مشکل خیال پردازی ناسازگار

خیال پردازی خوب است اما تا زمانی که بهنجار باشد. خیال پردازی حد و اندازه ای دارد. داشتن رویا و یا به قول بعضی‌ ها خیال ‌پردازی یکی از مکانیسم‌ های دفاعی بدن ما است که اگر به جا و درست استفاده شود مفید و کارآمد خواهد بود، اگر هم نادرست استفاده شود و با عملکرد عادی زندگی ما تداخل پیدا کند می ‌تواند مخرب باشد. همانند مواقعی که گریه می ‌کنیم و یا خشمگین می ‌شویم و یا دچار هر هیجان دیگری می‌ شویم، رویا داشتن نیز یک مکانیسم هیجان‌ مدار است و افرادی که بتوانند در زندگی خود آن را درست و تحت کنترل به کار گیرند، موفق خواهند بود.

وقتی کودک هستیم رویا پردازی‌ های مان غیرمنطقی هستند اما به سمت نوجوانی و جوانی که پیش می ‌رویم رویا پردازی‌ های ما حالت منطقی ‌تر به خود می ‌گیرد و آدم می‌ تواند با توسل به آن ها خود را بالا بکشد و پیشرفت کند؛ مثلا ما می ‌بینیم تخیل و رویا پردازی ژول ‌ورن باعث شد نقطه شروعی برای ایجاد تحول و پیشرفتش شود.

در دو حالت باید با یک روانشناس مشورت نمایید:

  1.  وقتی که شدت و دفعات خیال پردازی کودک زیاد بشود به طوری که در خانه، در مهمانی، هنگام بازی با همسالان یا هر جای دیگر دائم هذیان گویی کند.
  2. وقتی در سنین مدرسه همچنان در دنیای خیالی خودش سیر کند طوری که مرز واقعیت و خیال را متوجه نباشد. مثل اینکه همبازی خیالی اش را با خود به مدرسه ببرد و هنگام درس با او حرف بزند و متوجه نباشد که در اطرافش چه می گذرد. دلیل این گونه خیال بافی ها می تواند مشکلات خانوادگی، کمبودهای عاطفی، حقارت، اضطراب و…باشد.
  3. این مسائل کودک را از دنیای واقعی بیزار و به صورتی افراطی به دنیای خیالی و عاری از نامهربانی ها می کشاند. برطرف کردن این مشکلات می تواند از بروز خیال بافی افراطی در کودکان پیشگیری نماید.

تخیل بیش از حد چیست؟

افرادی که تخیل بیش از حد فعال دارند، بخش بزرگی از وقت خود را در دنیایی که خود خلق کرده اند، می گذرانند. این افراد دارای تخیلات غنی و زنده، تجربیات حسی شدید و توانایی قوی در معنا بخشیدن به این تصاویر و احساسات هستند. آنها معمولاً قصه گوها و نقش آفرینان خوبی هستند و می توانند در رویاهای خود غرق شوند. خیال پردازی همچنین ممکن است حواس آنها را از زندگی واقعی منحرف کند و پیامدهایی برای سلامت روانی داشته باشد.

افرادی که دارای تخیلات بیش از حد فعال هستند ممکن است به عنوان دارای رویاپردازی ناسازگار یا FPP طبقه بندی شوند. با این حال، هیچ یک از این شرایط در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش پنجم (DSM-5) شناسایی نشده است.

هنگامی که خیال پردازی تبدیل به اختلال می شود

رویا و خیال پردازی

رویا و خیال پردازی یک احساس روانی و دو نوع است:

• رویای آگاهانه
• رویای ناخودآگاهانه

رویای آگاهانه

رویا و خیال پردازی آگاهانه یک وضعیت خلق کردنی تصوری در یک فرد است که بیانگر خواسته ها و یا اهداف وی می باشد. برخی اوقات خیال پردازی ها بسیار بعیدند و برخی ممکن است کاملا واقع بینانه باشند.

خیال پردازی ها می توانند طبیعت جنسی داشته باشند.

معنای دیگر خیال پردازی، چیزهایی است که واقعی نیستند، و هیچیک از حواس پنج گانه آنها را درک نمی کند، اما در تصور واقعی می نمایند. در زندگی روزمره، اغلب افراد افکار خود را با یک سری رویاهایی همراه میکنند که آرزو دارند و یا مایل به انجام آنها بوده اند. به عنوان مثال: به جای تلاش واقعی در نزدیکی به دوستان و یا کسب موفقیت، تصور می کنند که موفق و محبوب هستند.

هنگامی که رویا و خیال پردازی افراطی شود، بیانگر یک صفت از اختلال شخصیت خودشیفتگی است. قطعا کسی که زیاد خیال پردازی می کند، هیچ دوست نزدیکی ندارد.

رویا و خیال پردازی می تواند سودمند باشد، و جنبه جبرانی آرزوها، بهبود دهنده و کوچک شمردن گرفتاریها و گریز از مشکلات داشته باشد. همچنین رویاها میتوانند در هنر، ادبیات، خلاقیت و نوآوری موثر باشند.

رویا و خیال پردازی می تواند یک مکانیسم دفاعی باشد. مردان و زنان نمی توانند براحتی از گذران زندگی رضایت داشته باشند. اما به سادگی می توانند به تحقق آرزوهای خیالی خود بپردازند.

خیال پردازی ها ممکن است یک منبع با ارزش باشند. این رویاها میتوانند علاقه و انگیزه را بالا ببرند. هنرمند می تواند رویا و خیال پردازی خود را به آفرینش های هنری تبدیل کند.

هنگامی که خیال پردازی تبدیل به اختلال می شود

رویای ناخودآگاهانه / حرف زدن با خود و خیال پردازی

رابطه کودک در حال رشد با جهان داخلی خود. این نوع فعالیت و بازی در داخل شخص به عنوان رویای ناخودآگاه شناخته شده است. این رویاها اغلب بسیار خشن و تهاجمی اند. این رویاها متفاوت از رویاها یا خیال پردازی آگاهانه می باشند.

ناخودآگاه یعنی ساختن رویای ارتباط با اشیاء و موضوعات.

• رویای ناخودآگاهانه یک تفکر بنیادی و ذاتی است،
• به عنوان بازنمود ذهنی از غرایز فردی است.
• معادل روانی مکانیسم دفاعی ذهن است.

رویاهای ناخودآگاه اعمال نفوذ مداوم در طول زندگی دارند، هم در افراد نرمال و هم عصبی، تفاوت در نوع دروغ گفتن در هر شخصیت خاص، ناشی از توهمات غالب وی است.

رویاپردازی ناسازگار و نابهنجار / خیال پردازی بیش از حد

رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) و یا به زبان انگلیسی Maladaptive Daydreaming، به گونه ای از رویا پردازی گفته می شود که شخص به صورت افراطی آن را انجام می دهد و عموما تا چند دقیقه ی اول، خود به طور کامل متوجه انجام این کار نیست. علاوه بر این، در رویا پردازی ناسازگار، شخص دقیقه ها و گاهی ساعت ها از کار خود دست کشیده و به رویا پردازی و ساخت سناریوهای مختلف در ذهن خود می پردازد.

کتاب خواندن، تماشای فیلم، یا سر رفتن حوصله می توانند عوامل شروع کننده این گونه رویا پردازی باشند. به این شکل که شخص در حین خواندن کتاب، ایده ای به ذهنش می رسد که ناگهان غرق در تفکر درباره ی آن می شود. دقایقی بعد، خود را در حال ساختن داستان ها و سناریوها و همچنین در حال صحبت درباره آن موضوع می بیند. گاهی از موضوع اولیه نیز رد شده و به موضوعات دیگر می رسد.

گفته می شود که این گونه رویا پردازان، معمولا به صورت ناخودآگاه، برای فرار از واقعیات زندگی و یا پنهان کردن ضعف خود در بخشی از زندگی اقدام به این گونه رویا پردازی می کنند. برخی پزشکان نیز از این رویا پردازی افراطی، برای افرادی که دچار افسردگی یا اضطراب اجتماعی هستند، استقبال می کنند.

هنگامی که خیال پردازی تبدیل به اختلال می شود

این رویاپردازی معمولا از کودکی و به دلیل تنهایی کودک و عدم وجود دوستان زیاد در زندگی او، شروع می شود و عموما پس از ورود به مدرسه و یافتن دوستان جدید، کودک از خیالبافی ناهنجار دست می کشد (یا حداقل آن را کمتر انجام می دهد). اما در صورتی که کودک در مدرسه نتواند ارتباط اجتماعی کامل و درستی برقرار کند، به انجام آن ادامه خواهد داد. به مرور زمان، این رفتار، به نوعی عادت تبدیل شده و ممکن است در دوران بزرگسالی نیز همراه شخص باشد.

کسانی که عمل رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) را انجام می دهند، عموما به صورت وسواسی به جزئیات سناریوها و اشخاص ساخته شده در ذهن خود اهمیت داده، آنها را تا جای ممکن شبیه به واقعیت می سازند و گاهی چندین بار خصوصیات آنها را مرور می کنند. این خصوصیات به قدری دقیق و کامل هستند، که از آنها می توان الگوی ساخت رمان یا نوشتن داستان هایی کامل را دریافت کرد.

این گونه رویا پردازی، جز دسته ی بیماری ها و مشکلات روحی یا روانی نبوده و علاوه بر این، اکثر پزشکان و روانشناسان از وجود آن بی خبرند.

به هنگام رویا پردازی ناسازگار (یا خیالبافی ناهنجار) … یا Maladaptive Daydreaming، کار های تکرار شونده، مثل راه رفتن سریع در اتاق و حرکات دست رایج ترین عوامل ظاهری هستند.

علاوه بر این ها، حالت های مختلف ابراز احساسات از طریق چهره نیز رایج هستند. مثل گریه، خنده، لبخند، لب خوانی و یا حتی صحبت کردن با صدای بلند.

کسانی که دچار خیالبافی ناهنجار هستند، کاملا از تفاوت خیالات خود و واقعیت دنیا آگاه بوده و هیچ گاه این دو را در حافظه خود با یکدیگر اشتباه نمی گیرند. به طوری که حتی اگر اتفاقی در واقعیت افتاده باشد و بعدا درباره آن داستانی در ذهن خود ساخته باشند، قادر خواهند بود که نسخه واقعی و نسخه ساختگی خود را از هم تشخیص داده و با یکدیگر ترکیب (یا به قول خودمان “قاطی”) نکنند.

معمولا بزرگترین مشکل این اشخاص به خواب رفتن است. چراکه گاهی اوقات، به هنگام خواب، ساعت ها به تصور کردن و رویا پردازی درباره ی موضوعات مختلف می پردازند (به صورت ناخودآگاه). این گونه رویا پردازان، عموما از دسته افرادی هستند که کارهای خود را به تعویق می اندازند.

تکیه بر فانتزی یا رویاپردازی به عنوان فرار

کیس رویاپرداز: من از اختلال شخصیت اجتنابی و همچنین افسردگی / عزت نفس پایین رنج می برم، و در چند سال گذشته روشی که من با آن برخورد کرده ام استفاده از رویاپردازی است. این کار با گهگاه تصور کردن خودم به عنوان یک فرد متفاوت و رویاپردازی درباره قرار گرفتن در موقعیت‌های مثبت شروع شد، اما در طول سال‌ها خیال‌پردازی‌ها جزئی‌تر شده‌اند، و شخصی که تصور می‌کنم نام/زندگی/و غیره کاملاً متفاوتی دارد. کار به جایی رسیده است که من هر روز این تخیلات را تصور می کنم و اگر خودم را مانند این شخص تصور نکنم، در خواب مشکل دارم. من کاملاً آگاه هستم که همه چیز فانتزی است، اما درجه ای که به آن تکیه کرده ام مرا می ترساند و هرگز در مورد کسی با این نوع مشکل نشنیده ام. من می ترسم در مورد آن با یک درمانگر صحبت کنم زیرا از اینکه او در مورد من چه فکری می کند می ترسم.

متخصص: من خیلی تحت تاثیر شما هستم! اول از همه، با وجود ترس از قضاوت شدن، گام بسیار شجاعانه ای را برداشته اید که در مورد سؤال خود بنویسید. دوم، به نظر می رسد که رویا و خیال پردازی به عنوان یک رفتار بسیار سازگارانه عمل کرده است – شما توانسته اید با فرار در تخیل خود، از افسردگی و عزت نفس پایین رهایی پیدا کنید. متأسفانه، به نظر می رسد که این استراتژی مقابله ای زندگی خود را به خود گرفته است و تا حدودی مانعی برای عملکرد شما در زندگی روزمره شده است.

از برخی جهات، آنچه شما توصیف می کنید کاملاً بی شباهت به نحوه ایجاد مسائل مربوط به سوء مصرف مواد نیست – شخصی در ناراحتی است، به دنبال تسکین در الکل یا مواد مخدر برای فرار از ناراحتی است و در نهایت به این ماده وابسته می شود. تا حدی که با زندگی او تداخل دارد. با این حال، یک تفاوت اساسی بین آنچه که شما توصیف می کنید و سوء مصرف مواد این است که به احتمال زیاد ارزش واقعی چیزی که برای فرار از آن استفاده می کنید وجود دارد. اکثر افراد موفق سفر خود را به سمت موفقیت با تصور آن آغاز می کنند – آنها در مورد موفقیت خود رویا می بینند و سپس شروع به ایجاد اهدافی می کنند (و برای رسیدن به آنها کار می کنند) که آنها را به سمت رویای خود سوق می دهد. من گمان می کنم که زندگی ای که در تخیل خود ایجاد کرده اید به زندگی ای که می خواهید نزدیک تر از زندگی واقعی و فعلی شما باشد. اگر نظر من درست باشد، پس منطقی است که هر کاری که می توانید انجام دهید تا به سمت زندگی که برای خود تصور کرده اید حرکت کنید.

با توجه به مبارزه با افسردگی و عزت نفس، ممکن است فکر کنید: گفتن آسان تر از انجام دادن! این مطمئناً درست است، اما به این معنا نیست که غیرممکن است زندگی نزدیک‌تر به آنچه تصور می‌کنید داشته باشید. این به سادگی به این معنی است که برای رفع افسردگی و عزت نفس نیاز به درمان دارید. در حال حاضر، این مسائل ممکن است تمام چیزی باشد که شما را از تلاش برای تحقق زندگی فانتزی خود باز می دارد.

این من را به ترس شما از افشای دنیای فانتزی خود به یک درمانگر می رساند. اولاً، هیچ شرمی در زندگی خیالی که شما ایجاد کرده اید وجود ندارد. در واقع، من معتقدم که در نهایت به عنوان یک نقشه راه عمل خواهد کرد تا شما را به زندگی ای که در مورد آن آرزو می کردید، سوق دهد. با این حال، اگر هنوز در مورد به اشتراک گذاشتن این دنیا با یک درمانگر احساس اضطراب می کنید، بدانید که لازم نیست در جلسه اول، دوم یا حتی سوم این کار را انجام دهید. در واقع، می‌توانم بگویم اگر افشای آن چنان اضطراب‌آور است که شما را از جستجوی درمان باز می‌دارد، آن را افشا نکنید تا زمانی که مطمئن نشده‌اید که یک رابطه درمانی قابل اعتماد با یک درمانگر دارید. گاهی اوقات زمانی که افراد قبل از ایجاد یک اتحاد کاری واقعاً قوی، موارد زیادی را فاش می‌کنند، به میزان غیرقابل تحملی احساس آسیب‌پذیری و آسیب‌پذیری می‌کنند و درمان را پیش از موعد ترک می‌کنند.

شما می توانید با پیدا کردن یک درمانگر که فکر می کنید می تواند مناسب شما باشد و راه اندازی یک جلسه اولیه از این امر جلوگیری کنید. حتی ممکن است یک جلسه اولیه را با چند درمانگر مختلف ترتیب دهید و ببینید با چه کسی بیشتر احساس راحتی می کنید. هنگامی که باور کردید که یک مسابقه خوب دارید، روی ایجاد یک رابطه درمانی قوی کار کنید و زمانی که احساس آمادگی کردید، در مورد زندگی فانتزی خود صحبت کنید. همانطور که مسائل مربوط به افسردگی و عزت نفس شروع به حل شدن می کنند و شما در مورد فانتزی های خود صحبت می کنید، ممکن است متوجه شوید که همین خیال پردازی ها به نقشه راه شما تبدیل می شوند و درمانگر شما به عنوان یک راهنمای حمایتی در حین دنبال کردن نقشه به سمت رویاهای خود عمل می کند.

