خیال پردازی خوب است اما تا زمانی که بهنجار باشد. خیال پردازی بیش از حد و به صورت ناسازگار میتواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد. خیال پردازی حد و اندازهای دارد و تنها در صورتی مفید است که در راستای رشد و پیشرفت فردی باشد. داشتن رویا و یا به قول بعضیها خیالپردازی، یکی از مکانیسمهای دفاعی بدن ما است که اگر به جا و درست استفاده شود، مفید و کارآمد خواهد بود. اما اگر نادرست استفاده شود و با عملکرد عادی زندگی ما تداخل پیدا کند، میتواند مخرب باشد. همانند مواقعی که گریه میکنیم یا خشمگین میشویم و یا دچار هر هیجان دیگری میشویم، رویا داشتن نیز یک مکانیسم هیجانمدار است. افرادی که بتوانند در زندگی خود خیال پردازی ناسازگار را کنترل کنند و آن را به طور درست و بهینه به کار گیرند، موفق خواهند بود.
وقتی کودک هستیم، خیال پردازیهای ما غیرمنطقی هستند اما به سمت نوجوانی و جوانی که پیش میرویم، خیال پردازیهایمان حالت منطقیتر به خود میگیرد. در این مرحله، افرادی که قادر به مدیریت خیال پردازی بیش از حد خود هستند، میتوانند از آن برای پیشرفت و تحقق اهدافشان استفاده کنند. به عنوان مثال، تخیل و رویا پردازی ژول ورن نقطه شروعی برای ایجاد تحول و پیشرفتهای بزرگ شد.
در دو حالت باید با یک روانشناس مشورت کنید:
- زمانی که شدت و دفعات خیال پردازی ناسازگار کودک زیاد بشود، به طوری که در خانه، مهمانی، هنگام بازی با همسالان یا هر جای دیگر دائم هذیان گویی کند.
- زمانی که در سنین مدرسه همچنان در دنیای خیالی خود سیر کند و مرز واقعیت و خیال را متوجه نباشد. برای مثال، همبازی خیالیاش را با خود به مدرسه ببرد و هنگام درس با او حرف بزند و متوجه نباشد که در اطرافش چه میگذرد.
این گونه خیال پردازی بیش از حد و ناسازگار میتواند ناشی از مشکلات خانوادگی، کمبودهای عاطفی، اضطراب و دیگر عوامل باشد. این مسائل کودک را از دنیای واقعی بیزار میکند و به صورت افراطی به دنیای خیالی میکشاند. برطرف کردن این مشکلات میتواند از بروز خیال پردازی ناسازگار و افراطی در کودکان پیشگیری نماید.
تخیل بیش از حد چیست؟
افرادی که تخیل بیش از حد فعال دارند، بخش بزرگی از وقت خود را در دنیایی که خود خلق کردهاند، میگذرانند. این افراد دارای تخیلات غنی و زنده، تجربیات حسی شدید و توانایی قوی در معنا بخشیدن به این تصاویر و احساسات هستند. آنها معمولاً قصهگوها و نقشآفرینان خوبی هستند و میتوانند در رویاهای خود غرق شوند. با این حال، خیال پردازی بیش از حد یا تخیل بیش از حد ممکن است حواس آنها را از زندگی واقعی منحرف کند و پیامدهایی برای سلامت روانی داشته باشد.
افرادی که دارای تخیلات بیش از حد فعال هستند، ممکن است به عنوان افراد دارای رویاپردازی ناسازگار یا FPP طبقهبندی شوند. با این حال، هیچ یک از این شرایط در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش پنجم (DSM-5) شناسایی نشده است.
رویا و خیال پردازی
رویا و خیال پردازی یک احساس روانی است و دو نوع دارد:
- رویای آگاهانه
- رویای ناخودآگاه
رویای آگاهانه
رویا و خیال پردازی آگاهانه یک وضعیت خلق کردنی تصوری در یک فرد است که بیانگر خواستهها و یا اهداف وی میباشد. برخی اوقات خیال پردازی بیش از حد میتواند بسیار بعید باشد و برخی ممکن است کاملاً واقعبینانه باشند.
خیال پردازیها میتوانند طبیعت جنسی نیز داشته باشند.
معنای دیگر خیال پردازی، چیزهایی است که واقعی نیستند، و هیچیک از حواس پنجگانه آنها را درک نمیکند، اما در تصور واقعی مینمایند. در زندگی روزمره، اغلب افراد افکار خود را با یک سری رویاهایی همراه میکنند که آرزو دارند و یا مایل به انجام آنها بودهاند. به عنوان مثال: به جای تلاش واقعی در نزدیکی به دوستان و یا کسب موفقیت، تصور میکنند که موفق و محبوب هستند.
هنگامی که رویا و خیال پردازی افراطی شود، میتواند بیانگر یک صفت از اختلال شخصیت خودشیفتگی باشد. قطعاً کسی که زیاد خیال پردازی میکند، هیچ دوست نزدیکی ندارد.
مزایای رویا و خیال پردازی
- رویا و خیال پردازی میتواند سودمند باشد و جنبه جبرانی آرزوها، بهبود دهنده و کوچک شمردن گرفتاریها و گریز از مشکلات داشته باشد. همچنین رویاها میتوانند در هنر، ادبیات، خلاقیت و نوآوری مؤثر باشند.
- رویا و خیال پردازی میتواند یک مکانیسم دفاعی باشد. مردان و زنان نمیتوانند براحتی از گذران زندگی رضایت داشته باشند، اما به سادگی میتوانند به تحقق آرزوهای خیالی خود بپردازند.
- خیال پردازیها ممکن است یک منبع با ارزش باشند. این رویاها میتوانند علاقه و انگیزه را بالا ببرند. هنرمند میتواند رویا و خیال پردازی خود را به آفرینشهای هنری تبدیل کند.
رویای ناخودآگاهانه / حرف زدن با خود و خیال پردازی
رابطه کودک در حال رشد با جهان داخلی خود میتواند شامل رویای ناخودآگاهانه باشد. این نوع فعالیت و بازی در داخل شخص به عنوان رویای ناخودآگاه شناخته شده است. این رویاها اغلب بسیار خشن و تهاجمیاند و متفاوت از رویاها یا خیال پردازی آگاهانه میباشند.
ناخودآگاه یعنی ساختن رویای ارتباط با اشیاء و موضوعات. در این حالت، افراد ممکن است در دنیای خیالی خود غرق شوند و با خود حرف بزنند، که این نوع از خیال پردازی میتواند در برخی مواقع به شکل مضر و ناسازگار بروز پیدا کند.
