر امری سر درآورد.
تمرکز:
رهبران مؤثر وقت و انرژی خود را در کاری صرف میکنند که از عهده آن برمیآیند، بهعبارتی اولویتها را تعیین میکنند و روی آن متمرکز میشوند. اگر همزمان دو خرگوش دنبال کنید هیچکدام را نخواهید گرفت.
شور و شوق:
نمیتوانید کاری را که به آن عشق و علاقهای ندارید به سرمنزل مقصود برسانید، در مقابل اگر چیزی را از ته دل بخواهید نیروی اراده دستیابی به آن پیدا خواهید کرد. کسانیکه پا را از مرز زندگی معمولی فراتر میگذارند آرزوئی بزرگ در سر دارند.
نتیجه گیری
رهبران باید برای تغییرات و تحول در سازمان برنامه ریزی نمایند و با همه ذینفعان تبادل نظر کنند و امور مربوط به خود را مورد بررسی قرار دهند.در غیراینصورت نیروهای بازدارنده بر نیروهای وادارنده تاثیر می گذارند و تغییرات با شکست مواجه می شود.تحول در انسانها مشکل ترین تغییری است که می توان بوجودآورد. رهبران همواره در این زمینه حساسیت دارند برای تغییردادن برنامه ریزی و اجرا باید بادر نظر گرفتن عوامل بیرونی و درونی همراه باشد. برای کسی که مایل به تغییر و تحول درهر بعدی از سازمان است صبر و انعطاف زیادی لازم است. تحول امری تدریجی و زمان بر است که طی فرایند علمی خاص همچون ،ذوب شدن باورهای غلط و فراگیری ارزشهای نوین و طراحی و استقرار نظام جدید و مهندسی مدیریت رخ می دهد.