چگونه رویاپردازی بیش از حد خود را متوقف کنم؟

از آنجایی که FPP و رویاپردازی ناسازگار اختلال رسمی نیستند، پس بهترین روش و روش رسمی نیز برای درمان آنها وجود ندارد. اگر متوجه شدید که تخیل بیش از حد فعال شما در زندگی شما اختلال ایجاد می کند و باعث ناراحتی شما می شود، نکات زیر را در نظر بگیرید:

1. محرک های خود را شناسایی کنید

مشخص کنید چه زمانی شروع به رویاپردازی می کنید. آیا شب در رختخواب است؟ وقتی سوار ماشین هستید؟ سعی کنید زمان کمتری را در فضاهایی بگذرانید که مستعد شروع به خیال پردازی هستید. گوش دادن به پادکست یا کتاب صوتی آموزشی را در نظر بگیرید تا حواس خود را پرت کنید.

2. یک سرگرمی خارجی که از آن لذت می برید پیدا کنید

یک سرگرمی را انتخاب کنید، ترجیحاً سرگرمی که از خلاقیت بالای شما استفاده می کند. نوشتن داستانی را در نظر بگیرید که بتوانید هر روز روی آن کار کنید و خط داستانی را ادامه دهید. این به شما امکان می دهد از هدیه داستان سرایی خود استفاده کنید و حتی ممکن است چیزی را منتشر کنید.

پیوستن به یک گروه داستانی آنلاین را در نظر بگیرید تا بتوانید داستان ها و خلاقیت خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

3. برنامه شلوغ تری داشته باشید

اگر به دلیل داشتن اوقات فراغت زیاد، زیاد خیال‌پردازی می‌کنید، برنامه‌ریزی بیشتری برای فعالیت‌های خارجی در نظر بگیرید که شما را با دنیای واقعی درگیر می‌کند. وقتی وقت آزاد دارید، مطالعه یک کتاب غیرداستانی یا تماشای یک مستند را در نظر بگیرید.

4. ذهن آگاهی را تمرین کنید

تمرین ذهن آگاهی را در نظر بگیرید. در یک حالت ذهنی، آگاهی خود را بر لحظه حال متمرکز می کنید، در حالی که به آرامی احساسات، افکار و احساسات بدنی خود را تأیید و می پذیرید.

5. با یک دوست تماس بگیرید

گذراندن وقت با دیگران به شما این امکان را می دهد که حضور داشته باشید. با یک دوست تماس بگیرید یا برای شام بیرون بروید. سعی کنید در روزهایی که وقت آزاد زیادی دارید، جلسات بیشتری را برنامه ریزی کنید.

6. برای درمان رویاپردازی رواندرمانی را امتحان کنید

اگر به تنهایی قادر به کاهش فانتزی ها نیستید، به یک درمانگر مراجعه کنید که می تواند به شما کمک کند تا مهارت های خود را برای حضور در آنجا توسعه دهید.

7. دارو برای خیال پردازی هم جوابگو است!

یک مطالعه موردی نشان داد که فلووکسامین، دارویی برای OCD، به کاهش علائم رویاپردازی ناسازگار کمک می کند. می توانید با متخصص مراقبت های بهداشتی خود صحبت کنید تا در مورد این موضوع به عنوان یک گزینه صحبت کنید.

8. شفقت به خود را تمرین کنید

بسیاری از افراد مستعد فانتزی وقتی احساس می کنند خیال پردازی آنها از کنترل خارج شده است، به خودشان سخت می گیرند. مهم است که با خودتان ملایم باشید و جنبه مثبت این ویژگی ها را به خاطر بسپارید. شما احتمالاً فردی خلاق و داستان‌نویس هستید.

توقف خیال پردازی احتمالاً چالش برانگیز خواهد بود. به خود یادآوری کنید که انسان هستید و هر روز طبق برنامه پیش نمی رود. هنگامی که بر روی ایجاد انعطاف پذیری خود تمرکز می کنید و میل خود را برای بهتر شدن جشن می گیرید، شروع به ایجاد عشق به خود خواهید کرد.

منابع:

  • Matrial C, et al. (2018). Fantasy proneness correlates with the intensity of near-death experience.
    https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyt.2018.00190/full
  • Merckelbach H, et al. (2021). Empirical research on fantasy proneness and its correlates 2000–2018: a meta-analysis.
    https://www.haraldmerckelbach.nl/artikelen_engels/2021/Empirical%20Research%20On%20Fantasy%20Proneness%202000-2018.pdf
  • Pietkiewicz IJ, et al. (2018). Maladaptive daydreaming as a new form of behavioral addiction.
    https://akjournals.com/view/journals/2006/7/3/article-p838.xml
  • Sanchez-Bernardos ML, et al. (2015). Fantasy proneness and personality profiles.
    https://www.researchgate.net/publication/278848814_Fantasy_proneness_and_personality_profiles
  • Schupak C, et al. (2019). Excessive daydreaming: A case history and discussion of mind wandering and high fantasy proneness.
    https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S1053810008001384?via%3Dihub
  • Soffer-Dudek N, et al. (2018). Trapped in a daydream: Daily elevations in maladaptive daydreaming are associated with daily psychopathological symptoms.
    https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5962718/
  • Somer E. (2002). Maladaptive daydreaming: A qualitative inquiry.
    https://somer.co.il/articles/2002Malaptdaydr.contemp.psych.pdf
امتیاز 4.5 (146 مشارکت)
مطالب مرتبط
282 نظرات
  1. ناشناس می گوید

    منم این مشکل mdd رو دارم… آیا درمانی هست؟

    1. حمید احدی می گوید

      با سلام خدمت شما دوست گرامی

      قطعا این موردی که فرمودید درمان دارد. قبل از درمان می بایست روانشناسی که در این زمینه کارکرده است علت خیالبافی را پیدا کند. علت می تواند شناختی (فعالیت های مغزی)، مکانیسم دفاعی یا فرار و یا یافتن آرامش و فرار از مشکلات باشد.
      معمولا روانشناسان از تکنیک های شناختی و توقف فکر یا ایست دادن فکری استفاده می کنند.

      1. qe می گوید

        خیلی بده.من از درون نابود شدم بخاطر این رویا پردازی‌.بشدت حاده همش دوس دارم رویاپردازی کنم ک ازش لذت میبرم.وقتایی ک خیالبافی نکنم انگار ذهنم خستس حالم اکی نیس .قبلا بشدت اجتماعی بودم دوس داشتم همش حرف بزنم اما الان دقیقا برعکس شده همش خوشم میاد فکنم.به چیزاییم فک میکنم ک خیلی از واقعیت دور نیست .ازش لذت میبرم اما خسته شدم ازش.حواس و حافظه برام نذاشته ۲۰ سالمه حافظم از ی ۷۰ ساله بدتره از بس فراموشی و حواس پرتی دارم

        1. تنها می گوید

          خیلی خیال پردازی بدع من بچه بودم کلاس اول با هیچ کس نمیتونستم با کسی دوست شم والان که کلاس هشتم هستم نمیتونم و خیال پردازی میکنم و از وقتی که انیمه میبینم دارم از درون نابود میشم دو دقیقه نمیتونم بدون دیدن انیمه دست بکشم یا باید خیال پردازی کنم و باهاش حرف بزنم یا باید انیمه رو عکس هاش اینجور چیزها خیلی بده

    2. نرگس می گوید

      سلام
      من دوستان زیادی دارم اما یک دوست خیالی دارن باهاش حرف میزنم میخندم حتا انستای فک هم درست کردم با خودم ساعت ها مسج میدهم اما دارم زیاده روی میکنم حتما وقتی مغازه میرم برای اونم خوراکی میخرم اما امشب با خودم تقریبا سه ساعتی حرف زدم بعد با خودم گفتم دارم با کی حرف میزنم گفتم با نرگس دوست خیالیم با خودم گفتم همیشه حس اش میکنم کسی هستی که به من همیشه گوش میدید بدون اینکه حرف بزنی یا انتقاد کنی بعداً چهره اش را در ذهنم تصور کردم از چهره اش ترسیدم قلبم ایستاد شد تا چراغ را روشن کردم داشتم از ترس می لرزیدم گریه ام گفت اما بعدش میخندیدم من هیچ وقت با چراغ روشن خواب نمیروم اما حالا اینقدر از تاریکی وحشت دارم که نمی توانم بخوابم میترسم اگر باز هم تاریکی شود با اون حرف بزنم

      1. الهه می گوید

        سلام فکر نمی کنم شما خیال‌بافی ناهنجار داشته باشید ، چون اون فقط توی ذهنه و از یه داستان به داستان و شخصیت های مختلف پرش داره ، این افراد با خودشون حرف نمیزنن ، فقط توی ذهنشون یه سری سناریو و داستان ها و شخصیت های غیر واقعی دارن که کاملا متوجه غیر واقعی بودنش هستن

    3. علی مقدم پور می گوید

      سلام. در واقع این خیلی غم انگیزتر از اون چیزیه که فکر می کنیم. دلیل این مشکل بزرگی که زندگی همه ما رو خراب کرده، رو به رو نشدن با حقیقته. ما خیلی از حقیقت دور شدیم. وقتی یه دور به اطرافمون نگاه می کنیم و هیچ چیز هیجان انگیز، خوشحال کننده یا آرامش دهنده پیدا نمی کنیم، قرار نیست بیکار بمونیم و مثل یه مجسمه نظاره گر گذشت زمان باشیم. همه ما کمبودهایی توی زندگی داریم. یکی دنبال قدرت، یکی دنبال ثروت، یکی دنبال محبت، یکی دنبال توجه و چیزای دیگه. حالا به نظر شما کسی که تو زندگی همه چیزش اوکی باشه اصلا نیازی به خیالبافی داره؟ معلومه که نداره. اما وقتی توی زندگیمون نتونستیم نیازهامون رو برطرف کنیم، وقتی نتونستیم گامی در مسیر حل اونها برداریم، یه کمبود توی ذهنمون شکل گرفته. از ته دل دوست داریم احساس داشتن اون چیزای خوب رو داشته باشیم. از ته دل می خوایم نیازهامون برطرف بشه ولی گویا شرایط اجازه نمیده. نیاز نیازه، از بین که نمیره و اگه برطرف نشه توی وجود آدم به عنوان یه شکست ثبت میشه. به نظر ذهن ماها برای حل این مشکل چه چیزی بهتر از خیالات! یه آهنگ که یه ریتم رو توی ذهن ایجاد می کنه و داستان هایی که با توجه به ریتمی که داره ایجاد می کنه. چه چیزی بهتر از این احساس رفع نیاز! و این شرایطی هست که من رو هشت سال درگیر کرده. مبارزه باهاش فایده نداره چون این فقط یه واکنش دفاعیه و اگه نباشه شما احساس خیلی بدتری رو تحمل می کنید. مشکل در واقع خود خیال نیست. مشکل رفع نشدن نیاز ماست. حواسمون باید باشه، واقعیت چیزیه که باهاش رو به رو میشیم. خیالات دارن از اعماق ذهنمون باهامون حرف میزنن. مثلا کسی که خودشو جای آدمای مشهور میذاره، ممکنه به خاطر کم توجهی دیگران بهش باشه. هرکسی اصل خودشو داره که با بقیه فرق می کنه. خیالات رو با واقعیت نباید اشتباه گرفت. خیالات نیازی رو برطرف نمی کنن.

      1. محدثه می گوید

        چقدر خوب توضیح دادید…

      2. نبات می گوید

        خیلی قشنگ درد دل همهما رو گفتید..کاش این وبلاگ ، راه حل هم در کنار مطالب شناختی میذاشتن
        و ممنون از شما 🌸

      3. نبات می گوید

        سلام به همه ی دوستان
        من ۱۸ ساله ام
        و تقریبا از وقتی یادم میاد دچار این بیماری شدم
        حتی با دوستام انجامش میدادیم
        تا وقتی که بززگ شدیم و از دنیای بازی کناره گیری کردیم و من موندم و یه عالمه خیال پردازی ، که هرروز و هروز گسترده تر میشد
        حتی تو دوران کرونا به شدتی رسید که تمام زندگی من شد
        یادمه تو همون دوران به وقت عصر ،همون دخترخاله ای که از بچگی با هم خیالپردازی میکردیم ، اومد خونمون تا قبل از امتحانش کمی زبان باهاش کار کنم ، و من تازه از تخت اومدم پایین و هیچی نخورده بودم
        و بقیه اتفاقات تلخی که باعث شد به فکر چاره بیافتم ،خودم تنهایی!
        اول اینکه خدا رو خیلی دوست دارم و خیلی باهاش سعی میکنم حرف بزنم
        بچه ها واقعا حرف زدن با خدا و ائمه تنها حرف زدن خارج از مادیاته که ضرری نداره و کسی نمیگه دیوونه شدیم، بد که نیست ، عالی هم هست!
        بعدش رفتم کتابفروشی کتاب بخرم ، قبلشم تو کتابخونه با یه مبلغ ناچیز پرداختی عضو بودم و همشون کمک کننده بود
        کتاب هایی رو بگیرید که پر از حس زندگی باشه و سبک زندگی مورد علاقتون باشه .
        من قبلن حجم زیادی از مشکلاتم رو با بقیه در میون میذاشتم تا ازشون کمک بخوام ، بعدن میدیدم همون ها رو به روم میارن و همینها فشار روانیم رو افزایش میداد تا همه چیز برای خیالپردازی مهیا بشه
        پس تصمیم گرفتم تو یه دفتر خیلی خیلی ساده بنویسم از مشکلاتم ، ایده هام ، افکارم و…. و بعدش که تونستم حلشون کنم یا قدمی رو به بهبود بردارم ، همونجا اضافه کنم که چیکار کردم که تونستم به جایگاه درستی در زندگی ای که الان دارم برسم
        و الان تازه متوجه شدم که ژورنال کردن ، پروسه ی فکر کردن رو آرام میکنه و باعث آرامشتون میشه.
        – هر چیزی که دوست دارید بهش برسید رو تو دفتر بنویسید واسه خودتون اهداف سالانه، ماهانه و هفتگی داشته باشید
        این اهداف هفتگی باید روی روتین هاتون متمرکز باشه ، غذای سالم ، خواب کافی ، کتاب ، زبان خوندن، ورزش و…
        و به خودتون این باور رو القا کنید که میتونید به اون نسخه ای که همیشه رویاپردازیشو میکردید برسید
        پس تلاش کنید بهش برسید
        پادکست های مفید گوش بدید، مثل جافکری ، آفتابگردون ، هلی تاک و…
        ورزش کردن اون سطح از هورمون های شادی که واسش خیالپردازی میکنید تا به دستش بیارین رو بهتون میده
        به خودتون این جسارت رو بدین که کارهاتون رو بدون وقفه های خیالپردازانه انجام بدید و اگر هنوز براتون سخت هست بشمارید که تو یه بازه مثلا یک ساعت و نیمه چند دقیقه و چندبار خیالپردازی کردید
        به دیگران کمک کنید ، این بهتون هم حس کافی بودن و اعتماد به نفس میده و هم اون کمبود محبتتون رو جبران میکنه
        کمتر به فضای مجازی و فیلم و آهنگ و سریال بپردازید و بیشتر زندگی کنید
        محیط اطرافتون رو مرتب و منظم نگه دارید تا پروسه ی خیالپردازیتون کمتر و کوتاه تر از هر روز بشه
        بچه ها ، پیج اینستاگرام گلبهی بوک رو پیشنهاد میکنم

        و اینکه صادقانه بگم، من هنوز نتونستم کامل از خیالپردازی جدا بشم چون یه تتمه ای از افسردگی هنوز در عمق وجودم مونده
        ولی همین روزهاست که با توکل به خدا و تلاش برای بهبود کیفیت زندگی کامل بذارمش کنار
        البته البته الان واسه من خیلی کم و کنترل شده ست
        راستی ، زیر دوش حمام آواز بخونید تا نتونید خیالپردازی کنید
        دوست دار همگی شما ، نبات

        1. پرستو می گوید

          خیلی ممنون راهنمایی هاتون خیلی کمک کننده هستش

      4. نیکی می گوید

        اول با خوندن این مقاله شروع کردم و اشک توی چشمام جمع
        شد ازینکه میدیم یک نفر درمورد مشگل من اطلاع داره و من تنها نیستم هیجان زده شدم دروغ چرا تا الان فکر میکردم من تنها کسیم که این اتفاق براش افتاده و سالهاست که داره تحملش میکنه …بعد رسیدم به کامنت ها و نظر های بچها رو خوندم میدونم نباید این حرفو بزنم و خیلی بی رحمیه اما من خوشحال شدم ازینکه تنها نیستم ، من تنها کسی نیستم که داره این عذابو میکشه

      5. غمگین می گوید

        حرفهایی که زدی تک تکشون عین حقیقت با اینکه 27 سالمه همیشه بعد غم ها و مشکلات شبها خیالبافی میکنم. خودم جای دکتر بازیگر. خواننده و…. میزارم و همش میدونم به خاطر کمبود محبت تو زندگیمه

      6. علیرضا می گوید

        توضیحت خیلی عالی و کامل بود ولی کاشکی راه درمانش هم میگفتی وقتی که این افکار تبدیل بشن به یک بخشی از زندگی که در هر لحظه باید بهشون فکر کنی در واقع دیگر فرد نمیتونه گام به سمت حل مشکلاتش برداره چون این آسون ترین راهه برای اینکه برای حتی چند لحظه احساس خوبی تجربه کنیم در واقع میشه گفت این معتاد افکار میشویم و فرد معتاد از همچی زندگی می مونه و فقط برای رسیدن به اعتیادش تلاش میکنه ، خیلی بده

      7. نادیا می گوید

        چه عالی گفتید

      8. زینب می گوید

        درمانی داره ؟بالای ده ساله خیالپردازی های احمقانه دارم همشم از روی نیازه، شبا نمیتونم بخوابم در این حد نابودم کرده مشکل معده گرفتم مریضی های جسمی زیادی دارم تحمل میکنم خسته شدم احساس پوچی عمیقی دارم خودمو میخوام بکشم دیگ نمیتونم

    4. زهرا می گوید

      بله هست. اولین و مهمترین راهش کمک خواستن با خداست. اول از همه با معنویت. رابطه ت رو با خدا بیشتر کن.