- رویای ناخودآگاهانه یک تفکر بنیادی و ذاتی است.
- به عنوان بازنمود ذهنی از غرایز فردی عمل میکند.
- معادل روانی مکانیسم دفاعی ذهن است.
رویاهای ناخودآگاهانه و خیال پردازیهای بیش از حد اعمال نفوذ مداوم در طول زندگی دارند، هم در افراد نرمال و هم در افرادی که مشکلات روانی دارند. تفاوت در نوع دروغ گفتن و توهمات غالب در هر شخصیت خاص ناشی از این است که چگونه افراد میتوانند مرز بین واقعیت و خیال را تشخیص دهند و خیال پردازی ناسازگار ممکن است منجر به اختلالات روانی شود.
رویاپردازی ناسازگار و نابهنجار / خیال پردازی بیش از حد
رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) و یا به زبان انگلیسی Maladaptive Daydreaming، به گونه ای از رویا پردازی گفته می شود که شخص به صورت افراطی آن را انجام می دهد و عموما تا چند دقیقه ی اول، خود به طور کامل متوجه انجام این کار نیست. علاوه بر این، در رویا پردازی ناسازگار، شخص دقیقه ها و گاهی ساعت ها از کار خود دست کشیده و به رویا پردازی و ساخت سناریوهای مختلف در ذهن خود می پردازد.
کتاب خواندن، تماشای فیلم، یا سر رفتن حوصله می توانند عوامل شروع کننده این گونه رویا پردازی باشند. به این شکل که شخص در حین خواندن کتاب، ایده ای به ذهنش می رسد که ناگهان غرق در تفکر درباره ی آن می شود. دقایقی بعد، خود را در حال ساختن داستان ها و سناریوها و همچنین در حال صحبت درباره آن موضوع می بیند. گاهی از موضوع اولیه نیز رد شده و به موضوعات دیگر می رسد.
گفته می شود که این گونه رویا پردازان، معمولا به صورت ناخودآگاه، برای فرار از واقعیات زندگی و یا پنهان کردن ضعف خود در بخشی از زندگی اقدام به این گونه رویا پردازی می کنند. برخی پزشکان نیز از این رویا پردازی افراطی، برای افرادی که دچار افسردگی یا اضطراب اجتماعی هستند، استقبال می کنند.
رویاپردازی ناسازگار و نابهنجار / خیال پردازی بیش از حد
رویاپردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) که در زبان انگلیسی به آن Maladaptive Daydreaming گفته میشود، به گونهای از رویا پردازی اطلاق میشود که فرد به صورت افراطی آن را انجام میدهد. افراد مبتلا به خیال پردازی بیش از حد معمولاً در ابتدا متوجه این کار نمیشوند و برای دقایق و گاهی ساعتها از کارهای روزمره خود دست کشیده و درگیر ساخت سناریوهای مختلف در ذهن خود میشوند.
عوامل مختلفی مانند کتاب خواندن، تماشای فیلم یا حتی سر رفتن حوصله میتوانند باعث شروع این نوع رویا پردازی ناسازگار شوند. برای مثال، هنگامی که فرد در حین خواندن کتاب به ایدهای برخورد میکند و ناگهان غرق در تفکر میشود. دقایقی بعد خود را در حال ساختن داستانها و سناریوها و گاهی صحبت درباره آنها میبیند.
به گفته برخی پزشکان، افراد مبتلا به خیال پردازی ناسازگار ممکن است به طور ناخودآگاه برای فرار از واقعیات زندگی و یا پنهان کردن ضعفهای خود در بخشی از زندگی به این رویا پردازیها روی آورند. این نوع رویا پردازی افراطی به خصوص در افرادی که دچار افسردگی یا اضطراب اجتماعی هستند، ممکن است به عنوان یک مکانیسم دفاعی به کار آید.
خیال پردازی بیش از حد معمولاً از دوران کودکی شروع میشود، زمانی که کودک به دلیل تنهایی و کمبود دوستان زیاد، شروع به خیال پردازی ناهنجار میکند. این رویا پردازیها اغلب پس از ورود به مدرسه و پیدا کردن دوستان جدید کاهش مییابند. اما اگر کودک در مدرسه نتواند ارتباط اجتماعی کامل برقرار کند، ممکن است این رفتار ادامه پیدا کند و حتی به دوران بزرگسالی کشیده شود.
افرادی که دچار رویا پردازی ناسازگار هستند، به صورت وسواسی به جزئیات سناریوها و شخصیتهای ذهنی خود اهمیت میدهند و آنها را تا حد امکان مشابه به واقعیت میسازند. این افراد گاهی خصوصیات این شخصیتها را چندین بار مرور میکنند و به قدری دقیق هستند که میتوان از این الگوها برای نوشتن رمانها یا داستانهای کامل استفاده کرد.
رویا پردازی ناسازگار یا خیالبافی ناهنجار جزو مشکلات روانی شناخته نمیشود و بسیاری از پزشکان و روانشناسان از وجود آن بیخبر هستند. این نوع رویا پردازی ممکن است با رفتارهایی مانند راه رفتن سریع در اتاق یا حرکات دست همراه باشد. همچنین ابراز احساسات از طریق تغییرات چهره مانند گریه، خنده، لبخند یا حتی صحبت کردن با صدای بلند نیز رایج است.
افرادی که دچار خیال پردازی ناهنجار هستند، کاملاً از تفاوت خیالات خود و واقعیت آگاهند و هیچگاه این دو را با یکدیگر اشتباه نمیگیرند. حتی اگر یک اتفاق در واقعیت افتاده باشد و سپس فرد درباره آن داستانی در ذهن خود ساخته باشد، قادر است نسخه واقعی و نسخه ساختگی را از هم تفکیک کند.
یکی از مشکلات عمده افرادی که رویا پردازی ناسازگار دارند، مشکل در خواب رفتن است. زیرا آنها گاهی اوقات ساعتها به طور ناخودآگاه در حین خواب به رویا پردازی بیش از حد مشغول میشوند. این افراد اغلب از کسانی هستند که کارهای خود را به تعویق میاندازند.
تکیه بر فانتزی یا رویاپردازی به عنوان فرار
کیس رویاپرداز: من از اختلال شخصیت اجتنابی و همچنین افسردگی / عزت نفس پایین رنج می برم، و در چند سال گذشته روشی که من با آن برخورد کرده ام استفاده از رویاپردازی است. این کار با گهگاه تصور کردن خودم به عنوان یک فرد متفاوت و رویاپردازی درباره قرار گرفتن در موقعیتهای مثبت شروع شد، اما در طول سالها خیالپردازیها جزئیتر شدهاند، و شخصی که تصور میکنم نام/زندگی/و غیره کاملاً متفاوتی دارد. کار به جایی رسیده است که من هر روز این تخیلات را تصور می کنم و اگر خودم را مانند این شخص تصور نکنم، در خواب مشکل دارم. من کاملاً آگاه هستم که همه چیز فانتزی است، اما درجه ای که به آن تکیه کرده ام مرا می ترساند و هرگز در مورد کسی با این نوع مشکل نشنیده ام. من می ترسم در مورد آن با یک درمانگر صحبت کنم زیرا از اینکه او در مورد من چه فکری می کند می ترسم.
متخصص: من خیلی تحت تاثیر شما هستم! اول از همه، با وجود ترس از قضاوت شدن، گام بسیار شجاعانه ای را برداشته اید که در مورد سؤال خود بنویسید. دوم، به نظر می رسد که رویا و خیال پردازی به عنوان یک رفتار بسیار سازگارانه عمل کرده است – شما توانسته اید با فرار در تخیل خود، از افسردگی و عزت نفس پایین رهایی پیدا کنید. متأسفانه، به نظر می رسد که این استراتژی مقابله ای زندگی خود را به خود گرفته است و تا حدودی مانعی برای عملکرد شما در زندگی روزمره شده است.
از برخی جهات، آنچه شما توصیف می کنید کاملاً بی شباهت به نحوه ایجاد مسائل مربوط به سوء مصرف مواد نیست – شخصی در ناراحتی است، به دنبال تسکین در الکل یا مواد مخدر برای فرار از ناراحتی است و در نهایت به این ماده وابسته می شود. تا حدی که با زندگی او تداخل دارد. با این حال، یک تفاوت اساسی بین آنچه که شما توصیف می کنید و سوء مصرف مواد این است که به احتمال زیاد ارزش واقعی چیزی که برای فرار از آن استفاده می کنید وجود دارد. اکثر افراد موفق سفر خود را به سمت موفقیت با تصور آن آغاز می کنند – آنها در مورد موفقیت خود رویا می بینند و سپس شروع به ایجاد اهدافی می کنند (و برای رسیدن به آنها کار می کنند) که آنها را به سمت رویای خود سوق می دهد. من گمان می کنم که زندگی ای که در تخیل خود ایجاد کرده اید به زندگی ای که می خواهید نزدیک تر از زندگی واقعی و فعلی شما باشد. اگر نظر من درست باشد، پس منطقی است که هر کاری که می توانید انجام دهید تا به سمت زندگی که برای خود تصور کرده اید حرکت کنید.
با توجه به مبارزه با افسردگی و عزت نفس، ممکن است فکر کنید: گفتن آسان تر از انجام دادن! این مطمئناً درست است، اما به این معنا نیست که غیرممکن است زندگی نزدیکتر به آنچه تصور میکنید داشته باشید. این به سادگی به این معنی است که برای رفع افسردگی و عزت نفس نیاز به درمان دارید. در حال حاضر، این مسائل ممکن است تمام چیزی باشد که شما را از تلاش برای تحقق زندگی فانتزی خود باز می دارد.
این من را به ترس شما از افشای دنیای فانتزی خود به یک درمانگر می رساند. اولاً، هیچ شرمی در زندگی خیالی که شما ایجاد کرده اید وجود ندارد. در واقع، من معتقدم که در نهایت به عنوان یک نقشه راه عمل خواهد کرد تا شما را به زندگی ای که در مورد آن آرزو می کردید، سوق دهد. با این حال، اگر هنوز در مورد به اشتراک گذاشتن این دنیا با یک درمانگر احساس اضطراب می کنید، بدانید که لازم نیست در جلسه اول، دوم یا حتی سوم این کار را انجام دهید. در واقع، میتوانم بگویم اگر افشای آن چنان اضطرابآور است که شما را از جستجوی درمان باز میدارد، آن را افشا نکنید تا زمانی که مطمئن نشدهاید که یک رابطه درمانی قابل اعتماد با یک درمانگر دارید. گاهی اوقات زمانی که افراد قبل از ایجاد یک اتحاد کاری واقعاً قوی، موارد زیادی را فاش میکنند، به میزان غیرقابل تحملی احساس آسیبپذیری و آسیبپذیری میکنند و درمان را پیش از موعد ترک میکنند.
پیدا کردن تراپیست
شما می توانید با پیدا کردن یک درمانگر که فکر می کنید می تواند مناسب شما باشد و راه اندازی یک جلسه اولیه از این امر جلوگیری کنید. حتی ممکن است یک جلسه اولیه را با چند درمانگر مختلف ترتیب دهید و ببینید با چه کسی بیشتر احساس راحتی می کنید. هنگامی که باور کردید که یک مسابقه خوب دارید، روی ایجاد یک رابطه درمانی قوی کار کنید و زمانی که احساس آمادگی کردید، در مورد زندگی فانتزی خود صحبت کنید. همانطور که مسائل مربوط به افسردگی و عزت نفس شروع به حل شدن می کنند و شما در مورد فانتزی های خود صحبت می کنید، ممکن است متوجه شوید که همین خیال پردازی ها به نقشه راه شما تبدیل می شوند و درمانگر شما به عنوان یک راهنمای حمایتی در حین دنبال کردن نقشه به سمت رویاهای خود عمل می کند.
چگونه رویاپردازی بیش از حد خود را متوقف کنم؟
از آنجایی که FPP و رویاپردازی ناسازگار اختلال رسمی نیستند، هیچ روش رسمی خاصی برای درمان آنها وجود ندارد. با این حال، اگر متوجه شدید که تخیل بیش از حد شما در زندگی اختلال ایجاد میکند و باعث ناراحتی شما میشود، میتوانید نکات زیر را امتحان کنید:
محرکهای خود را شناسایی کنید
مشخص کنید چه زمانی شروع به رویاپردازی میکنید. آیا این کار در شب قبل از خواب، هنگام رانندگی یا در مکانهای خاص دیگری رخ میدهد؟ سعی کنید زمان کمتری را در فضاهایی بگذرانید که به خیال پردازی بیش از حد منجر میشوند. برای پرت کردن حواس خود میتوانید به پادکست یا کتاب صوتی آموزشی گوش دهید.