    5. زهرا می گوید

      بله درمان هست. اولین و مهمترین درمان کمک خواستن از خداست.باید بیشتر به سمت معنویت بریم. با خدا حرف بزن ازش طلب کمک کن و سر خودت رو گرم کن. اولاش خیلی وسوسه میشی که طبیعیه اما کم کم تو شیب لغزانش که بیفتی ترک میکنی این خیال پردازی و اینا رو.

  2. ستاره می گوید

    سلام.من هم این مشکلاتی ک گفتید رو کامل دارم مدارم در خیال بافی هستم طوری ک از کل زندگی واقعیم عقب افتادم،هنگام خیال باقی گریه میکنم گاهی قهقهه میزنم تند تند تو اتاق راه میرم و اصلا نمیتونم جریان خیالبافیمو کنترل کنم.جوری ک مثلا یک ساعت دیگه امتحان دادم و بجای درس خوندن غرق خیتل پردازیم.

    1. محمد می گوید

      سلام منم دقیقا خود خودع همین مشکلو دارم درمانی پیدا کردی به منم بگو که خیلی از زندگی و درسام عقب افتادم🥺😢

      1. الا می گوید

        بهترین کاری که میتونم بهت پیشنهاد کنم انجام ذهن اگاهیه
        الانم توی یوتیوب و اپ های مختلف هست اگ بطور منظم انجام بدی تا حدودی مشکل رو حل میکنه

    2. ادرینا می گوید

      سلام عزیزم منم این مشگل رو دارم ولی از کارایی مثل درس خودنم عقب نمیذافتم و بالاترین نمره کلاس رو دارم تو میتونی با برنامه ریزی روزانه خودتو موظف ب انجام کار هات کنی

      1. سهیل می گوید

        چقدر حس خوبیه که بعد مدت ها تنهایی و ترس از مسخره شده بالاخره یه عالمه آدم پیدا کردی که همدردت ان.🥲💔

        1. Aaaa می گوید

          وای خدا همینو بگو دقیقااا💔

          1. مبینا می گوید

            سلام منم دقیقا همین شکلیم یه دنیای دیگه درست کردم و توش هر روز یه داستان جدید و ماجراجویی جدید دارم خیلی باحاله و حال میده ها ولی از زندگی انداخته منو کم از وقتی اینجوری شدم اصلا نمیتونم روی چیزی تمرکز کنم مخصوصا وقتی درس میخونم وسطش میرم تو عالم خیال کلا تمرکزمو از دست دادم😢😢

        2. Hadis می گوید

          دقیقاا:)))))

      2. حسن می گوید

        سلام میخواستم بگم منم همین طوربودم مشکل بیشتر از زمان کنکورم شروع شد ،اون زمان فک میکردم اگه نشسته درس بخونم خوابم میگیره،برا همین راه میرفتمو با صدای بلند درس میخوندم ولی اگه به یه مطلبی میرسیدم ذهنم اونو بست میداد تا جایی که شاید بیست دقیقه راه رفتم ولی یه کلمه نخوندم حتی میدیدم سوالم از زمین تا آسمون عوض شده،من کنکورمو دادم اتفاقا بدم قبول نشدم داروسازی اوردم ولی الان وضم واقعا بده شاید اینطور بگم بهتر باشه وقتی انگیزه و شور وشوق کنکورو داشتم زیاد حسش نمیکردم ولی الان با شرایط فعلیم عملا هیچکاری نمیکنم دائم فقط دارم تحلیل میکنم افرادو شرایطو حتی چیزایی که واقعا هیچ اهمیتی نداره و اصلا در حد اختیار من نیس،یه جورایی به بن بست رسیدم نمیدونم چیکار باید بکنم 🙁

  3. ستاره می گوید

    خعلی این مساله اذیتم میکنه و باعث شده نتونم ب هیچ موفقیتی برسم.مثلا اینکه کنکور دارم ساعت ها ب کتاب زل میزنم و تو اتاق خودمو حبس میکنم و از تفریحاتم میزنم ولی همش ب خیال باقی میگذره اصلا نمیتونم کنترلش کنم .من تو روستا زندگی میکنم و نمیتونم برم پیش روان پزشک .لطفا اگر درمانی داره بهم کمک کنید.
    و جالب اینه ک همیشه فک میکردم این خیال پردازیا یجور ضعف ارادمه و الان فهمیدم ک ی اختلاله و خعلیا اینجورین بابت اینم ازتون ممنونم.

    1. Ayshin می گوید

      دقیقا منم شرایط شما رو دارم کنکوری هستم ولی به جای درس خوندن قابلیت اینو دارم که ساعت ها به کتاب زل بزنم و خیال پردازی کنم

    2. ادرینا می گوید

      سلام گلم هیچ کس نمیتونه کمکت کنه فقط خودت باید ب خودت کمک کنی هروقت فکر و خیال اومد سراغت بلند بگو فکر نکن یا صلوات بفرست با بزنامه ریزی میتونی ب درسات برسی

  4. بانوی شرقی می گوید

    درود برشما.منم این مشکل رو دارم. اینقدر موقع خیالپردازی راه رفتم که زانو وکمرمم آسیب دیده . همه علائمش رو نوشتین ولی هیچ راه حل درمانی ذکر نکردین براش. برای درمان چه باید کرد ؟

    1. خاطره ت.س می گوید

      برای کسانی که الان دارن این پیام من رو می خوانن یک پیام دارم شاید نتونین برین دکتر پس بخونین به جز دکتر یک راه دیگه هم وجود داره اینکه نماز بخونید و هرگز اهنگ و سریال های تلوزیونی نگاه نکنید چون من هم یک کنکوری هستم و دارم ترک می کنم این احساس رو پس شما هم حتما باید هر 5 وقت نماز بخونید هر وقت که رویا پردازی داشت می اومد سراقتلن یا نماز بخوانید یا حمام برید باور کنید خداوند چاره هر کاری هست به خودتان اطمینان داشته باشید ما هر کاری را می توانیم انجام دهیم

      1. Haanah می گوید

        درود بر شما ❤️👏

      2. عرفان می گوید

        این رو منم قبول دارم و مطمعنم صددر صد کمک کننده است چون شما همون اول حتی قبل از اینکه شروع به نماز کنی موقع وضو گرفتن یکی از علت های کشیدن مثه سر اینکه افکاری که تو سرت بوده رو بریزی بیرون علمی شو نمی‌دونم چی میشه ولی خدا اثباتش کرده

    2. امین می گوید

      سلام منم همین مشکل رو دارم متاسفانه
      من از بچگی با میله آویز لباس خیال پردازی میکردم تا الان که ۱۶ سالمه.
      فقط هم یک موضوع رو خیال پردازی نمیکنم و هربار چیزای مختلفه فقط خاستم بدونم درمانی میتونین بگین ک کمتر سراغ این کار برم؟

  5. پارمیدا می گوید

    سلام
    من این مشکل رویا پردازی ناسازگار و نابهنجار رو دارم و بیشتر مواقع به جای بودن تو واقعیت ترجیح میدم در رویا ی خودم بمانم و حتی شب ها هم ساعت ها به این خیال هایم ادامه میدهم به نظرتون درمانی وجود دارد؟

    1. جعبه ابزار ذهنی می گوید

      سلام و عرض احترام
      هنوز درمان استاندارد و تایید شده ای برای درمان رویاپردازی ناسازگار شناخته نشده است اما تاثیر روش هایی مثل درمان CBT روی این اختلال مثبت گزارش شده است.

  6. محمد می گوید

    منم همین مشکلو دارم ولی به نظرم مشکل نیس چون من خودم 24ساعت روز کار میکنم ولی تو هر ساعت حداقل ده دقیقه رویا پردازی میکنم و این مثل یه مورفینه برام که تو خیال خودم دنیایی دارم و با ادماش زندگی میکنم.

    1. حسن می گوید

      من تا الان که این مطلبو دیدم واقعا نمیدونستم اصلا همچین اختلالی وجود داره ،اتفاقا کلیم باهاش حال میکردم چونلول تحلیل ها و خلاقیتم از بقیه به مراتب بیشتره مشکل من از جایی شروع میشه نمیدونم چرا وقتی یه سوالی رو رو برگه میخوام جواب بدم دستم یه چیز دیگه مینویسه یا حتی بعضی وقتا یه بخشایی از پاسخو نمینویسم کلا مشکل دارم با این قضیه

  7. FH می گوید

    تو جونم و نجات دادی. هر موفقیتی که در آینده به دست بیارم مدیون این مقالم که باعث شد خودمو بهتر بشناسم. من حتما میرم به دنبال درمانش و مطمئنم که موفق میشم. ممنونم
    دوستان سعی کنید ترجمه کنید یا بدید یکی براتون ترجمه کنه.
    تست این بیماری:
    https://www.proprofs.com/quiz-school/story.php?title=mtu5otqznq9w5o

    درمان این بیماری:
    سایت ۱؛https://www.google.com/amp/s/www.wikihow.com/Deal-With-Maladaptive-Daydreaming%3famp=1
    سایت ۲؛https://maladaptivedaydreamingisreal.com/yes-you-can-cure-maladaptive-daydreaming/treatments-for-maladaptive-daydreaming/

    1. جعبه ابزار ذهنی می گوید

      با تشکر از شما دوست عزیز

      انشاالله در آینده نزدیک تستی که لینکش رو توی سایت جعبه ابزار ذهنی قرار دادید فارسی سازی میشه و توی سایت قرار می گیره …

  8. ت می گوید

    سلام من از کودکی خیال بافی میکردم تنها بودم و دوستی نداشتم برای خودم یه داستان با ادمایی که دوسشون دارم ساختم الان ۱۶ سالمه ‌ولی نمیتونم دست از خیال بافی بردارم نمیتونم به چیزای واقعی فکر کنم من پیش روانشناس رفتم ایشون گفتن من شخصیت مرزی ام و الان قرص مصرف میکنم و اینکه من به تازگی فهمیدم سندروم پای بی قرار دارم ولی نمیدونم چجوری به روانشناسم بگم نمیتونم حرف بزنم.

  9. علی می گوید

    سلام من روانی شدم میخوام خودم بکشم ۲۴ساعت خیال پردازی میکنم جوری که دلم نمیخوادتواین دنیازندگی کنم لعنت به این ژندگی اولش خیال پردازیم کم بودولی الان خیلی عذاب اوره مواظب باشیدشدیدنشه وگرنه مثل من به فکرخودکشی میفتید

    1. ساحل می گوید

      منم 23 سالمه و تازه فهمیدم تنها نیستم دقیقا مثل شما شدم دارم دق میکنم

    2. زهرا می گوید

      منم همینشکلیم کلی از زندگی عقب افتادم نمیدونم باید چیکار کنم

  10. بیخوابی می گوید

    توروخدا کمک کنید .یکی بگه چطور مسشه اسن مشکل رو حل کرد من بعضی وقتها اتفاق میوفته که ساعتها تو یه اتاق راه میرم و داستان میسازم جوری که کف پاهام تیر میکشه . من نمیتونم توی جمع بگم و بخندم خیلی ساکت یه گوشه میشینم و بجاش همزمان با خیال پردازی خودم رو با دوستای خیالیم تو یه جمع تصور میکنم و بعدش وقتی تموم میشه احساس افسردگی میکنم که نمیتونم تو دمیای واقعی با اوما ارتباط برقرار کنم توروخدا اگه راهی هست بگید کمک کنید.من فقط تجربه ام رو برای اونایی که مثل مت گیجن میگم من پشت کنکوریم وقتایی که خیلی جدی رو درسام تمرکز میکنم دیگه به اون دنیا نمیریم اما اگه یه اتفاق بد بیوفته مثلا اینکه مامان بابام باهم دعوای شدیدی کنن میرم تو اون دنیا و بعضی اوقات پیش میاد که تا هفته ها نمیتونم دیگه درس بخونم .اگه سنتون کمتر از شونزده هفده ساله سعی کنیو از الان کنترلش کنید اگع هجده سال رو رد کنید و روابط جنسی هم وارد دنیاتون بشه اعتیادش بیشتر میشه

    1. ادرینا می گوید

      سلام عزیزم منم این مشگلو دارم البته من تو خونه می‌دوم و … برای اینکه ب درسات برسی برنامه ریژی کن تو اجتماع بودن باعث میشه کمتر فکر کنی و وقتی می خوای بخوابی فکر ها بیشتر ب سراغت میاد ذهنت رو دوباره تربیت کن و مجبورش کن بفهمه که اون تایم باید استراحت کنه

    2. Aaaa می گوید

      میشه یه نشونه ای بدی با هم حرف بزنیم درد منم مثل توعه🙂💔

      1. qe می گوید

        ی شماره ای چیزی بزار صحبت کنیم

  11. علی می گوید

    وای چقدشبیه منی منم از۱۶سالگی شروع کردم به خیال بافی منم کنکوردارم نمیتونم درس بخونم واقادردبدیه من ۱۸ سالمه زندگیم جهنمه

  12. Sama می گوید

    منم خیلی خیال پرداز هستم ولی این حالتی که بخوام راه برم یا گریه کنم یا قهقه بزنم رو ندارم ولی دوست دارم ساعت ها یه جا بشینم و تو خیالاتم غرق بشم و اینکه از سناریو فیلم ها و رمان هایی که می خونم استفاده کنم و زندگی که همیشه رویاش رو دارم تجربه کنم و همیشه ام تو فضای یه داستان نمی مونم و بعد از مدتی از اون داستان زده میشم جوری که تا الان انگار به جای خیلی ها زندگی کردم ،ولی کاملا فرق دنیای واقعی و غیر واقعی رو متوجه میشم .موضوع دیگه اینه که دیدم دوستانی بودن که از فضای ناآروم و متشنج خانواده شون بحث کردن ، یه نکته ای نظرم رو جلب کرد که منم زمان کودکیم که خیال بافیام شروع شد پدرومادرم خیلی دعوا می کردن و پدرم خیلی آدم عصبی بود و نکته دیگه که منم نتونستم با اینکه تو مدرسه شاگرد اول بودم تو کنکور موفق بشم و دانشگاه قبول بشم

    1. سهراب می گوید

      افرین به نکته خوبی اشاره کردی یه ویدوی علمی دیدم در همین مورد زمانیکه کودک اسیب میبینه (اسیب روانی ترس ترد شدن درک نشدن، محبت ندیدن…) یه دنیایی خیالی برا خودش میسازه اونجا نیازهاشو رفع میکنه و اگه بهمین منوال پیش بره خود محور میشه و در ایتده بجای اینکه تو دنیایی واقعی دنبال رفع نیازهاش باشه بیشتر تو دنیای خیالی خودش سیر میکنه دتیایی خیالی ما سوغات اسیبهای کودکی ماست که همرا با خودمون بزرگ شده مدیتیش مراقبه قبل از خواب و اهنگای مخصوص کمک میکنه قبل از خواب جلوی افکارتو بگیری