یک سرگرمی خارجی پیدا کنید که از آن لذت میبرید
یک سرگرمی انتخاب کنید که از خلاقیت شما استفاده کند. برای مثال، نوشتن داستانی که بتوانید هر روز روی آن کار کنید، کمک میکند تا از هدیه داستانسرایی خود بهره ببرید. پیوستن به گروههای آنلاین داستاننویسی میتواند به شما کمک کند تا خلاقیت خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
برنامه شلوغتری داشته باشید
اگر به دلیل داشتن وقت آزاد زیاد دچار خیال پردازی بیش از حد میشوید، برنامهریزی برای فعالیتهای بیرونی که شما را درگیر دنیای واقعی میکند، میتواند کمککننده باشد. به عنوان مثال، مطالعه یک کتاب غیرداستانی یا تماشای یک مستند میتواند ذهن شما را از رویا پردازی ناسازگار دور کند.
تمرین ذهن آگاهی
تمرین ذهن آگاهی را در نظر بگیرید. این کار به شما کمک میکند که آگاهی خود را بر لحظه حال متمرکز کنید و در عین حال به آرامی احساسات، افکار و احساسات بدنی خود را تأیید و پذیرش کنید.
با یک دوست تماس بگیرید
گذراندن وقت با دیگران میتواند به شما کمک کند تا از دنیای خیالی خود بیرون بیایید. سعی کنید در روزهای آزاد خود جلسات اجتماعی بیشتری برنامهریزی کنید و با دوستان خود تماس بگیرید یا برای شام بیرون بروید.
برای درمان رویاپردازی رواندرمانی را امتحان کنید
اگر خودتان نتواستهاید فانتزیها و خیال پردازی بیش از حد خود را کاهش دهید، مراجعه به یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا مهارتهایی برای حضور بیشتر در دنیای واقعی بیاموزید.
دارو برای خیال پردازی هم جوابگو است!
مطالعات نشان دادهاند که دارویی مانند فلووکسامین، که برای درمان OCD استفاده میشود، میتواند در کاهش علائم رویا پردازی ناسازگار مؤثر باشد. مشورت با متخصص مراقبتهای بهداشتی برای بررسی این گزینه میتواند مفید باشد.
شفقت به خود را تمرین کنید
افرادی که مستعد خیال پردازی ناهنجار هستند، ممکن است هنگام احساس از دست دادن کنترل بر این فانتزیها، به خود سخت بگیرند. مهم است که با خود ملایم باشید و جنبههای مثبت این ویژگیها را در نظر بگیرید. احتمالاً شما فردی خلاق و داستاننویس هستید.
توقف خیال پردازی بیش از حد میتواند چالشبرانگیز باشد. به خود یادآوری کنید که انسان هستید و همیشه نمیتوانید طبق برنامه پیش بروید. با تمرکز بر ایجاد انعطافپذیری در خود و جشن گرفتن پیشرفتهای کوچک، میتوانید شروع به ایجاد عشق به خود کنید.
منابع:
- Matrial C, et al. (2018). Fantasy proneness correlates with the intensity of near-death experience.
https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyt.2018.00190/full - Merckelbach H, et al. (2021). Empirical research on fantasy proneness and its correlates 2000–2018: a meta-analysis.
https://www.haraldmerckelbach.nl/artikelen_engels/2021/Empirical%20Research%20On%20Fantasy%20Proneness%202000-2018.pdf - Pietkiewicz IJ, et al. (2018). Maladaptive daydreaming as a new form of behavioral addiction.
https://akjournals.com/view/journals/2006/7/3/article-p838.xml - Sanchez-Bernardos ML, et al. (2015). Fantasy proneness and personality profiles.
https://www.researchgate.net/publication/278848814_Fantasy_proneness_and_personality_profiles - Schupak C, et al. (2019). Excessive daydreaming: A case history and discussion of mind wandering and high fantasy proneness.
https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S1053810008001384?via%3Dihub - Soffer-Dudek N, et al. (2018). Trapped in a daydream: Daily elevations in maladaptive daydreaming are associated with daily psychopathological symptoms.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5962718/ - Somer E. (2002). Maladaptive daydreaming: A qualitative inquiry.
https://somer.co.il/articles/2002Malaptdaydr.contemp.psych.pdf
سلام
از نظر خانوادم من دیوونم
از اونجایی که خیلی تنها بودم و هستم و کمی هم احساسی بودم
اصلا بذار اینجوری بگم شخصیت آنه شرلی = من
همش خیال پردازی میکردم ، با افراد مختلف حرف میزدم ، فقط کافی بود چشام رو ببندم بعد بشینم یا راه برم
خب این عادیه
ولی الان که ۱۷ سالم هست میگن رفتارام عادی نیست
خونه ی من ذهنمه و از وقتی داستان ها و حرفام سرکوب شدن تو بچگی الان بیشتر تو ذهنم سیر میکنم و همین باعث بروز مشکل میشه :
من جملات رو خیلی با احساس میگم و گاهی هیجانی که آزاردهنده میشه برای دیگران طبق گفته هاشون
یا به اشیاء و عروسکام خیلی اهمیت میدم که فکرمیکنن دیوونم باز
من فکرمیکنم روحم تو بچگی تو ذهنم زندان شده ، خودش بیرون نمیاد البته و الان نمیتونم عاقلانه رفتار کنم و مثل بچه ام
کمکم کنید واقعا دیگه دارم عذاب میکشم
اگه تنها بودم این خصوصیتم بد نبود و خودم دوسش دارم ولی خب رفتارم برای دیگران جالب نیست (((:
سلام تو تنها نیستی و حتی مریضم نیستی فقط باید یادبگیری چجوری کنترلش کنی.رفتار الانت هم دست خودت نیس.منم یه روز این مشکل تخیل رو داشتم و خداراشکر تونستم تنهایی حلش کنم.درکت میکنم اگه واقعا دوس داری تغیر کنی و زندگیتو تغیر بدی تلگرام گروه زدمه و اولین نفریم نیستی که میخوام کمکش کنم عضو شو کمکت میکنم زندگیتو عوض کنی
https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk
مرضیه خ
سلام منم این بیماری رو دارم .با همه علائمش و وقتایی که هدف گذاری می کنم و پشتکار دارم و برنامه ریزی می کنم و طبق اون پیش میرم و نماز می خونم و اهل واجبات میشم و قرآن میخونم از این فضا دور میشم من این بیماری رو از ۱۰ سالگی تا ۲۹ سالگی داشتم و دارم .و خانواده یه چیزایی ازش میدونن و حدود سه یا چهار سال میدونن ولی من نمی تونم به دکترم بگم
سلام یکی از بدی های این مشکل اینه که ادم روش نمیشه با کسی حتی دکتر راجبش صحبت کنه چون خیلیا شاید حتی دکترا هم درکت نکنن و حس بدی به ادم میده وقتی هیچ کس حتی خانوادت نمیتونن درکت کنن.ولی نترس این مشکلت قابل حله فقط باید از تمام وجودت مایه بزاری و کم نیاری.من خودم این مشکلو داشتم و تونستم تنهایی حلش کنم بعدش به خیلیا کمک کردم تا از این شرایط در بیان یه گروه تو تلگرام زدم اگه واقعا میخوای مشکلت حل شه داخلش عضو شو کمکت میکنم زندگیتو تغیر بدی
https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk
کی فکرشو میکرد این یه بیماری باشه:) من فکر میکردم بین همه عادیه و هر کسی که هم سن و سال منه مثل من در حال تصور کردن دنیاییه که وجود نداره…
باید میدونستم راه رفتن توی اتاقم و صحبت و بحث کردن با کسی که وجود نداره غیر عادیه:)))
مقاله خیلی خوبی بود ممنون، منم اختلال رویاپردازی ناهنجار رو دارم، بیشتر اوقات قبل خواب هست و یا مواقعی که به موزیک گوش میدم، و همیشه همه سناریو های ذهنی م شخصیت اصلی داستان باید یه بیماری روانی داشته باشه یا آخرش خودشو بکشه یا زندگی خیلی سختی داره، بیشتر داستان های ذهنی م غمگین و روانی هست و اگه بخوام یه داستان داشته باشم که طرف زندگی خیلی خوبی داره و شاد هست ادامه ش نمیدم، ممکن هست این داستان ها باعث بشه آسیب جدی ببینم؟؟!
سلام به عنوان کسی که قبلا این مشکل رو داشتم و سر سری گرفتمش وقتی به خودم اومدم دوزش خیلی بالا رفته بود و باعث شد دی به خودشکی بزنم در صورتی که خودم نبودم و اون مشکل منو کنترل میکرد.حقیقتو باید گفت و پذیرفت.اره رفته رفته بیشتر میشه و چون انرژی منفی زیادی داره از یه جایی به بعد اون مشکل زندگیتو جهنم میکنه و از من میشنوی سریع تر دست به کار شو.من قبلا این بیماریو داشتم و خودم بعد تلاشای زیاد و کارای متفاوتی تونستم کنترلش کنم و به خیلیای دیگه هم کمک کردم تا از پسش بر بیان اگه خواستی این مشکلتو حل کنی میتونم کمکت کنم.یه گروه تو تل زدمه لینکشو پایین میزارم خواستی مشکلتو حل کنی کمکت میکنم در صورتی که از ته وجودت بخوای
https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk
سلام من از اول ابتدایی تا چهارم دانش آموز نمونه مدرسه بودم ولی نعلت به روزی که به یه مهمونی رفتیم و یه وضعییتی پیش اومد که با پیرزن صاحب خونه برای اینکه شلوغ نکنم منو از اجنه ترسوند ولی من هی کنجکاو شدم بیشتر پرسیدم از اون روز به بعد دیگه آدم عادی نشدم هی فکر میکردم یکی از بالای درخت نگام میکنه نمیتونستم یه دستشویی برم بیام انگار ده نفر میپاییدنم کابوس های وحشتناک ولی بازهم میریختم تو خودم نممیخواستم کسی بدونه دیوونه شدم این وضعییت ها جوری بهم فشار آورد تیک عصبی گرفتم تو ذهنم مثلا با خدا قرارداد می بستم برا اینکه خانوادم بیشتر عمر کنن و مریض نشن دو دقیقه حبس نفس کنم یا اینکه یه کلمه خاص هزار بار تکرار کنم وضعییتی بود که شبا بیخوابی گرفتم ذهنمم همش خیال پردازی میکرد میرفتم تک تک خانوادم که خواب بودن چک میکردم که ببینم مرده ان یا زنده شب نمیخوابیدم صبح میرفتم مدرسه خلاصه افت تحصیلی و هزاران مصیبت دیگر روزی رسید برا اینکه از شر این چیزا رها شم اون درخته که گفتم آتیش زدم اونم نصفه شب فکر میکردم اجنه های اون درخته کنترلم میکنن و منو به این روز افتادم خلاصه بعد اون نسبتا خوب شدم و برا اینکه دیگه ترس و فکر خیال به سراغم نیاد منکر همه چیز شدم خدا پیغمبر جن موجودات دیگه این منو آروم میکرد ولی الان که فکر میکنم این خیال پردازی ها و ترس ها بود که منو کشوند سمت الکل و مواد ترک تحصیل الآن که سی سالمه همسالام بچشون میره مدرسه من نمی تونم با یه دختر حتی ارتباط کلامی داشته باشم یا حتی یه دوست که بتونم حرف دلم براش بزنم ندارم همه هم فک میکنن موفق ترین آدمه من هستم خلاصه نعلت به خیال پردازی نعلت به زندگی نعلت به من که باید تموم عمرم اینجوری بگذرونم نمیدونم چطور شد اینجا اومدم ولی بیست سال بود اینارو به کسی نگفته بودم حتما شما هم فکر میکنین که من دیوونم مگه نه
من دقیقا این مشکل رو دارم و همیشه فکر میکردم تنها
کسی ام که اینجوریه . اون نکته ای که نوشتین هنگام خیال پردازی راه رفتن تند و حرکات و لبخوانی و غیره من همشونو دارم.
از موقعی که کرونا اومد تا الان ارتباطم با جمع و دوستان خیلی کمتر شده الانم که پشت کنکورم و جایی نمیرم بیشتر تنهام و این باعث میشه همش خیال بافی کنم گاهی بی وقفه،روز تا شب.