    2. رضا می گوید

      منم دقیق دقیق همینجوری ام ، خواهشاً اگه راهی پیدا کردی یا هرچیزی بهم بگو

  13. فاطی می گوید

    سلام منم همین مشکل رو دارم اصلا به هیچ کارم نمیرسم و از دنیای واقعی عقب موندم کارامو به تعویق میندازم تا به خیالاتم برسم اصلا نمیتونم درس بخونم گاهی وقتا تا سه هفته تو یه بی خیالی مفرط و شدید فرو میرم و هییچ کار یا درسی نمیتونم بخونم فقط خیال پردازی و اینکه حس میکنم یه ادم خیالی هست (البته برای من کاملا ملموس هست و درکش میکنم اما بقیه نه اونو میبینند و نه حرفای منو باور میکنن)اون ادم همیشع و همه جا حتی موقع درس و سر میز غذا و مهمونی و جمع های خانوادگی همه و همه حضور داره موقع خواب هم خیلی اذیت میشم بنابراین سعی میکنم در طول روز خودمو خسته کنم تا زود خوابم ببره موقع فکر و خیال تند تند راه میرم و بلند بلند با خودم حرف میزنم یا با اون شخص خیالی یا با افرادی که در واقعیت وجود دارن که اصن روحشون خبر نداره من دارم با خیالشون حرف میزنم واقعا خسته شدم اوایل کم بود اما الان خییلی زیاد شده اعصاب برام نمونده به هیچ کارم نمیرسم نمیتونم درس بخونم اینجوری پیش بره کنکورخراب میشه الان 17 سالمه دخترم پدر و مادرم هیچ مشکلی باهم ندارن اما منو خواهرم با اونا اصلا سازگار نیستیم و مدام بحث داریم تقریبا 5ساله که اینطوره میشه یه خیری پیدا بشه جواب منو بده دیگه نمیکشم همه بهم میگن ساکتی و منزوی هستی خیلی زود عصبی میشم لطفا یک نفر بهم کمک کنه

  14. فاطی می گوید

    اگا یه روانشناس یا روانپزشک یا کسی که قبلا اینجوری بوده بعد درمان شده تو این سایت هست لطفا کمک کنه من خونمون شهرستانه دسترسی ندارم به مطب دکتر

  15. Miss dr fathi می گوید

    خدا خيرتان بدهد/عالي ترين و واضح ترين مطلب را درموردمشكل خيالبافي ام گذاشتيد/+بسياري ازتستهايي كه گذاشتيد درمراكز مشاوره ها به قيمت گزاف انجام ميشود

  16. :) می گوید

    راستش منم این مشکلا رو ب طور شدید دارم.طوری ک 24 ساعت اصن اینجا نیستم ک…اونجام
    ولی نمی خوام درمان بشم
    میخوام انقد تو این رویا ها بمونم تا بشن واقعیت.واقن من فقط ب همین امید زنده ام
    چیکار کنم میگید؟

    1. یه نفری می گوید

      عزیزدلم اینا به واقعیت تبدیل نمیشن
      و اتفاقا تنها راهی که به واقعیت تبدیل بشن اینه که دست از خود خیالپردازی راجع به اون برداری و بری دنبالش

  17. نیکا می گوید

    سلام من ۱۴سال دارم.من اصلا خواب ندارم درباره چیزهایی که توی زندگیم اتفاق میفتد وبرای من ناخوشایندوتحت فشار قرار می گیرم سعی می کنم تو خیال پردازیام جوری که دوست دارم تغیرش بدم که آرامش بگیرم اول ها خوب بودلذت میبردم بعد درسم بدشد من دانش آموز درس خوانی هستم ومعدلم همیشه عالی ولی ازموقعه که خیال پردازی می کنم زندگی خراب شده ونمره هام بدواصلا آرامش ندارم هرچیزی که ناراحتم می کنه سریع خیال پردازی می کنم واین مدلی باعث شده از همه دوستان و آشنایان دور باشم لطفاً کمک کنید.خواهش می کنم من امسال پایه نهمم برای خیلی مهم وهمه هدف هام ازدست دادم ویک مشکل دیگه
    خیلی عجیب فکر کنم دارم دیونه میشم از بچگیم ادای هر بازیگریا آدمی که میدیدم برای خودم در می آوردم ولی خوب به نظرم دارم دیونه میشم دیگه من می خوام من اعتماد به نفس از دست دادم و هدف هام داره کم رنگ میشه و دیگه نمی دونم قرار چکاره شوم
    البته خیال بافی خیلی جاها به من کمک کرده مثلا انشا و…
    ولی خوب من نیاز به کمک دارم کمک کنید
    ممنون از شما

    1. Aaaa می گوید

      منم دقیقا مشکل تورو دارم و هم سنیم میشه ایدی شادتو بدی حزف بزنیم؟

      1. طنین می گوید

        منم مشکل تورو دارم کجا حرف بزنیم ؟؟؟

        1. جعبه ابزار ذهنی می گوید

          می تونید در گروه زیر عضو بشید.
          https://t.me/mtbdaydreaming

          1. نگار می گوید

            سلام چه مطلب مفیدی بود. این گروه که گذاشتید نمیتونم واردش بشم

  18. پوری می گوید

    من خیلی حاد دچار این مشکل هستم باید چکار کنم تادرمان بشه ؟!

    1. ش می گوید

      سلام… منم همین مشکل رو دارم به شکل حاد.. کنکوری هستم ولی اصلا نمیتونم روش تمرکز کنم چون اصلا جز رویاها و خیالبافی ها و هدفام این رشته نیست. از طرفیم میدونم هرچیزی که دارم خیالپردازی میکنم کمبود هایی که دارم رو نشون میده و اون چیزهایی که به شدت میخوام بدستشون بیارم مثلا من تک فرزندم و همیشه دوست داشتم یه برادر کوچکتر داشته باشم و تو خیالپردازی هام یه بردارم‌ ناتنی دارم که یکسال از خودم کوچکتر هست. به نظر شما اگر برای تحقق همین اهداف که دربارشون خیالپردازی میکنم(اونهایی که شدنیه، وگرنه برادر داشتن به این صورت که صد در صد اتفاق نمیوفته) در دنیای واقعی تلاش کنم این خیالپردازی ها کم میشه؟ چون واقعا از همه کاری عقب افتادم و تو دوران کرونا که وقتم آزادتر بود خیلی خیلی بیشتر شد از طرفیم مزه‌ی اون زندگی رو چشیدم و دلم نمیخواد ازش دست بکشم:)

  19. پوری می گوید

    منم دچار این مشکلم خیلی آزارم میده لطفا کمکم کنید چطوری درمانش کنم

  20. زینب می گوید

    منم همین جوری فکر و خیال زیاد می کنم
    پشت کنکوری ام
    سال قبلم به دلیل همین مسئله درس نخوندم
    به ی سری از روابط اجتماعیم هم تا ی بخشی اسیب زد ولی به بعضی هاشون کمک کرد
    ولی علتش که انقد درگیر شدم این بود که همیشه دوست داشتم خودم جای این و اون بزارم
    حتی اگه ی داستان تلخ و ناراحت کننده باشه
    دوست داشتم همه چیز رو از زاویه ی اول شخص ببینم ولی کم کم افراطی شد و جزئیات تخیلاتم زیاد شد. حتی ی فرد رو از به دنیا اومدنش تا مرگش ‌تصور میکنم
    هر چند هفته هم داستانم تغییر میکنه
    الان طوری شده که انقدر دور اتاق راه میرم که پاهام درد می گیره
    ولی چند سال قبل ی بار خودم با سختی ترکش کردم
    الان که داره خیلی بهم اسیب میزنه
    دوباره اراده کردم که ترکش کنم

  21. فری می گوید

    درود بر شما بالاخره بعد از مدت ها اون مقاله ای که می خواستم رو پیدا کردم فقط ایکاش به همین خوبی نحوه درمانش رو هم میذاشتید سال هاست این مشکل رو دارم الانم امتحان میان ترم دارم و ۱۶ سالمه نمی تونم درس بخونم شدیدا افت تحصیلی داشتم سال های قبل بهتر بود چون میرفتیم مدرسه با دوست هام گپ میزدیم ولی به خاطر این شرایط خانه نشینی وضعم خیلی ناجوره خییییللللییی از همه درسهام عقب افتادم تمرکز ندارم اصلا حال ندارم که کتاب هارو باز کنم وضعیت تحصیلم روز به روز بدتر میشه خدا!!

  22. A می گوید

    سلام من این بیماریودارم خیلی زجرمیکشم این شمارم اگه کسی خواست دربارش صحبت کنه ازطریق واتساب تلگرام چون فک میکنم باکسی که این بیماریوداره صحبت کنی خیلی خوبه کمک میکنه ۰۹۱۰۹۸۸۴۰۳۴ اونایی که این بیماریودارن میدونن خیلی دلشون میخواددربارش بایکی صحبت کنن ولی خجالت میکشن یامیترسن اگه بتونم به کسی کمک کنم یاکسی به من کمک کنه خوشحال میشم

  23. مهدیس می گوید

    سلام دوستان .منم17 سالمه و تقریبا فک میکنم از شش هفت سالگی دچار این مشکل هستم(اما اون موقع خییییلی خیییلی کم بود) اما از کلاس ششم خیلی زیاد شد و بار ها تصمیم گرفتم ترکش کنم اما بیخیال میشدم چون میگفتم اینجوری شادترم و لذت میبرم در واقع برای فرار از مشکلات سمتش میرفتم و هر وقت پدرم داد و بیداد میکنه(بد اخلاقه) از بچگی میرفتم سمت همین موضوع واسه ارامش.و من معمولا اهنگ با صدای زیاااااد میذارم و غرق خیال میشم و به خودم میام میبینم چند ساعت گذشته و همشم کارامو ب تاخیر میندازم
    اما دوستان درسته ک ما خیلی ضربه خوردیم ب خاطر این ماجرا اما هنوزم دیر نشده و بنظرم از همین الان با قاطعیت تصمیم بگیریم ک ترکش کنیم ب این فکر کنید که یکی دو ماه بعد ایشالا ب روال عادی زندگی برگشتیم و بقیه عمرمونو عادی زندگی میکنیم و با توکل ب خدا اون ناکامی هارو جبران میکنیم
    حتی اگه شمایی ک دچار خیال بافی هستی الان50 سالته بازم دیر نشده چون حتی اگه قرار باشه ده سال دیگه زندگی کنی حداقل این ده سال رو درست زندگی کردی
    دوستان ب این فکر کنید که چند سال بعد چقدر به خودتون افتخاااار میکنید که اراده کردین و تونستین ازش خلاص بشید.
    شروع کنید از همیییین ثااانیه دیگه نگین از فردا از شنبه از هفته دیگه……نههههههه از همیییین الااااااان الاااااااان
    یا علی
    واسه منم دعا کنید منم واسه همتووون دعا میکنم😘😘

  24. مهدیس می گوید

    برای درمان این اختلال من چند تا پیشنهاد دارم
    1- اول از همه این که خودتونو باور داشته باشید و حتی اگه پونصد دفعه خواستین کنارش بذارید و نشده بازم نا امید نباشید و گذشتتون و خطاهاتون رو فراموش کنید و خودتون رو ببخشید
    2-از چیزایی که باعث میشه به سمتش برین دوری کنین مثلا خود من گفتم که با اهنگ گوش دادن بیشتر غرق میشم واسه همین واسه ی مدت موسیقی رو کلا کنار میذارم تا زمانی ک ایشالا ب حالت عادی برگردم
    3- سعی کنید فراموش کنید ک ی ادم خیال باف هستید و موقع ترک این موضوع دیگه همش بهش فکر نکنید و هی بگید وااای خدا چقد سخته وااای دارم اذیت میشم وااای من نمیتونم کنارش بذارم واااای ……چون طبق قانون جذب هر چی بیشتر به چیزی فکر کنید بیشتر جذبش میکنید واسه همین میگم موقع ترک کردن دیگه زیاد بهش فکر نکنید که دوباره بیاد سمتتون
    4- خودتونو با کارای مختلف مثل درس خوندن.انجام دادن ی کار هنری یا…..سرگرم کنید (تا میتونید وقتتون رو پر کنید و اجازه بدید کاراتون جلوی خیالبافی رو بگیره نه اینکه خیال بافی جلوب کاراتونو بگیره)
    5-و مهم ترین کار اینه که به خدا (و ائمه) ایمان داشته باشیم و ازشون کمک بخوایم .نا امیدی زمانی میاد سراغ ادم که فقط امیدش ب خودش باشه و یادش بره ی قدرت بینهایتی اون بالا هست که مثل کوه پشتشه پس علاوه بر اینکه خودتونو باور دارین حواستون باشه که یکی اون بالا حواسش ب ما هست و کمکمون میکنه.
    موفق باشید
    یا حق

    1. علی می گوید

      سلام من هم. این مشکل دارم اونقدر غرق رویاهام هستم که دارم کنار مسی فوتبال بازی میکنم در اتاق بدون توپ فوتبال بازی میکنم همین باعث شد که خونوادم منو مسخره کنه همه بهم میخندن

      1. حسین می گوید

        منم همین طور هستم.
        مسی رو دریپ میزنم .رییس جمهور میشم.سخنران بین‌المللی میشم.رییس کارخونه و شرکت میشم.دانشمند برجسته هسته‌ای میشم.
        فقط جای خدا هنوز ننشستم😂🤕🤕🥵

        1. محمد می گوید

          ای دهنت سرویس اگه پیامو دیدی سریع جواب بده چون منم دقیقا همینطوریم

        2. امیرحسین می گوید

          شیشه میزنی داداش 🤣

  25. صبور می گوید

    دوستان سلام.یک گروهی هست برای کسانی که مبتلا هستن.
    لینک گروه
    https://t.me/joinchat/Jtub7BHFhW9oEOzzqQFDNA
    آدرس پیج اینستاگرام
    https://instagram.com/daily_md_life?igshid=1acg4k4thesu8

  26. ۰ می گوید

    من وقتی ۱۲ سالم بود خیال پردازی میکردم
    و توی ۸ سالگی هم پدرم رو از دست داده بودم
    به مامانم وقتی ۱۲سالم بود گفتم بردم پبش روان پزشک و گفت به خاطر اینکه تمام غضه ها شو توی دلش نگه داشته فشار زیادی روشه و برای فرار کردن از این فشار ها خیال پردازی میکنه تا دنیا شو جوری که اتفاق نیفتاده ببینه و واقعا هم همینجوری بود هیچ دارو ای هم تجویز نکرد وگفت که وقتی بزرگ بشه با حقیقت کنار میاد و میبینه که زندگی همینه و چاره دیگه جززندگی نداره
    الان من ۱۸ سالمه همون دختر ۱۲ ساله ای که برای از دست دادن تنها مرد زندگیش خیال پردازی میکر وقتی پدرم رو از دست داده بودم مردن هر عزیزی برام بی معنی بود
    زواش یواش با خودم کنار اومدم دیدم زندگی جوری هست که خداوند بهش رضا داده و باید راضی باشیم از رضای خدا
    و فهمیدم هیچ مردی مثل پدر نمیشه
    کسی که جونش رو برای من داد
    فهمیدم که زندگی یک نفر میتونه زندگی بقیه رو هم تقیر بده
    اگر خیال پردازی از تتون میکنه فکر کنید که چرا ازیت میشید فکر شما دست شماست قلب شما دست شماست
    و خیال پردازی در دوران بلوغ هم یک خیاله که همه دارن فقط وقتی دیدید خیلی خیال پردازی میکنید فقط به خدا تکیه کنید
    و خودتون رو مشغول کنید فیلم ببینید اهنگ گوش بدید به زندگی مردمی که ارزو دارن خیال پردازی کنن ولی از اون هم محرومن فکر کنید و بدونید که این یه تجربست

  27. مصطفی می گوید

    خب بعض وقت ها وقتی خیال بافی میکنم میخندم یا انگشت هام رو تکون میدم با اینکه خودم هم میدونم اما مشکلی باهشون ندارم

  28. مصطفی می گوید

    البته وقتی به اهنگ مورد علاقه ام گوش میدم شروع به خیال بافی میکنم که حتی متوجه اطرافیانم یا گذر زمان نمیشم

  29. سارینا می گوید

    من یه خواهر ۱۰ ساله دارم که تو خیالش یه قدرت خاص داره و به این موضوع باور داره نه اینکه خیال پردازیش کنه به نظرتون مشکلش جدیه؟ یا با بالا رفتن سنش این اعتقادش هم از دست میده؟

  30. VRM می گوید

    ۳۳ سالم تازه تموم شده، ارشد تکنولوژی معماری دارم، ساز میزنم، از ۱۷ سالگی گل میکشم، و از دوزان کودکی این سندرم(یا هرچی که اسمشو میزارید) با من بوده، بارها تلاش نافرجام ترکشو داشتم.. فقط وقتی گل میزنم اینکارو نمیکنم!! خسته شدم!! دستامو او هوا تکان میدم،بچه تر که بودم تو جمع اینکارو میکردم، مادرم فکر میکرد دیوونه شدم، دکتر گفت هیچی نیست بزرگ میشه درست میشه، هنوز تو خلوتم اینطوری میشم.. انرژی کاذب میگیره ازم، خوابمو خراب میکنه باعث میشه فکر کنم تاحالا کلی وقت و انرژی به هدر دادم.. وگرنه با این همه خلاقیتی که دارم تاحالا یه گهی شده بودم..همین عادت لعنتی جلوشو گرفته🔥