تا الانم به هیچکس مشکلمو نگفتم چون بگم منو درک نمیکنن و همیشه فکر میکردم من خیلی عجیبم و چرا اینجوری ام. بعدش همین اخیرا یه فیلمی رو دیدم fight club ، کلا نظرمو عوض کرد.به نظرم ببینیدش از یه جنبه درمورد همین مشکله و عواقبش و اینکه چرا این کارو انجام میدیم. یه دلیلش اینه که زندگی مون خیلی کسل کننده اس و روتینه، یه دلیلش هم اعتماد به نفس کم و احساس ناکافی بودنه.توقعاتی که جامعه و خوانواده از ما دارن هم یه دلیلشه چون تو تفکرات مون خودمونو یه آدم موفق و عالی تجسم میکنیم.
بعضی از روش هایی میشه کمک کنه خودم هم امتحان کردم، گرچه تدریجیه ولی کمک میکنه:
اینکه خودتونو بیشتر مواقع مشغول چیزی کنین، تک بعدی نباشین و فعالیت های مختلف انجام بدین.
ورزش کنین حتما مخصوصا ورزش هایی که تمرکز میخوان مثل تنیس و والیبال و اینا.
نوشتن خیال بافی هاتون رو کاغد خییلی کمک میکنه . هرچی فکر میکنیدرو با جزئیات بنویسید و بزارید کنار. انگار ذهنتونو خالی میکنه.
با بقیه ارتباط داشته باشین و بیشتر با دوستان و خانوادتون وقت بگذرونین.
سلام من خیلی خیال پردازی میکنم شب موقع ی خواب تو بیداری من وقتی انیمه میبینم انقدر تحت تاسیر انیمه قرار میگیرم خودم رو جای شخصیت اصلی داستان میزارم و شروع میکنم به فیلمنامه نویسی حتی قبل از خوابم داستان درست میکنم و هرشب یه قسمتش رو تو ذهنم تجسم میکنم یا اینکه هرجا میرم اون شخصیت هایی که تو ذهنم ساختم منو دنبالم میکنند و اصلا ولم نمیکنن همه جا هستند و اینکه انگار بدون این خیال بافی زنده نمیمونم و حتی وقتی دارم جایی راه میرم و کاری میکنم انگار اون شخصیت انیمه ای جای منه نه خود من یا حتی با شخصیت هایی که تو ذهنم برای خودم ساختم حرف میزنم واقعا خیلی برام واقعی هستن واقعا دارم دیوانه میشم لطفا یکی کمک کنه
سلام بنظر من از نظر دادن دست بکشیم فقط آدرس بدین همدیگر را پیدا کنید قرار بگذارید خودتون راهش رو پیدا کردین نداشتن دوست ترس از اجتماع خوب بسم الله نترس یکبار برای همیشه هم رو پیدا کنید هر چقدر بیشتر بهتر یک جا با هم قرار بگذارید با خودتون شرط کنید با اولین ملاقات فقط خوبی همو ببینید اگه خسته شدی اگه زندگیت نابود شده اگه میخواهی خودتو بکشی از مردن که بالاتر نیست اینکارو بکنین شک نکنید جواب میده دوست میشید رابطة برقرار میشه وقتت هدر میشه و بجاش خیال نکردی رابطة واقعی داشتی نق نزنین همه همه همه همه آدرس آدرس آدرس همو پیدا کنیم پیدا کنیم رابطة شکل بدیم با هم حرف بزنی اگه اول خجالت میکشیم رو در رو از طریق نت چت کنید خودش کلی وقت رو پر میکنه دختر ها پسر ها رو و برعکس پیدا کنید درد و دل کنید یواش یواش همه قرار ملاقات بگذارید تو پارکی جایی خجالت نداره همه مثل همیم خوبه لذت بخشه ما خاصیم خیلی خاص ما با هوشیم خیلی بس است حالا با هم کارای بزرگ میشه انجام داد تصور بسه، ممنوع، اقکارمونو با هم در میان بگذاریم و خلاص. با ذکر یک شماره تلفن بهم وصل شید من سنم 50 ساله الان مشکل ندارم ولی تو جوانیم خودم با این روش حلش کردم شمارمو نمیذارم چون تو باید شروعش کنی این تو هستی که باید شروع و تمومش کنی همه ما یک سر و گردن از بقیه بالاتری اینو بعدا و به مرور زمان کاملا میفهمید… کی شروع میکنه شهامت تغییر بزرگ از کارای کوچیک شروع میشه یالا یالا خودتو خرج کن برای خودتو و بقیه اولین قدم ارتبات است و ولا غیر همه ما از بقیه میترسیم اما ترمز میخواهی راحت شی… دست خودته الان و اینجا میتونی برا خودت و خیلی های دیگه منشا تغییر بشی
سلام من هم مثل همه شما دچار خیال پردازی ام شاید برای شما اینجوری نباشه ولی برای من بخاطر دور شدن از واقعیت و تصور زندگی بهتره برای داشتن آرامش برای اینکه حس کنم یکی وجود داره که دوستم داره یکی وجود داره که وقتی عصبانیه باهام بد صحبت نمیکنه ریشه خیال پردازی بخاطر نداشتن چیزایی هست که خیلی وقته آرزوشون میکنیم ولی نداریمشون
دقیقا من وقتی کوچیک بودم با اینکه شاد بودم و اجتماعی بودم ولی یه دوستای خیالی داشتم.
چون تو کوچیکیم خیلی دوست داشتم بزرگ شم واسه همین خودمو یه دختر ۱۶ ساله تصور میکردم و یه دوست خیالیم داشتم
وقتی ۶ سالم بود جوری داستان و سناریو درست میکردم که میشد ازشون فیلم یا رمان نوشت.
سال ها گذشت و من هیچ وقت نتونستم این خیالپردازیو از خودم دور کنم و کم کم افسرده شدم.
الان که ۱۶ سالمه و باید هر روز سه بار این کارو انجام بدم که موجب حرکات دستم و دهنم میشه حتی یه بار تو موقع خیالپردازیم مامانم در اتاقمو باز کرد و فکر میکرد دیوونه شدم.
الانم جوریم که باید تو ذهنم سناریو بسازم و واقعا آزار دهندس
سلام من از کلاس نهم که بودم یه مشکل برام پیش اومد و از اون موقع تاحالا که دوازدهم رو تموم کردم درگیر خیالپردازی مفرط شدم. تو این سالها به مرور شدت پیدا کرده و مجازی شدن کلاسا هم که دقیقا از آخرای سال نهم بود روش تاثیر داشته. من سال نهم با ووجود اون مشکل تونستم نفر دوم کلاس بشم و تو مدرسه نمونه با نمرهی خوب قبول شدم. ولی بعد از اون بخاطر مجازی شدن کلاسا به گوشی وابستگیم زیاد شد و کمتر درس خوندم. و بخاطر مشکلاتم هم روی به خیالپردازی اوردم. مثلا سوار تاب میشدم و اهنگ گوش میدادم یا سوار دوچرخه میشدم و اهنگ گوش میدادم. کلا دوتا چیز باید حتما باشن یه محرک مثل راه رفتن و دوچرخه و تاب و… و آهنگ. الان ۱۸ سالمه و افت تحصیلی شدید داشتم.به بدنم اهمیت نمیدم به نظافت به اجتماعی بودن… کلا از این زندگی خسته شدم. هیچ هدفی و هیچ انگیزه ای ندارم. کاش کسی که این مقاله رو نوشته بود راه های درمانش هم مینوشت چون امثال من هیچوقت حاضر نیستن این مشکلات رو بازگو کنن. ممنون از مقاله خوبتون.
وقت بخیر عزیزای دل میگم منم همین مشکلو داشتم ینی من از شش سالگی تا ۲۵ سالگی این خیال پردازی رو داشتم ولی تا دوما قبل راه درمانشو پیدا کردم هرکس خواست کمکش کنم ب این شمارم زنگ بزنم ۰۹۳۹۷۳۱۰۲۳۰خیلی عذاب اوره منی ک یدنیایی تو سرم ساخته بودم ک اصلا دوست نداشتم تو جمع باشم مرتب و مدام تنها بودم وقتی خیال پردازی میومد سراغم دوست داشتم هیچکس حرف نزنه ولی خدارو شکر میکنم ک از شر این اختلال لعنتی خلاص شم اگر کمک خواستین و میدونید ب بم بس رسیدین در خدمتم ک کمکتون کنم
باید با واقعیت رو به رو بشی و از واقعیت نترسی یعنی به خودت اجازه بدی استرس و اضطراب واقعیت رو حس کنی و دردشو بکشی .اوایلش خیلی سخته و جسارت میخواد ولی بعدش راحت تر میشه ه
سلام من از خوندن این مقاله خیلی خوشحال شدم چون بالاخره مطلبی رو دیدم که به این موضوع کامل پرداخته باشه واون رو توضیح داده باشه وازخوندن کامنت ها بیشتر چون می دیدم افرادی هستند که همین مشکل را دارند من تک فرزندم واز کودکی درگیر همین تخیلات بودم اول بگم که من این ویه مشکل نمی بینم وبیشتر یه محبت خدادادی میدونم که با شناخت درست وبرنامه ریزی برای کنترل وحتی استفاده ازش میتونه خیلی هم کمک کننده باشه من الان دانشجوی ارشد روانشناسی هستم وتوی دوران تحصیلم پیدا کردن علت این رفتاریکی از میشه گفت دغدغه هام بودم من فکر میکنم یکی از علت این تخیلات توانایی وقدرت تخیل بالای این افراده که این موضوع چیز بدی نیست ونشون دهنده ی بعد شخصیتی شماست که نویسنده ها میتونن به خوبی ازش استفاده کنند و یک مکانیزم دفاعی تا حدودی طبیعی بدن برای فرار از تنهایی است این باعث میشه نسبت به افسردگی مقاوم تر باشین وخیلی علت های دیگه اما راه هایی که میشه کنترل ورفعش کرد اول که سعی کنین ارتباطاتتون رو بیشتر کنین با افراد وبه نوعی تنها نمونین بودن توی جمع ها وفعال بودن ،ورزش کردن و فعالیت های ورزشی جمعی ،تعهد داشتن به کاروتوجه به کمیت تا کیفیت ، بودن درزمان حال ، بازنگه داشتن ذهنتون میتوتونه خیلی کمک کننده باشه سعی نکنین حتما یه دفعه ای بزاریدش کنار چون میشه گفت غیر ممکنه از اون جایی که یک عادت هست وکنار گزاشتن عادت هم همونطور که ایجادش زمان بره نیاز به زمان داره سعی کنین سمت مواردی که باعث ایجاد این حالت ها میشه مثل اینستا گردی ، دیدن فیلم ورمان خوندن کمتر برین وکارهایی رو وی عادت روزانتون قرار بدین که کمتربه ذهنتون فرصت ایجاد این حالت هارو بده اموزش زبان انگیسی وفعالیت های اموزشی کمک کنندس اولش راحت نخواهد بود اما با تمرین وممارست می تونین به خوبی از اون استفاده کنین واون رو تحت کنترلتون دربیارین تا در زندگی روزمرتون اختلالی ایجاد نکنه همونطور که من موفق به انجامش شدم والان هم در کنار این تخیلات تونستم زندگی خوب وموفقی داشته باشم امید وارم تجربیات من بتونه بهتون کمک کنه
وای وقتی کامنت ها رو خوندم فهمیدم من تنها نیستم چون فکر میکردم فقط خودم این مشکل دارم من از وقتی ک یادمه این مشکل دارم تا الان ک ۱۶ سالمه .. من کلا ادمه درون گرایی هستم و هیچ دوستی هم ندارم از همون هفت هشت سالگی خیلی خیال پردازی میکردم تا اینکه دو سه سالی بود بهتر شده بودم ولی دوباره این مشکل پیدا کردم شب و روز مخصوصا شبا همش خیال بافی میکنم از این کار لذت میبرم اما وقتی بعد از ۲ ساعت تموم میشه اعصابم خیلی داغون میشه چون میدونم خیلی از خیال بافی هام در واقعیت اتفاق نمیوفته و با خودم میگم تو ک میدونی اینا نمیشه پس این چرت و پرت ها چی ولی دوباره فردا همین اتفاق میوفته واقعا دیوونه شدم و این مشکل با دیدن فیلم و تنهایی شدید تر میشه ولی واقعا نمیدونم بغض گلوم گیر کرده چون واقعا خسته شدم😐😞
تا همین اخیرا حتی فکر نمیکردم این یه مشکل باشه فکر میکردم فقط خودم اینجوریم و بخاطر تنهایی خودمه که این مشکل رو دارم کل زندگیم با خیالبافی گذشته اما نمیخوام ازش رها بشم فقط میخوام تحت کنترل خودم باشه اتقدر رویاپردازی اگه در جهت درست بکار ببریم کلی کارکرد داره فکر کنم شمشیر دو لبهس اما الان و این وضعیت عملا بی تحرک شدم و افسرده 🙂 و خوشحالم که خودم تنها نیستم
من چند سال این مشکل رو داشتم و چهار راهکاری که بهم خیلی کمک کرد رو براتون مینویسم.این چهار راهکار تخیلاتم رو از ۱۰ساعت در روز به دو سه دقیقه رسوند.