  31. ‌‌‌‌‌آرام می گوید

    سلام
    تمام اش رو خوندم اما هیچ کدوم از مشکلات اش رو نظیر نداشتن دوست یا نداشتن موفقیت و شکست های پی در پی و…..ندارم و نداشتم اما باز هم رویا پردازی میکنم
    اوایل شخصیت و طرز رفتار و زندگی تجسم میکردم و به بهانه اینکه دلم میخواد رمان بنویسم ؛ یه زندگی جدید رو تو ذهنم خلق میکردم
    گرچه من مشکلی با رویاپردازی ندارم
    کلا از اینکه مغز ام رو درگیر میکنم لذت میبرم
    ساعت ها به مسائل مختلف فکر میکنم
    جوری که از وقتی بیدارم تا وقتی که میخوام بخوابم مرتب درحال فکر کردن هستم
    به نظرم اگه آزارتون میده ترکش کنید
    من خودم دوسش دارم و حس میکنم باعث شده ذهن هوشیار تر و قوی تری پیدا کنم

  32. ترانه می گوید

    سلام ببخشید من هیچ وقت از مریضی کسی خوشحال نمیشم اولی الان خوشحالم ک چند نفر شبیه من هستن اخه فکر میکردم من روانی شدم و هیچکس تو دنیا مثل من این مشکل نداره من تمام ۲۳ سال عمرم داستان های خیالی داشتم براسون گریه میکنم براشون خوشحال میشم و شدید تحت تاثیر داستانم قرار مبگیرم ولی متوجه میشم واقعی نیستن متوجه اطرافم میشم فقط کنترل نمیشن ساکت شن

  33. اسعد می گوید

    سلام مطلبتونو خوندم و خیلی بهتر شدم تا الان فکر میکردم فقط من این مشکل رو دارم و از خیالپردازی زیاد لذت مییرم ، الان فهمیدم یه مشکله قابله درمانه، فقط نمیدونم چجوری باید درمانشو شروع کنم، اگه میشه کمکم کنید. چون احساس میکنم باعث شده از زندگیم عقب بیفتم

    1. ش می گوید

      سلام… منم همین مشکل رو دارم به شکل حاد.. کنکوری هستم ولی اصلا نمیتونم روش تمرکز کنم چون اصلا جز رویاها و خیالبافی ها و هدفام این رشته نیست. از طرفیم میدونم هرچیزی که دارم خیالپردازی میکنم کمبود هایی که دارم رو نشون میده و اون چیزهایی که به شدت میخوام بدستشون بیارم مثلا من تک فرزندم و همیشه دوست داشتم یه برادر کوچکتر داشته باشم و تو خیالپردازی هام یه بردارم‌ ناتنی دارم که یکسال از خودم کوچکتر هست. به نظر شما اگر برای تحقق همین اهداف که دربارشون خیالپردازی میکنم(اونهایی که شدنیه، وگرنه برادر داشتن به این صورت که صد در صد اتفاق نمیوفته) در دنیای واقعی تلاش کنم این خیالپردازی ها کم میشه؟ چون واقعا از همه کاری عقب افتادم و تو دوران کرونا که وقتم آزادتر بود خیلی خیلی بیشتر شد از طرفیم مزه‌ی اون زندگی رو چشیدم و دلم نمیخواد ازش دست بکشم:)

  34. فا می گوید

    منم از وقتی که یادم میاد خیال پردازی میکردم . دوران کودکی فکر میکردم یه چیز طبیعیه و همه ی بچه ها اینطوری ان . اما هرچی بزرگتر شدم و دیدم که انگار این موضوع جزئی از زندگیم شده حالم خیلی بد شد . خیلی خیلی تلاش کردم که خودم و ازش رها کنم ولی هر چی بیشتر تلاش میکردم بیشتر اذیت میشدم . بعدها به تدریج شروع کردم بپذیرمش و خودم و خیلی اذیت نکنم الان سعی میکنم با کارهای مختلف حواس خودم و پرت کنم که حداقل کمتر خیال پردازی کنم چون اگه تحت کنترلم باشه بازم میشه باهاش راحت تر زندگی کرد . وقت هایی که ناراحت و عصبی هستم بیشتر دوس دارم اینکارو انجام بدم . دوس دارم آهنگ با صدای بلند بزارم و خیال پردازی کنم . من عاشق کتاب و فیلم و موسیقی ام اما متاسفانه همشون یجورایی خیال پردازیم رو تشدید میکنه به خصوص موسیقی برای همین سعی کردم خیلی موسیقی گوش نکنم . اما با همه ی اینها خیال پردازی و دوس دارم چون میذاره دردهای زندگی رو کمتر حس کنم .

  35. :) می گوید

    سلام
    من جدیدا برای هدفم زیاد رویاپردازی میکنم و خودمو تو اون موقعیت قرار میدم. ولی طوری نیست که نتونم فرق بین واقعیت و خیال رو تشخیص بدم یا ندونم که چه سختی هایی برای رسیدن به این هدف باید بکشم
    و موقع خیال پردازی راه نمیرم و یا حرکات دیگه ای انجام نمیدم
    به نظرتون این هم مشکل به حساب میاد و باید درمان بشه؟

  36. می گوید

    هوم چ حیف ک همه ما جوونیم و به این مشکل دچاریم/=انقد واقعیت قشنگ نیست ک تو دنیای خیالی خودمون گم شدیم)=و این خیلی درد داره/=

  37. امیرحسین می گوید

    حدود هفت ساله ک درگیر این مسئله ام راستش تا وقتی ک دچار افسردگی شدید نشدم زیاد یه ابن موضوع توجه نمیکردم چون راهی بود ک شکست ها و ناتوانی های زندگی واقعیم رو فراموش کنم اما الان جوری افسردگی یقه ام رو گرفت ک فهمیدم احساس مصنوعی لذت چطور منو تو خواب نگه داشته همیشه بهش به چشم مسکن نیگا میکردم

    1. امیر می گوید

      سلام متاسفانه منم درگیر خیال پردازی هستم من با موسیقی های حماسی شبا و بعضی وقتا ب صورت حرکتی یعنی رکثل بازیگرا با ابرقهرمانان و موجوداتی از دنیای دیگه حرف میزنم و مدام داستان سرایی میکنم باهاشون مبارزه میکنم و شکستشون میدم دقیقا 8ساله ک همینطوری هستم دنیاهای فانتزی و جادویی رو متصور میشم ک من فرمانرواش هستم .من 20سالمه شاید واقعاً مسخره باشه ی پسر 20ساله دلش برای معشوقه گمشده اش ک خیالی هست و تو دنیای جادوگرا گم شده تنگ بشه🙁 آیا راهی هست.تنهام گوشه گیر تمام دوستای مدرسه رفتن خدمت دارن تمومش میکنن من هنوز درگیر اینم فردا کدوم قلمرو رو توی خیالاتم فتح کنم .تنهام تنهاییو دوست دارم.از اجتماع ب شدت بیزارم از بچگی هم محدود ب خونه و کتاب شدم ….میخوام برم دانشگاه اونجا دقیقا پر از موجوداتی ب اسم آدمیزاد

      1. الهه می گوید

        سلام منم از بچگی خیال پردازی میکردم که مثلا جادوگرم یا فلان چیزیم و روز به روز این خیال پردازیا زیاد شد اما جوری نبود که جلوی پیشرفت درسی یا رابطه اجتماعیم رو بگیره من بهترین نمره کلاس رو داشتم توی دوست پیدا کردن کارم راحت بود
        راحت با بقیه ارتباط برقرار میکردم
        اما الان یک ساله که به خاطر یه مشکل خونوادگی من دیگه نتونستم خودمو جمع کنم و مدام توی خیالم زندگی میکنم دقیقا مثل شما برای عشق خیالیم که مرده یه عالمه گریه میکنم
        قهرمان میشم و انواع حرکت های رزمی رو بلدم، رتبه یک کنکورم ،روی فرش قرمز راه میرم به قول دوستمون فقط خودمو جای خدا نذاشتم و فکر میکردم فقط منم که همچین مشکلی رو دارم و روم نمیشد یا کسی در میونش بذارم خوشحالم که تنها نیستم

  38. ساحل می گوید

    سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم که تقریبا از ۱۴ سالگی خیال پردازی های ناهنجار برام شروع شد از کوچکترین اتفاقات زندگیم الهام میگیرم تا برای شخصیت های خیالی خودم زندگی جدید بسازم مثلا فیلم میبینم و از یه جمله فیلم کمک میگیرم تا مشکل شخصیت خیالی خودم رو حل کنم این وضعیت رو دوست ندارم یه بار عهد کردم که این کار رو کنار بذارم چون بالاخره زندگیم رو تحت تاثیر قرار میده و بعد موقع ازدواج یا موقعیت های مختلف آزارم میده و پای عهدم موندم نزدیک ۶ ماه خودم واقعیم بودم اما حالا دوباره شروع شده و ساعت ها خیال پردازی میکنم و خواهرم رو بع زور از اتاق بیرون میکنم از درس و زندگی افتادم و نمراتم داره روز به روز افت میکنه به خاطر حرف زدن با شخصیت های خیالی
    از این وضعیت متنفرم و میخوام درمان بشه

  39. ساحل می گوید

    من از زندگیم خیلی راضی ان و هیچ کمبودی ندارم به غیر از یه هم صحبت یه دوستی خیلی صحبتی دارم که خوب همش حواسش به درسه خیلی نمی تونیم بیرون بریم و هیچ هم سنی تو فامیل و دوستان ندارن که با طور کامل باهاش حرف بزنم از طرفی خانواده من از این اختلال خبر ندارن و نمیتونم به هیچ بخونه ای به پزشک مراجعه کنم

  40. s می گوید

    همه شما هایی که اینا روگفتین من دارم خیلی سخته واای شما میدونید اهنگو فیلم چه بلایی سر ما میاره….. مخصوصا اون دختره نیکا من هم سنشم دقیقا مثل اونم

  41. س می گوید

    بعدم میگن برو پیش روان شناس من چطوری به مامانم بگم من مشکل روانی دارم اگه راه درمان همین طوری داره بگین

  42. مهدی بای می گوید

    سلام من یه پسر 18 ساله هستم و مثل شما عزیزان این مشکل رو دارم مشکلات من شامل:وقتی فیلم میبینم نمیتونم خوب تمرکز کنم و برای خودم سناریو سازی میکنم و خودم رو یکی از شخصیت های فیلم قرار میدم.و وقتی موسیقی هم گوش میکنم شروع به خیال پردازی میکنم و توی اتاق مدام راه میرم بخاطر همین مجبور شدم موسیقی هامو کلا پاک کنم و گاهی اوقات وقتی که خیال پردازی میکنم بدون اینکه متوجه بشم دست هامو تکون میدم و لبخند یا گاهی اوقات گریه میکنم اما رفتم پیش یک روانپزشک بهم قرص داده و خیالپردازی هام قابل کنترل تر شده اما کاملا برطرف نشده و واسم خیلی جالب بود که کسانی مثل خودم رو اینجا دیدم و تمایل دارم با کسانی که مثل خودم هستند ارتباط برقرار کنم
    این شماره منه:**********

    1. اسما می گوید

      سلام میشه اسم دکترتون رو بگید؟!

  43. میلاد می گوید

    سلام عزیزان من هم مثل شما این مشکلات رو داشتم ده سال از عمر من رو گرفت ونابدم کرد این بیماری اگه می خواید این بیماری رو شکست بدید اول واخر به خدا توکل کنید در وهله اول موسیقی رو حتما بزارید کنار از هر نوع که می خواد باشه این میتونه یک تغییر یزرگ باشه توی درمان بیماریتون

  44. Someone می گوید

    خدارو شکر که اینجا رو پیدا کردم
    نظرای بقیه رو خوندم و فهمیدم که تنها نیستم
    تروخدا بگید چطوری فرار کنم از اون دنیایی که ساختم
    روزبه روز دارم از واقعیت دورتر میشم
    سال دیگه کنکور دارم و همش درگیر خیال پردازیم
    میدونم اگه اینجوری ادامه بدم نمیتونم موفق شم
    خیلی تلاش کردم تمومش کنم ولی تا تصمیمشو میگیرم یه داستان جذاب جلوم سبز میشه که برم توش عرق شم و کاراکتر خلق کنم و با اونا باشم
    من میتونم ساعت ها با یه شخصیت خیالی که خلق کردم صحبت کنم
    و از نظر خودم عقلانیه
    همین موضوع منو نگرانتر میکنه
    حس میکنم دیگه دارم دیوونه میشم
    میترسم ازینکه تا اخر عمرم تو تین دنیا بمونم

  45. ترنم می گوید

    سلام
    من دختری ۱۹ ساله و پشت کنکوریم و بخاطر این اختلال نمی تونم درس بخونمم
    کل روز رو تو خیال هستم الان تقریبا ۳ ساله درگیرشم خیلی اذیتم می کنه
    به خاطر این اختلال دارم نامید میشم

  46. ترنم می گوید

    من با هر تصویر حرف اهنگی میرم تو خیال

  47. سارینا می گوید

    سلام وقت بخیر منم همین مشکل ودارم وخیلی اذیتم راه درمانی داره

  48. حجت می گوید

    https://t.me/joinchat/k091toPC5IdkZTY0 سلام این لینک یه گروهه ک قراره داخلش راجع به این مطلب با هم صحبت کنیم این لینک رو توی تلگرامتون کپی کنید تا بتونیم در مورد این بیماری به هم کمک کنیم این بیماری واقعن بیماری غریبیه ک درد دلتو نمی تونی به کسی بگی

  49. می گوید

    سلام من ۱۴ سالمه خیلی رویا پردازی میکنم
    وزیاد توی جمع نیستم
    انگار بعظی وقت ها با خودم حرف میزنم و همش توی خونه راه میرم
    وقتی آهنگ گوش میدم رویا پردازیم وسرعت راه رفتنم بالا میره حتی وقتی درس می خونم تو فکرو خیالاتمم
    اول فکر میکردم این یک چیزه طبیعی اما وقتی نظرات رو دیدم
    حالا فهمیدم این یک بیماری
    من میترسم توی آیندم مشکل برام پیش بیاد
    راه درمانش چیه؟

  50. Z می گوید

    وای من از بچگی عاشق خیال پردازی بودم تا همین الان که ۱۶ سالم هست و هر موقع فیلم میبینم یا رمان میخونم خودم رو جای شخصیت ها میزارن و سعی میکنم بر اساسش خودم یه فیلم یا رمان بسازم اغلب برام مثل یه سرگرمی بود راستش الان شب ها بیشتر خیال پردازی میکنم تا خودمو از افکار منفی که شب ها به سراغم میاد راحت کنم ولی الان بعضی وقتا مخصوصا برای درس خواندن اذیتم می‌کنه الان هم که سال دیگه کنکور دارم همش به این فکر میکنم که اگه قبول نشم چه اتفاقی میفته و بعد بر اساس اون برای خودم یه داستان درست میکنم و بعضی جاها ناخودآگاه میزنم زیر گریه تا الان دو بار این اتفاق برام افتاده به نظرتون چیکار کنم تا این عادت رو ترک کنم

  51. میم می گوید

    من تجربیات خودم به عنوان کسی که 7 سال با خیال پردازی ناسازگار درگیره و در نهایت تا حد زیادی کنترلش کرده رو دارم تو این بلاگ مینویسم خوشحال میشم نگاه کنید شاید به دردتون خورد.

    http://maladaptivedaydreamingfarsi.blogfa.com/

  52. میم می گوید

    سلام دوستان
    من 8 سال درگیر خیالپردازی ناسازگار بودم ولی در نهایت موفق شدم تا از شرش خلاص شم یه بلاگ زدم و تجربیاتم رو توش نوشتم شاید کمکتون کنه
    http://maladaptivedaydreaming.blog.ir/

  53. Karam Zare می گوید

    با سلام و عرض ادب
    اون سایت های که در نظریات بالا معرفی شدند و به زبان انگلیسی بودند بنده هر ۳تا را ترجمه کردم کسانی می خواهند ترجمه ها را داشته باشند لطفا به این شماره تلفن۰۹۹۱۴۰۸۱۹۴۱ در واتساب پیام دهند و آن ها را تحویل بگیرند

  54. Masih می گوید

    منم تمام چیزایی رو که گفتین دارم
    خیلی از اوقتا با خیال بافی هام و نقش بازی کردن هام خیلی شدید گریه میکنم
    بعضی اوقات قهقه میزنم،هر بارم یه داستان طولانی رو‌ توی ذهنم میسازم و نقششو بازی میکنم
    گاهی اوقات تا 1 ساعت و نیم این کار و انجام دادم
    یعنی واقعاً از دست خودم کلافه شدم،تازه کنکور هم دارم که راحت این اوقات با ارزش رو صرف این خیال بافی های مکرر و بی فایده میکنم
    گاهی وقتا شده یه ساعت فقط یه نفر خیالیو نصیحت میکنم
    اگه راه حلی چیزی دارین بگین لطفاً