۱_ریشه اصلی هر تخیلی رو پیدا کردم و به خودم گفتم که این تخیل برا اینه که من به فلان موضوع تمایل دارم.(مثلا اگ تخیلم اینه که یه فرد مشهورمو یکی باهام مصاحبه میکنه میگفتم من خیلی دوست دارم مورد توجه قرار بگیرم یا اگ تخیلم عاشقانس میگفتم من خیلی میخوام یکی دوسم داشته باشه)اینجوری علاقه اصلی که براش تخیل زدمو پیدا میکنم.
۲_سعی میکردم تمام احساسات و افکاری که تو ذهنم میاد رو حس و فکر کنم.تخیل باعث میشه از افکار و احساساتم فاصله بگیرم و همیشه بعد از چند ساعت تخیل، احساسات و افکار خیلی بدی بهم هجوم میاوردن و من احساس ناراحتی و گریه و افکار منفی مثل اینکه من هیچ وقت موفق نمیشم و تمرکز پیدا نمیکنم رو داشتم.پس سعی کردم تمام احساسات و افکارم رو از زمانی که بیدار میشم تا وقتی که میخوابم حس کنم و بپذیرمشون.خیلی وقتا وقتی با احساساتم و افکارم مواجه میشدم گریم میگرفت از بس منفی بودن ولی به خودم میگفتم این بهتر از اینه که هیچ وقت حسشون نکنم.
۳_چند بار در طول روز به این فکر میکنم که کسی که منو به وجود اورده و الان تو این موقعیت قرار داده خداونده،اون منو خلق کرده و من رو تو یه مسیری قرار داده که یه قسمتیش این دنیاست و مابقیش تو جهان های دیگه ایه.وقتی به این موضوع فکر میکردم هروقت جرقه تخیل زدن میومد تو ذهنم سریع میگفتم خدایا تویی که منو خلق کردی به من کمک کن تا از لذت تخیل زدن بگذرم و بتونم احساسات و افکارمو حس کنم و پیشرفت کنم. من میخوام به تو نزدیک بشم ن اینکه تو این لذت های زودگذر و آنی غرق بشم.
۴_خوندن کتاب چگونه کمالگرا نباشیم هم خیلی کمکم کرد چون من یه مدتی هی تخیلاتمو پس میزدم و سعی میکردم تخیل نزنم ولی بعد چند وقت دیگه تسلیم شدم گفتم چه فایده ای داره اینهمممه دارم تلاش میکنم که از ۱۰ساعت برسم به۴ساعت.برا چی اینکارو بکنم اینهممممه فشار و سختی بکشم اخرشم چهار ساعت نمیتونم خودمو کنترل کنم .ولی وقتی این کتابو خوندم فهمیدم نباید کمالگرا باشم و بخوام مشکلم کامل حل بشه ،همینکه راه برم به سمت هدفم بهتر از اینه که لم بدم رو مبل.همینکه ۶ساعت درس بخونم بهتر از اینه که هیچی نخونم و فهمیدم باید معمول گرا باشم تو زمینه ی پیشرفت و رسیدن به اهدافم ن کماگرا.
در اخر روشی که همزمان با چهار راهکار بالا در پیش گرفتم رفتم پیش یه روانشناس و انجام دادن روش ،لورتا نوروفیدبک، هست.اگر بخواین میتونین مراکزی که تو شهرتون لورتا نوروفیدبک کار میکنن رو پیدا کنید و برید پیششون.یه مقدار هزینش بالاست.برای من حدود۱۳میلیون شد.ولی در طول شش ماه مشکل تمرکز نداشتنم (ADD) و افسردگیم کاملا برطرف شد.
من از سنین خیلی پایین این خیالپردازیهارو دارم زمانی که بچهتر بودم برای خودم یک خانواده جدید ساخته بودم خودم و تو یک کشور دیگه بدن دیگه تصور میکردم، بزرگتر که شدم فهمیدم نمیشه خانوادهرو تغییر داد پس رفتم سراغ ساختن سناریو با آدما و دوستایی که کم و بیش میشناسم حتی فهمیدم اینم نمیشه. الان تصوراتم خیلی قویتر شدن خودمو توی سنین ۳۵ اینا تصور میکنم یعنی در آینده هستم و الآنم گذشتهامه و این واقعاً داره باعث تاثیرات منفی میشه. باعث میشه فکر کنم من همون آدمم و دست از تلاش برای رسیدن به اونجا بردارم. و خب قابل ذکره من تاحالا هیچ دوستی نداشتم همیشه حتی در خانواده احساس اضافی بودن و طرد شده دارم. این خیالات تبدیل شده به اعتیاد حاضرم از کل روزم بگذرم فقط برم تصوراتم یه جوریه احساس میکنم مغزم پر شده، پشت لبم کلمهها دارن وز وز میکنن ولی ظرفی برای تخلیهاش نیست؛ و خب زمینه افسردگی و بیماریهای روانیم خیلی توی خانوادمون بالاست (مثلاً دوقطبی).
به نظر من یکی از دلایل اصلی خیال پردازی بیش از حد ما نداشتن دوست و افرادی که مارو درک میکنن هست.یکی از بهترین روش های کاهش دادن خیال پردازی های بیش از حد اینه که همه ی مایی که این مشکل رو داریم یه جا جمع شیم و راجبش باهم صحبت کنیم.
این لینک گروه تلگرامی منتظرتونم
https://t.me/+F1cFeTt3_Mc0ZDZk
سلام ۱۴ سالمه و خیال پردازی میکنم یه شخصیتی درست کردم که مثلا خیلی شجاعه و اینا خلاصه سعی میکنم در کارهای روزمره ام ازش پیروی کنم مثلا اون خیلی خوش اخلاقه پس منم سعی میکنم مثل اون باشم و هر روز توی ذهن خودم تکرار میکنم که فلان کارو کرد و فلان لباسو پوشید وضعیت درسیم خوبه ولی میترسم توش خللی ایجاد کنه
ایا این خیلی برام ضرر داره و وقتی که از دوره نوجوانی بگذرم یه کم از شدتش کاسته میشه یا ن؟