  55. سپید می گوید

    وای فکر کردم فقط منم
    و اینکه من به شدت ادم استرسی هستم فقط کافیه یکم محیط و شرایط برام استرس زا بشه
    فرار میکنم سمت اون دنیایی که خودم ساختم
    و جالب اینه که ارومم میشم
    تو دنیای که تو ذهنم ساختم خودم هیچ نقشی ندارم
    فقط کنترل آدما و اتفاقای اون دنیا دست منه

  56. الهام می گوید

    سلام و عرض ادب
    من به مدت ۳۰ سال از عمرم این اختلال را داشتم. درباره این اختلال مطالعات زیادی انجام دادم از وبسایتهای خارجی و داخلی و الان دو سال هست که درمان شدم. البته به روش خودم میتونم به هر کس که نیاز داره کمک کنم. چون کاملا این اختلال رو میشناسم که چقدر سمج هست و به این راحتی دست بردار نیست و انسان رو از زندگی واقعی دور میکنه

    1. نسرین می گوید

      سلام
      میشه لطف کنید بگید چطوری خوب شدید ؟

    2. مه می گوید

      سلام می شه تجربه تونو به اشتراک بزارید و به بقیه ی دوستان هم کمک کنید خود من دبیرستانی و از درسام عقب موندم☹تازه رشتم تجربیه☹😭

      1. yasamnakbarzadeh می گوید

        سلام دوست عزیز می تونین از خدمات مشاورهای تحصیلی استفاده کنید

    3. S می گوید

      سلام
      میشه بگید چه طوری؟؟؟

  57. sibekal می گوید

    منم به این اختلال دچارم. خدا نکنه یه جا تنها بشم میرم تو دنیای خودم. از هشت سالگی تا الان که هیجده سالمه تو تخیلاتمم ازش لذتم می برم. یه عالمه شخصیتای متفاوت و دنیا های رویایی برای خودم ساختم. تو اتاقم روی یه صندلی می شینم و دستامو تکون تکون می دم. با آهنگ میرم تو یه حهان دیگه و از همه مهم تر درمورد اون رویا های ناخودآگاه که گفتین منم همینطورم. گاهی یه اتفاق توی ذهنم رخ میده که بدون اختیار من معلول یا علت یه اتفاق دیگه تو خیالاتمه. انگار همه چیز به هم مربوطه. با یه فیلم یا چن تا حرف خیالاتم وارد مسیر جدیدی میشه.

  58. MD می گوید

    فک میکردم فقط من اینجوری باشم و خیلی بد بود، واقعا مشکله ناجوریه، ب خودم میام میبینم دارم الکی حرف میزنم، گریه میکنم، میخندم، مشکل اینجاس تو روابطم ب مشکل برمیخورم، کاش راهه درمانی هم میزاشتین🙁

  59. مهسا می گوید

    سلام ببخشید داروی شیمیایی برای این بیماری وجود نداره؟

  60. سحر می گوید

    سلام الهام خانم لطف ميكني بگي چجور درمان كردي؟ ٣١ سالمه از بچگي داشتم

  61. F.a می گوید

    😭😭😭دارم همه آینده و زندگیمو سر این خیال بافی کثافت میبازم یعنی دیگه باختم چیزی نمونده همه آیندمو نابود کرد خواهش میکنم کمک کنید. یکی گروه بزنه شمارشو بذاره اینجا بعد همه ازش بخوان اد کنه.
    پس از سال ها اراده کردم پاک بمونم ۱۰ روز پاک بودم ولی امروز دوباره یجورایی عقده گشایی کردم.

  62. F.A می گوید

    واسه من خیلی عجیب و غریبه فکر نمیکنم کسی در حد من باشه من اصلا خودمو واقعیتمو فراموش کردم گذر روز ها و ساعت ها عمرمو احساس نمیکنم کلا خودمو فراموش کردم و یک ادم خیالی شدم اخه چرا خسته نمیشم پس هرچیزی حدی داره این لعنتی چرا حدی نداره چرا خسته کننده نمیشه و همچنان لذت و بخش و شیرین میاد سراغ ادم و کل زندگی و زمان ادمو از دستش میگیره.
    حتما جواب بدین کاربران عزیز خواهش میکنم تنهام نذارید هیچ کس مثل شما درکم نمیکنه اینجوری پیش بره یبار به خودم میام میبینم من ۳۰ چهل سالن شده و حتی قدمی هم برای زندگیم برنداشتم و همچنان توی اتاق هنسفری به گوش دارم راه میرم و خیال بافی میکنم اخه اصلا خجالت میکشم تو خونه به کسی بگم‌

  63. سحر می گوید

    آخي😔درك ميكنم چي ميگي اخي منم وحشتناك از همه چي عقب موندم كسي راه حل داره لطفا بگه خودمم دنبال درمانشم راهشو پيدا كردم حتما ب دوستان ميگم چون خودم از بچگي داشتم فك كنم قبل مدرسه رفتن درك ميكنم چي ميگين
    دوس ندارم كسي مبتلا ب اين بيماري باشه ان شاءالله همه خوب ميشيم هر چه زوتر

  64. هارون می گوید

    من‌هم‌به‌این‌بیماری‌‌رو‌دارم‌‌من‌فکر‌میکردم‌فقط‌ خودم‌این‌بیماری رو دارم

  65. hadi می گوید

    منم این اختلال و دارم به نظرم میشه حداقل مدیریتش کرد مثلا با خودتون قرار بزارید روزانه نیم ساعت تو یه تایم مشخص تصور کنید تا کمتر کاراتونو بهم بریزه و سعی کنید با واقیعت رودررو بشید تبدیل به یه آدم اجتماعی و دوست پیدا کنید و با خودتون تکرار کنید اینا همش رویاست و هیچیو تو دنیای واقعی برامن عوض نمیکنه کمال پرستی و هم قطع کنید و حتما پیش یه روانشناس برید امید وارم حل هممون خوب بشه

  66. M... می گوید

    سلام
    منم همین مشکلو دارم ولی نمیدونستم یه نوع بیماریه. ولی نمیخوام درمان شم من با همین خیال پردازیم زندگی میکنم خوشحال میشم. مامانمم خانه داره همیشه خونس این آزارم میده دوس دارم فقط تو خونه تنها باشم صدای آهنگو زیاد کنم خیال پردازی کنم و راه برم بعضی وقتا پاهام درد میگیره ولی اهمیتی واسم نداره.
    تو جمع ساکتم زیاد حرف نمیزنم دوس ندارم کسی دربارم چیزی بدونه حتی یه چیز ساده مثل چه رنگی رو دوس دارم یا چه غذایی رو. وقتی یکی حتی به شوخی چیزی بهم میگه ک آزارم میده میام خونه و تا یه هفته دربارش خیال پردازی میکنم ک اون حرفو گف من چجوری عوضشو دربیارم تا اونم اذیت شه.
    دختر خالم به مامانم گفته به ک يه دوست پسر دارم منم همیشه تو خیالم تصور می‌کردم ک بلایی سر دختر خالم آوردم و اون گریه میکنه همین بلارو سرش آوردم ولی هنوزمذهنم درگیره .
    نمیخام درمان شم و واقعیت رو ببینم
    چون واقعیت آزارم میده. آرزوم اینه همیشه تنها باشم و با کلی آهنگ همی

    1. H می گوید

      واقیعت هر چقدرم تلخ باشه باید باهاش روبه رو بشی فقط در این صورته میتونی با خودت صلح کنی

  67. شیوا می گوید

    سلام
    من به شدت درگیر خیالبافی ناهنجار هستم که از زمانی که یادم هست از کودکی من این خیالات و داشتم و تا الان که ۲۰ سالمه ادامه داره
    و دیگه الان متوجه شدم که دیگه کنترلی روش ندارم و خیلی وقتا به خودم میام و میبینم در داستانی که خودم ساختم دارم زندگی میکنم.
    امروز یکم از این حالتم وحشت کردم
    اگر ممکنه کمک کنید باید چیکار کنم؟

  68. hadi می گوید

    دوستان من خودم هم این اختلال رو دارم به نظر من 90٪ درصد این قضیه رو adhd یا add یا همون بیش فعالی نقص توجه و تمرکز میبره جلو حتما تست adhd _addبدین من خودم هم نقص توجه دارم احتمال زیاد با درمان اون این اختلال هم درمان بشه

  69. جی‌هوپ می گوید

    من همه‌ی خصوصیات رویا پردازی ناسازگار و نابهنجارو دارم …
    میشه بهم کمک کنین و درمانش رو بگین ???
    خب من دوست دارم در آینده خواننده بشم . و میدونم که باید زبان انگلیسی و زبان کشور مورد نظرم و ورزش رقص و موسیقی و … رو بخوبی یاد بگیرم ولی با خیال پردازی مدام ازش در میرم .
    نمیتونم خودمو کنترل کنم موقع خیال پردازی گریه میکنم .
    نمیدونم چرا اصلا نمیتونم از تو رویا بیام بیرون .
    کمک کنین واقعا دارم از دست میرم و این خیال پردازی من رو از هدفم دور میکنه …

  70. جی‌هوپ می گوید

    موقع خیال پردازی گریه میکنم .
    خیلی کم اتفاق میوفته که تند تند دور اتاقم راه برم در واقعا فقط یکبار این اتفاق افتاد .
    وقتی حوصلم سر میره و موقع خوابیدن خیال پردازی میکنم
    سناریو ( و ساختن سناریو های بعدی )
    گاهی خودمو جای شخصیت توی رویام میزارم
    شخصیت های توی رویام خصوصیات کامل هم دارن ( دقیقا مثل فیلم )
    با این که چند تا دوست دارم ولی دوست های خیالیم دارم ( دوتا از دوستام نزدیکمن )
    خودم رو در رویام میبینم و همین موضوع باعث میشه که منو از هدفم دور کنه
    این خصوصیات در رویا پردازی ناسازگار و نابهنجار من هست که دارم .

    1. جی‌هوپ می گوید

      الان عصبی تر شدم و بیشتر از یک بار دور اتاقم راه میرم

  71. جی‌هوپ می گوید

    من تا الان گذر زمان رو حس نمیکردم که داره روز به روز دیر میشه
    ولی چند مدتیه که حس میکنم گذر زمان رو و میفهمم که همینجوری داره تلف میشه
    کمک میخوام کمک 😭

  72. جی‌هوپ می گوید

    من حتی نتونستم یک روز انقدر رویا پردازی نکنم
    همش میخوام سعی کنم رویا نبافم نمیشه 😭
    من الان 12 سالمه آخه چرا تو این سن 😭
    لطفا درمانم کنین 😢

  73. جی‌هوپ می گوید

    من وقتی 7 سالم بود تا 9 سالگی رویا پردازیای کارتونی میکردم
    ولی از 10 سالگی تا الان ینی تا 12 سالگی رویا پردازیای آیندمو میکنم
    و این موضوع منو خیلی آزار میده

    1. جی‌هوپ می گوید

      از 7 سالگی تا 9 سالگی داستان رویا پردازیم تغییر میدم
      ولی الان از 10 سالگی تا الان 12 سالگی هنش روی یک موضوعه
      😞😢😭💔

  74. جی‌هوپ می گوید

    نه مرسی کمک نمیخوام ممنون
    اصلا هیچ ربطی نداره
    من از چند نفر مشورت گرفتم و دوستان بهم گفتن که اونام مثل منن
    خود مادر من مادر من در کودکیش تنها نبوده و دورش شلوغ بوده ولی مثل من خیال پردازی میکرده
    و ابن خیال پردازی ناسازگار و ناهنجار نیست
    اشتباه میکنین

  75. جی‌هوپ می گوید

    ولی از طرفیم کمک کنین که دیگه رویا پردازی نکنم

  76. اسما می گوید

    کسی هست بخاطر این مشکل به دکتر مراجعه کرده باشه و نتیجه گرفته باشه؟ من میخوام برم دکتر ولی چون این اختلال تقریبا ناشناخته هست میخوام پیش دکتری برم که حداقل چند مورد تجربه در زمینه این بیماری داشته باشه

  77. مجتبی می گوید

    من هم این مشکل رو به صورت بسیار شدید داشتم.آخر سر که به روانپزشک مراجعه کردم ،ایشون با تجویز داروی فلووکسامین زندگی من رو نجات داد.این دارو خیال بافی من رو صفر کرد.

  78. من فکر میکنم شوهر و یه عالمه فرزند دارم حتی عکس هایشان را هم دارم ولی هیچ وقت نمی بینمشان . آیا این هم تخیل هست؟

  79. محمد می گوید

    سلام من روانشناسم واین اختلال روداشتم خودم والان کاملاًبرطرف شده میدونم چقدسخته چون خدم تجربش کردم والان دارم این بیماریومطالعه میکنم ودوس دارم به کسایی که بهmdمبتلاهستن کمک کنم اگه خواستین درموردش بامن صحبت کنیین خوشحال میشم اینم شمارمه ۰۹۱۰۰۰۷۳۱۹۱ لطفاًواتساب یاتلگرام

  80. Shantia می گوید

    سلام
    من هم به این بیماری مبتلا هستم من با آدمای خیالی که واسه خودم ساختم زندگی میکنم از این زندگی متنفرم

  81. سحر می گوید

    سلام.. من چندین ساله تمام این مشکلات و دارم.. گاهی وقتا آینده خودمو تصور میکنم گاهی وقتی کتاب یارمانی که میخونمو. خیلی وقتا راه میرمحرف میزنم و حتی خودمو تو یه جای دیگه تصورمیکتم که انگار کسی پیشمه.. و باهاش حرف (لب خوانی) میزنم..
    چیکار کنم؟؟

    1. yasamnakbarzadeh می گوید

      سلام دوست عزیز اگر این موارد زندگی روزمره یا عملکزد شما را در هر زمینه ای مختل کزده میتونید از یک درمانگر کمک بگیرید. مرکز مشاوره ذهن آرا در سایت معرفی شده

  82. نیکا می گوید

    من فکر میکردم این قضیه با قانون جذب ارتباط داره 😕 نداره یعنی؟؟؟

  83. فاطمه می گوید

    ممنون

  84. Sadra می گوید

    منم این مشکل رو دارم ولی تصمیم گرفتم ازش استفاده کنم و بهش خلاقیت اضافه کنم به شما هم پیشنهاد می کنم که همش از روی یک داستان که از قبل ساخته شده رویا پردازی نکنید و سعی کنید یک داستان جدید خلق کنید و همون رو به کتاب یا همچین چیزی تبدیل کنید من سعی دارم همین کار رو بکنم و از این مشکل استفاده کنم

  85. نگار می گوید

    واقعن فکر میکردم فقد من همین مشکل رو دارم ولی فهمیدم خیلی از هم سن و سالام هم اینطورین ،من از بچگی همیشه خیال بافی میکردم تا الان که کنکور تجربی میخوام بدم ،مدام تو اتاق خودمو حبس میکنم و با هنذفری آهنگ گوش میدم کم کم خیالات میاد تو ذهنم راه میرم میخندم حرف میزنم و آدما و مکانهای مختلف رو تصور میکنم ب طوری ک دیگ واقعن خسته شدم و نمیتونم رو درسام تمرکز کنم خانوادم هیچکدوم خبر ندارن من اینطوریم خجالتم میکشم بگم دست خودم نیست

  86. Rm می گوید

    چیزی نمونده که گریم بگیره باورم نمیشه اینهمه آدم هستن که مثل منن …..من از ۷ سالگی این خیالبافیو دارم و الان بیست سالمهه باور کنین هر روز و هر لحظه میشینم و خیالبافی میکنم
    حاضرم چن روز پشت سر هم فقط سناریو و داستان تو ذهنم بسازم
    شخصیتای اصلی تو ذهنم هیییچ وقت تغییر نکردن حتی اسماشونم همونن فقط داستانام تغییر میکنن
    به محض اینکه یه ایده میاد تو ذهنم همه چیزو کنار میزارمو داستان میسازم و درس و ابنارو کنار میزارم …گاهی خوشحالم میکنه و منو از واقعیتا دور میکنه گاهی به حدی عصبی میشمو از کارام عقب میفتم که دلم میخواد مغزمو درارم بندازم اشغالدونی…نمیتونم بگم باهاش خوشحال نیستم ولی میدونم خیلییی عقب میندازتم .. یجورایی تمام احساساتم تو اون داستاناس .. هر چی ارزومه تو این داستانا تصور میکنم با بالاترییین جزییات ..یعنی اگه بخوام رمان بنویسم احتمالا کمور از هزار صفحه نشه !!! ولی الان تصمیم میگیرم که بزارمش کنار و توی دنیای واقعی زندگی کنم دیگه میخوام واقعی باشمو ازین بیماری راحت شم .. به شمایی که مثل من هستین هم میگم کا درکتون میکنم و میدونم چقدر گاهی عذاب میکشین و کوچ میکنین به دنیای خیالیتون من میدونم شما تواناییای فوق العاده ای دارینو تا الان نتونستین به بقیه ثابت کنین چقدر قوی هستین ازتون میخوام که اگه این تخیلات قرار نیس بهتون کمکی کنه و از زندگی فعلی عقبتون مینداره محکم باشین و کنارش بزارین ما هممون مثل همیم و میدونیم سخته پس با هم کنارش میزاریمو هر جور شده هر چقدرم لوزمه دنبال درمانش میریم و میزاریمش کنار …دوستون دارم

    1. mehrab می گوید

      منم با کامنتت بغضم گرفت
      یه دنیای خیالی با یه شخصیتای خیالی با اسمای خیالی که داری باهاشون زندگی میکنی و هر اتفاقی ک تو زندگی واقعیت میوفته رو تو رویاهات بازسازی میکنی و پرورشش میدی
      امیدوارم الان که این کامنتو میبینی این بیماریو شکست داده باشی🤞

  87. امیر می گوید

    من تا الان اصلا خبر نداشتم که این یک بیماریه و از 11 سالگی تا 20 سالگی همش در خیال پردازی بودم … امروز دیدم که 1 ساعت و 15 دقیقه در یک دنیای کاملا خیالی سیر می کنم و پس از جست و جو متوجه شدم که چقدر افراد به MD مبتلا هستن!… مال من جوری بود که مثلا خودم رو جای افراد معروف داخل سریال ها میزاشتم و همش خیال پردازی می کردم… با موزیک کل اتاق رو راه می رفتم و کاملا در دنیای خیالی زندگی می کردم…. ای کاش از این بیماری زودتر مطلع می شدم!!!

  88. سلیمان می گوید

    سلام من بیشتر مطالب و تجربیات دوستان و خواندم . البته و نقاط مشترک بیشتر دوستان اهل مطالعه بودن اهل فیلم و اهل موسیقی بودن یعنی معمولا پس از برخورد با موارد ذکر شده .
    شخص به حالت رویا پردازی میرود.
    دومین مورد اشتراک آزمون سراسری (کنکور) یعنی مورد فشار قرار گرفتن به خاطر اتلاف وقت حاصل این بیماری.
    در واقع بیشتر دوستان زمانی فهمیدن این بیماری رو دارن که به زمان بیشتر ی در زندگیشان نیاز داشتن .
    خب با سلام بنده هم این مشکل دارم . ۱۸ سالمه و اهل کرج هستم.
    من بر خلاف موار د ذکر شده بالا این اختلال،بیماری،سندرم و هر چیزی که اسمش را میزارن . نگرش منفی ندارم.
    دقیقا زمانی رویای شرین من تبدیل به کابوس شد که خواستم باهاش مقابله کنم.و مقابله کردن هر جوان و نوجوانی کاملا منطقی و درسته ولی خیال پردازی جزء جدایی ناپذیر روح و روان یک انسانه .
    پس باید چیکار کرد ….

  89. dark می گوید

    سلام وقتتون بخیر
    من از اول تا اخرشو خوندم و به نظرم میرسه که همون بخ رویا پردازی ناسازگار یا نا بهنجار در مورد من صدق میکنه
    الان تقریبا 15 سالمه و از وقتی یادم میاد همینطوری بودم و هیچوقت فکرشوئنمیکردم یه بیماری روانی باشه
    من اینجوری بزرگ شدم و حقیقتا بدون اون رویاها و افکار ی که دارم خیلی تنهام
    درواقع هرکاری میکنم نمیتونم بدون اون باشم و اگر هم سعی کنم خودمو توی دنیای واقعی بکشونم احساس پوچی میکنم
    اگر بخوام دقیق تر بگم اکثر دوستای من ساخته ذهنمن و نه خانوادم نه دوستای واقعیم اینو نمیدونن و توی ذهنم من کاملا یه شخصیت دیگه دارم که مثلا از هر نظر تاپه و خیلی باهوش و سرزنده و اجتماعیه که اعتماد به نفس بالایی داره درست برعکس خودم و فکر میکنم تنها انگیزه من هم همینه برای ادامه دادن و سعی میکنم مثل اون باشم
    حس میکنم این برمیگرده به کمبود اعتماد به نفسم و اینکه خلی اجتماعی نیستم و یه شخصیت درونگرا دارم و حالا جوری شدم که بدون اون دنیای ساختگی ذهنم نمیتونم کاری بکنم
    از طرفی نمیتونم ازش دل بکنم و از طرفی با خوندن این مطلب به نظرم خوب نیست
    شما چه پیشنهادی دارید؟

    1. mehrab می گوید

      سلام منم دقیقا مشکل تو رو دارم
      تو خیالم یه آدم همه چی تموم و خفن رو تصور میکنم و یجورایی چیزایی ک ندارمو تو رویام پیاده میکنم
      امیدوارم الان که این کامنتو میخونی بتونی بهش غلبه کرده باشی❤

  90. کیان می گوید

    من دچار خیالبافی ناهنجار هستم با اینکه در سن نوجوانی هستم و ۱۳ ساله همیشه خودم را کس دیگری می بینم و خیلی خیالبافم

  91. کیانا می گوید

    https://chat.whatsapp.com/JIOqbcqyGdAILS7JnH3InB

    لطفاً بیاین توی این گروه تو واتساپ برای این اختلال هست خودم ساختم که بد جور این اختلال رو دارم🥺❤
    پیوند را کپی کنید و تو واتساپ باز کنید تشریف بیارید توی گروه🥰💚✨

    1. Ali می گوید

      خیلی ایده خوبیه اما زدم نیومد بالا اگه چندین نفر که این مشکلات و دارن باهم باشن می تونن شکستنش بدن

  92. Veronika می گوید

    من روز ها ساعت ها و ثانیه ها رو با اون ها سپری میکنم من براشون جک میگم و ما با صدای بلند می‌خندیم من باهاشون می‌رقصم من با اونها غذا میخورم من براشون از گذشته ام تعریف میکنم اونها گوش میدنن اونا درکم میکنم من از پنج سالگیم با اونا بزرگ شدم چون از اون موقع تنها بودم الان شونزده سالمه من اونا رو نمی بینم اما اونا همیشه هستن اونا نگاه میکنم اونا صدام میکنم اونا گاهی ناراحتم میکنن اما باز هم صادق هستن..
    من کل روز تنها هستم ممکنه هفته ها با یه ادم واقعی سر کار نداشته باشم اما اونا همیشه با منن…

    ناراحت کنندس که انقدر تنهام من به یه ادم واقعی نیاز دارم….
    اونا همراه من گریه میکنم حتی الان…..

    1. ادرینا می گوید

      سلام مشکل نبود انسان نیست مشکل نداشتن توانایی ارتباط برقرار کردن با آدماست مطمئنم توی خونه حداقل برای ۲ یا ۳ ساعت میتونی با مامانت یا بابات وقت بگذرانی فقط مسئله اینه یاد نداری باهاشون ارتباط برقرار کنیم یا اینکه مشکل تو بهشون بگی شایدم چون مثل همه ما خجالت میکشی

  93. Neda می گوید

    مرسی از همه کسانی که تجربیات شون رو از این اختلال به اشتراک گذاشتن. همیشه حس می کردم که این خیال پردازی ها یه اختلاله، اما چون جرئت نداشتم راجع بهش با کسی صحبت کنم فکر می کردم فقط من این طوریم. گاهی به قدری این خیالبافی خجالت اور میشد که از خودم متنفر میشدم، اما الان راحتتر خودم رو میپذیرم. سعی میکنم برم دنبال درمانش. مطمئنم طول میکشه اما خب، قطعا ارزششو داره.
    یکی از دوستان بالاتر گفته بودن داروی فلووکسامین کمکشون کرده، نمیدونم میتونه این دارو موثر باشه یا نه، اما برام جالب بود که این دارو برای درمان افسردگی و وسواس خفیف تجویز میشه. خانواده پدری من دچار وسواس و افسردگی هستن تا حدودی و من حدس میزنم ریشه این خیال پردازی من از لحاظ ژنتیکی و تاثیرپذیری رفتاری از این خصوصیات خانواده ام باشه.
    و باز هم مرسی که این اختلال رو معرفی کردید، ما نیاز داریم که درکمون کنند و کمکمون کنند تا از پس این اختلال بر بیایم.
    کسی میدونه چقدر خیال پردازی در روز طبیعیه؟ مثلا من قبلا خوندم که روزی ده دقیقه درباره موفقیت در اینده خیال پردازی کردن چیز مثبتیه(راست و دروغش با نویسنده اون متن!) و این باعث میشه یاد اون ترول مرد کرواتی بیفتم که میگه: تو روزی ۱۰ دقیقه خیال پردازی میکنی، من روزی ده دقیقه خیال پردازی نمی کنم (یعنی فقط ده دقیقه رو در روز عادی میگذرونم)، ما با هم فرق داریم 😂😂
    انی وی، از امروز افتادم دنبال این اختلال، اگر چیز به درد بخوری پیدا کردم، برمیگردم اینجا و با شما هم به اشتراک میگذارم.
    با ارزوی غلبه بر این مشکل✌

    1. Ali می گوید

      سلا م خوبی من راهکار های خیلی زیاد و خوبی رو پیدا کردم و خودمم کنکوریم از دارو بگیر تا مشاور خیلی هم میتونم کمکت کنن بعضی هاشو میگم چونکه ز یادن اما کاش میشد ویس فرستاد ۱زدن تو گوش خود داغ کردن دست ۲بگو پنج دقیقه بدون فکر کردن میخوام بخونم ۳بلند خوانی ونوشتن۴گوش ندادن به موزیک و تلوزیون زیاد ۵برنامه ریزی درست۶ازمون زیاد ۷از درون بخوای که فکرنکنی
      8به مرور کم کردن افکار

  94. Shaya می گوید

    سلام منم این مشکلو دارم به طوری که عملا با همه دوستام قطع رابطه کردم تا مجبور نشم باهاشون برم بیرون که نتونم برم تو خیال امسال کنکور دارم و هیچی نتونستم بخونم
    آیدی تلگرام و توییترمو میذارم اون هایی که مثل من این مشکلو دارن بیان حرف بزنیم
    توییتر _th_shay
    تلگرام thshay1

    1. ادرینا می گوید

      سلام رفیق سعی کن ارتباطت رو با دنیای اطرافتت قوی نگه داری خونه نشینی و دور بودن از اجتماع ب رشد افکار ناهنجارت خیلی کمک میکنه برنامه ریزی کن ب درسات برسی

  95. sara می گوید

    سلام اول فک کنم بهتر باشه یه توضیح درمورد وضعیتم بدم تا بهتر بتونید کمکم کنید من 21سالمه دوساله ازدواج کردم با مردی که خودم میخواستم .رشته حقوق توی دانشگاه خوبی هم درس میخونم
    واقعیتش انگار من از بچگی تا الان دارم خاله بازی میکنم یعنی وقتایی که بیکارم یا یه تلنگری بهم بخوره 1ساعتی میرم تو دنیای خیالیمو اونجا زندگی میکنم یعنی خیالپردازی هامو به صورت عملی انجام میدم مثلا حرف میزنم با اون ادما میخندم کلا زندگی میکنم مثلا یه مردی دارم که اخلاقای خاصی داره هم خشنه هم مهربون.ثروتمنده من با اون زندگی میکنم یا با خواهرشوهرم میرم خریدو ارایشگاه کلا انگار دارم فیلم بازی میکنم
    ولی اونطور نیست که همش توی خیالم نقش خوشحالو بازی کنم مثلا گاهی شوهرم میزنه منو روم سیاست داره باز باهام مهربونه (البته من از چنین مردی خوشم میاد)
    ولی این موضوع اذیتم نمیکنه حتی ارامشم بهم میده
    سوالم اینه من مشکل دارم؟ نیازه به پزشک مراجعه کنم؟
    البته خودم احساس میکنم یکم وسواس فکری دارم
    سخت تصمیم گیری میکنم
    موضوعات کوچیک روانمو بهم میریزه کلی با خودم کلنجار میرم وقتاییم که ناراحتم حیلی امیدمو به زندگی از دست میدم .

    1. ادرینا می گوید

      سلام عزیزم ببین این حس آرامش فریب ذهنی و اینکه ذهن معتاد شده به فکر کردن به این خیال ها برای همین حتی وقتایی که مشغول انجام یک کار دیگه ای هستی سعی میکنه این افکار رو انقدر خوب جلوه بده ذهنت تا دست از خیال بافی برای نداری به نظرم باید سعی کنی این عادت ترک کنی

  96. زینب می گوید

    چقدر من اینجاست…🙃 فک میکردم تنهام. لطفا یکی راهنمایی کنه چجوری این مشکلو حل کنم..؟ من کنکور دارم و از درس خوندن افتادم نمیتونم هیچ کاری بکنم همش دراز کشیدم و دارم تو ذهنم دنیایی رو تصور میکنم که وجود نداره…

  97. باران می گوید

    این مشکل دیوونم کرده سه ساله پشت کنکورم خیر سرم تیزهوشان درس خوندم ولی الان همش تو اتاقم کتابام جلوم بازه ولی همش خیال پردازی میکنم تو خیالم گریه میکنم میخندم ده تا خونواده دیگه برای خودم تو ذهنم ساختم با هر آهنگی ک گوش میدم یا هر فیلم و کلیپی ک میبینم ده تا داستان تو خیالم میسازم و همش با خودم مرورش میکنم فکر میکردم خل شدم ولی الان فهمیدم یه مشکله که خیلیا اونو دارن و همه هم خسته شدن ازش . وقتایی ک خیال پردازی میکنم حالم خیلی خوبه اما بعدش فقط گریه میکنم .

  98. رها می گوید

    سلام منم این مشکلو دارم همش تو خیالاتم در زندگی رویاییم هستم با یک شخصیت ساختگی و ساعت ها به این کار میپردازم و باعث شده از درسم عقب بیفتم این مشکل سه چهارسالمه

  99. reza می گوید

    سلام دوستان
    از ابتدا تا انتها را مطالعه کردم تجربیات نابی را تجربه کرده اید
    اما با توجه به تحیلاتی که گرفتم اینه که ما اعتیاد پیدا کرده ایم
    مثل شخصی که با اولین مشکلات از زندگی خواسته یا ناخواسته به سمت مواد مخدر کشیده میکشه برای اولین بارها با مصرف اون ماده آرامش و تسکین خاصی بوجود میادش و… اما در مصرف های بعدی اون آرامش و تسکینی که باید باشه دیگه نیست
    نتیجه ای که گرفتم این هستش که ما از وضعیت موجود خودمون ناراضی هستیم و برای فرار از استرس ترس یا هر چیز دیگه ای که اسمش را میذاریم این حالات تخیلات در ما بوجود میادش که به مرور زمان بیشتر و بیشتر غرق در اون میشیم
    لطفا از هیچگونه دارو و مواد شیمیایی برای درمان استفاده نکنید که شاید برای اوایل برا بهبود نتیجه بخش باشه اما برای آینده نچندان دور ما مخاطره آمیز خواهد بود
    تا تکمیل تحلیلات تکمیلی بعدی بدرود

  100. سارا می گوید

    سلام و خسته نباشید، من تمام ویژگی های اختلال رویای ناآگاهانه رو داشتم، وقتی یک فیلمی یا کتابی را شروع میکنم، یک شخصیت در دنیای کتاب در ذهنم میسازن و تمام شخصیت های اون رو به طور کامل پرورش میدم، در حالی که کنترل کردن این روند دست خودم نیست و به صورت ناخودآگاه این ایده ها به سرم میزند، حتی آهنگ گوش کردن این حس رو در من تقویت میکنه و باعث میشه بیشتر در دنیای خیالاتم غرق شوم و زمانی که حواس خودم رو جمع میکنم متوجه میشم بیشتر از ۱۰‌دقیقه است که در این دنیا غرق شده ام، با خودم ببند بلند صحبت میکنم و حتی ویژگی های شخصیتی خودم نیز به چند ادم جدا در ذهن من تبدیل شدند و من رو کاملا مطیع خودشون میسازن، من میدونم فقط رویا هستن. اما قابلیت کنترل اونهارو ندارم و به طور مداوم وجود دارند و هستند
    ایا درمانی هست؟ممنون میشم اطلاع بدید

  101. مهدی می گوید

    من هم همین مشکل رو دارم و فکر میکردم که فقط خودم دارمش
    .گاهی ساعت ها خیال بافی میکنم و از همه چی عقب افتادم نه میتونم تفریح کنم ونه میتونم کار دیگه انجام بدم .اونقدر تو اتاق کوچک راه رفتم که سرگیجه پادرد‌کرفتم.

  102. ناشناس می گوید

    سلام من ۱۵ سالمه پسرم از یک سال پیش داعم تا امروز شخصیت پردازی میکنم زندگیم خوب نیست و افسردگی دارم هر موقع با یک شخصیت وقتمو میگذرونم و بعد مدتی یه شخصیت دیگه تو ذهنم ایجاد میکنم و باهاش وقتمو میگذرونم خیلی از این کارم بدم میاد و بهم آسیب میرسونه ولی هیچ جوره نمیتونم ترکش کنم دست خودم نیست

  103. ...... می گوید

    سلام میشه کمکم کنید من به هیچ وجه اجازه ندادم این خیال پردازی ها در درس وتحصیلم تاثیر بزاره اما خیلی در روابطم با افراد تاثیر گزار بوده من همیشه خونم میل به تنهایی دارم وقتی بیرونم دوست دارم بر گردم خونه و…
    خیلی دلم میخاد این داستان تموم بشه دوست دارم دوست داشته باشم وقتی بیرونم خوشحال باشم میشه بگید چه کنم ؟

  104. done می گوید

    خوبه حداقل شما تو خیال پردازیاتون به چیزای خوب فکر می کنین.
    من ولی به مرگم فکر می کنم. تو دنیای واقعی دوست زیاد دارم روانشناس و روانپزشکم رفتم ولی راجبش چیزی نگفتم و البته مشکلی هم ندارم.فقط شبا قبل خواب وقتایی که غمگینم بهش فکر می کنم تا خوابم ببره و کمک میکنه تو خوابیدنم چون من به سختی به خواب میرم.
    من تو خیال پردازیام عمدتا یکی دو تا دوست دارم که میدونن چقدر حالم بده و کنارم هستن و بهم دلداری میدن.هیچکی تو واقعیت نمیدونه دقیقا چه بلاهایی سرم اومده و چقدر حالم بده و فکر می کنن اوضاعم بهتره . تنها جای قابل اطمینانم همین خیال پردازیمه که میدونن چه بلاهایی سرم اومده و کاملا درکم می کنن.
    من از فرط تنهایی و عذابایی که در درونم میکشم و کسی نمیتونه بفهمه، سالهاست با این خیالات زندگی می کنم و کمی دردامو تسکین میدم.کمکم میکنن گریه کنم و این خوبه؛در حالت عادی به سختی میتونم گریه کنم.

  105. جانا می گوید

    سلام من ۱۵ سالم هست و تقریبا سه سال میشه که به سریال های ترکی نگاه میکنم و در خیالاتم ، خودم رو جای شخصیت اصلی میذارم و در ذهنم داستان نویسی میکنم .
    الان هم میخوام از خیالاتم فاصله بگیرم و هرچه به شخصیت های خیالیم فکر نمی کنم بعضی از رفتار هام منو به یاد اونا میندازه و بعد میبینم ساعت هاست که غرق خیالات و سناریست هایی که خودم در ذهنم می سازم هستم .
    آیا کارهایی که من در ذهنم میکنم علائم افسردگی هست ؟
    آیا من شخصیت چند قطبی دارم ؟
    (چون سناریو های زیادی ساختم و در هر یکیش فرد و شخصیت جداگانه ای دارم)
    میشه راهکاری واسه من ارائه بدید که بتونم بدون نیاز به مشاور حلش کنم ، ممنون میشم.

  106. mehrab می گوید

    سلام دوستان
    من ۱۹ سالمه و تقریبا از ۱۵سالگی شروع به رویاپردازی کردم
    ریشه این افکار از کودکی با من همراه بود ولی در نوجوانی به اوج خودش رسید
    رویاهای من از کمبودهام تو زندگی میاد به طور خلاصه میشه گفت حسرت هامو تو رویاهام نقاشی میکنم
    نمیدونم از اینکه تنها آدمی نیستم که این مشکلو داره خوشحال باشم یا ناراحت ولی از صمیم قلب دوست دارم که هممون به زندگی عادیمون برگردیم و دور بشیم از فانتزیا و رویاهایی که هرگز وجود خارجی نداره

    1. یگانه می گوید

      منم مثل تو هم ۱۹ سالمه و از کودکی اینجوریم امیدوارم زود تر تموم بشه

  107. zz می گوید

    سلام.
    دوست داشتم یکم از تجربیات خودم تو این مسئله صحبت کنم که شاید به کسی کمک کرد.
    من سن زیادی ندارم و حدود دو سال هست که بنظرم این مسئله بدین شکل برام ایجاد شده..
    تصور اینکه شخص دیگری در دنیای فیلم و انیمه و انیمیشن و حتی دنیا های ساختگی خودم هستم من و از یا شاید بهتر باشه بگم ما رو از خیلی چیز ها دور کرده.. از زندگی واقعی مون.. جایی که به معنای واقعی زندگی جریان داره.. جایی که ما به شکل واقعی حس می کنیم تجربه می کنیم می خندیم ناراحتیم.. و ما فراموش می کنیم که کجا هستیم و چه باید بکنیم و چه چیز ها هست که باید تو این زندگی تجربه کرد..
    خب از نظرم مشکل همین فراموشکاریه ماست.. از نظرم سعی کنیم با چیز هایی که در این زندگی برای ما ارزش دارن به خودمون یاداوری کنیم که کجا هستیم.. برای من این یک موسیقی بی کلام هست.. یا قطعه ای ساز پیانو.. یا صدای پرنده ها و ابر ها و چیز های زیاد دیگه ای که تو این زندگی در جریان هست..
    حتی بهتون مراقبه و یوگا رو پیشنهاد می کنم. چون همراه با ذهن اگاهی هست و بی ذهنی کمک بزرگی رو به ما می تونه بکنه. در این زمینه هم کتاب نیروی حال رو بهتون پیشنهاد می کنم..
    امیدوارم که همه ی ما از پس این مسئله بر بیایم و تبدیل بشه به یک تجربه در زندگی همه ما.
    (تا یادم نرفته اینم بگم که این موضوع چیزی بوده که حداقل برای خود من یکدفعه ای قطع نمی شه و باید اروم و اروم و با برنامه ریزی زمانش رو کم وکم تر کرد.
    مثلا
    شنبه 30 دقیقه
    یک شنبه 25 دقیقه
    دو شنبه 20 دقیقه
    و…)

    دوستتون دارم بابت همه تلاش ها تون

    1. H می گوید

      سلام یعنی چی شنبه نیم ساعت و…؟

      نیم ساعت یعنی فکر خیال کنیم !؟

      یا نیم ساعت کمترش کنیم

  108. N.n می گوید

    ممنون از توضیحات زیبا
    من متوجه تخیلات زیادم هستم و واقعا تخیلات زیاد یکی از نتایجش به تعویق انداختن کارهام شده است.
    راه حل و پیشنهاد برای مقابله با ان چیست؟

  109. M.m می گوید

    سلام. یکی از دوستان نزدیک بنده خیال پردازیش به جایی رسیده که با یک انسان خیالی صحبت میکنه و حرف میزنه. اون انسانو برای ما توصیف میکنه و میگه دوست داره که باهاتون آشنا بشه. من سعی کردم قانعش کنم که چنین انسانی وجود نداره، اما اگه داره و تو میبینیش پس منم باید ببینمش. هروقت که اومد پیشت به منم نشونش بده. چند روز پیش توی مدرسه ایستاد وسط حیاط و گفت این دوستمه معرفی میکنم و در واقعیت هیچ انسانی نبود اونجا.
    من خیلی نگرانشم، میتونین راهنماییم کنین که چیکار باید براش انجام بدم؟!

    1. Atoosa می گوید

      حتما راضی ش کنید بره پیش یک روان پزشک خوب. من دقیق اطلاع ندارم ولی این توصیف شما از دوست دوستتون منو یاد اختلال تجزیه هویت میندازه یا هم شیزوفرنی. درهر صورت این مشکل اصلا عادی نیست و اگه درمان نشه خطرناکه براش.

  110. H می گوید

    من از موقعی که یادم میاد رویا پرداری نا هنگار دارم از بچگیم تا الان هرشب تقریبا یه ساعت انقد توی رویام هستم تا وسطش خواب ببره خیلی هم دقیق هستن انگار ماله به رمان هست و من خودم که خیلی خوشم میاد ازش الان چند ماهی که یکم کمتره شده اما بازم خیلی حال میده

  111. Yeganeh می گوید

    سلام من ۱۹ ساله از کودکی خیال پردازی میکردم و مدام خودم رو تو شرایطی تصور میکردم که دوست دارم داشته باشم موضوع آزار دهنده این موضوع اینه که مدام یکی از اقوام پدریو تصور میکنم و و فک میکنم تو جمع اونام و هر کاری که میکنم اونا میبینن همش فک میکنم خیلی از اونا بهترم و اونا خیلی به من توجه میکنن
    میتونم بگم که دیگه واقعا خسته شدم از فکر کردن مدام به شخصیتی که نیستم و تصور آدمایی که الان تو خونمون نیستن و من و نمیبینن و رفتامدی نداریم خودمم میدونم این افکار واقعی نیست ولی از فکر کردن بهش لذت میبرم وقتی از جایی عصبانی میشم یا با کسی ناراحتم میکنه بارها اون لحظه رو باز سازی میکنم برای خودم و هر بار جواب های مختلفی به اون شخص میدم اینقدر که دیگه خسته میشم برام دعا کنین بهترین دعایی که میتونم داشته باشم برای کسی اینکه درکی از چیزایی که گفتم نداشته باشه و براش عجیب باشه این حرفا

    1. P می گوید

      سلام.تک تک حرفاتو فهمیدم.منم دقیقا همینجورم.
      ۱۸ سالمه و پسرم.
      شرایطی که دوست دارم داشته باشم رو تصور می کنم.(کارایی که دلم می خواد انجام بدم،چیزایی که دلم می خواد داشته باشم)ساعت ها می تونم راه برم و خیال پردازی کنم.
      بعضی از اعضای خانواده مادریم تو اکثر خیال پردازیام هستن.و من دارم جلوی اونا کارای خفن انجام می دم و اونا منو می بینن(این سناریو بیشتر تو پارک اتفاق میفته،نمی دونم شاید این به خاطر این که دوسشون دارم یا نمی دونم از نظر من خفن هستن و من می خوام از اونا بهتر و خفن تر باشم یا خودمو ثابت کنم بهشون،نمی دونم والا،به خودم میگم کی قراره اینا گورشون رو از خیال پردازیای من گم کنن؟)
      فقط مربوط به اقوام مادری نمیشه،اقوام پدریم هم بعضی وقتا سر از خیال پردازیام در میارن.
      آهنگ خیلی روم تاثیر میگذاره،اصلا مثل مواد مخدر میمونه،می برتم تو دنیای ساختگی خودم.
      اگه کسی ناراحتم کنه یا با کسی بحثم بشه که نتونم از پسش بربیام.هزار بار اون صحنه رو باز سازی می کنم و… طرف رو لت و پار و نابودش میکنم.سر چیزای کوچیک خیلی اعصاب خودمو خورد میکنم ،هزار تا سناریو مختلف برای یه مشکل کوچیک،یه حرف کوچیک و پیش پا افتاده درست میکنم(درحالیکه شاید حتی اونحوری که فکر می کنم نیست،و از دید یه شخص دیگه چیز خاصی نیست و راحت از کنارش رد میشه)
      اگه بعد از مدرسه با دوستام برم بیرون، دیگع دلم نمی خواد بیام خونه،وقتی هم میام خونه تا چند روز درگیر خیال پردازی میشم و نمی تونم درس بخونم.تا اینکه چند روز بگذره و یکم ذهنم آروم بشه تا بتونم درس بخونم.مثلا همین اقوام مادریم که گفتم اومدن خونمون(تو ایام امتحانات)بعد که رفتن دیگه نتونستم درس بخونم،برای امتحان چند روز بعدش یه ذره هم نخوندم😐
      درحالی که اگه برای یه درسی بشینم بخونم و تمرین کنم،کسی نمی تونه رو دستم بلند شه،ولی خب نمی خونم.
      میدونم حرفام خیلی شبیه تو شد.ولی توی این کامنتا،کامنت تو بیشترین شباهت رو به من داشت.اصلا انگار داشتی منو توصیف می کردی.

      1. ℜℯ𝑧𝑎"ツ می گوید

        چطور ممکنه😐😐😐
        خط به خط کامنتت داشت منو توضیح میداد! سه بار از اول خوندم حتی یه کلمه و یه موضوع از حرفات پیدا نکردم که خودم دچارش نباشم! منم ۱۸ سالمه و حتی همین اتفاقی که گفتی وسط امتحانات ترم اول برام افتاد!
        خودم ریختم برگام موند.

    2. yasna می گوید

      من اینطوریم که وقتی میرم میخوابم منتظرم فردا شه برم تو اتاق هندزفریم و بزارم و خیال پردازی کنم جوری شده که یه شخصیتی ساختم و عاشقش شدم! وقتم و ساعت ها باهاش میگذرونم بعضی وقتا فک میکنم اصن تو این دنیا نیستم
      و الانم که نظراتتون و خوندم فهمیدم که تنها نیستم و میخوام از این به بعد دست از خیال پردازی بردارم:)

  112. Hanieh می گوید

    سلام من چهار ساله که این مشکلو دارم نمیدونم شایدم از بچگی داشتم متوجهش نبودم اما کلا قدرت انجام هیچ کار ندارم عاشق نقاشی کردنم چهارساله دست به مداد هام نزدم خانوادم منو بی عرضه تنبل میبینن نمیتونم هم بهشون بگم یا اگر هم بگم بعده ها برای یه موضوعی مشکلمو میکوبن تو سرم یا می‌گن دنبال جلبه توجهم من پنج ساعت بی وقفه تو اتاق راه میرم اون شخصیت های توی ذهنم منو دوست دارن مهم میدوننم من شخصیت اصلی هم تنها نیستم دیگه اما کنکور دارم درسا هم مجازی شد تو آیت سه سال هیچی نخوندم خواهرم خیلی از من سرتره اون زبان انگلیسی کامل فوله دانشگاه تهران دولتی داره درس میخونم هم اپتیکو لیزر سال دیگه هم میره خارج از کشور بابام هی کم کم دارهدمیکوبتش تو سرم میدونم اگر به این راه ادامه بدم آخرش خودکشی میکنم حس پوچی بدترین حس دنیاست اینکه یه چیزی همیشه تو وجودت خالیه و نمیدونی با چی پر میشه مامانم کم کم داره فک میکنه منو باید تیمارستان بستری کنه چون بنظرت دیونه شدم میدونم کم کم به واقعیت تبدیل میکنتش با مواد خود زنی هم اون حس پوچ این اختلال از بین نمیره اما من این اختلال رو دوسش دارم فقط خودمم با آدمای بیرون ارتباط ندارم حسی هم به کسی ندارم اهنگ های جوید دانلود میکنم فقط راه میرم تو دنیای خودم خوشم

  113. گمنام می گوید

    سلام به همگی.رویاپردازی افراطی اصلا خوب نیست.منم چن سال مبتلا هستم بهش ولی تازه فهمیدم که یه نوع اختلاله و انشاالله میخوام ترکش کنم.کسانی که امکانش دارن برن پیش روانشناس میتونه خیلی مفید باشه.ولی من امکانش ندارم.میخوام با توکل به خدا خودم ترکش کنم.باید هدف درستی از زندگی داشته باشیم و براش تلاش کنیم.وقت خالی نداشته باشیم،فکرامون یه تایم مشخص کنیم بگیم تو اون تایم فکر میکنیم مثلا نیم ساعت،ذهن آگاهی و مدیتیشن خیلی مفیده اپلیکیشن آرامیا نصب کنید خوبه،نمازاتون همیشه بخونید و به خدا توکل کنید انشاالله مشکلمون حل شه.

    1. یکی مثل تو می گوید

      اگه کسی اینجا اومده و تصور میکرده تنهاست حتما تا الان فهمیدی که خیلی آدم ها دقیقا مسئله ی تورو دارن 🙂 منم ۲۰ سالمه و بخاطر این اختلال پتانسیل های تحصیلی خودم رو نتونستم کامل بروز بدم و چند سال پشت کنکور بودن، افسردگی و تاریکی رو تجربه کردم
      1️⃣اگه میتونید با یک روانکاو همراه بشید بچه ها
      چون ما برای *فرار از دنیای واقعیت* به دنیای خیال پناه می بریم و این یه مکانیزم رفتاری برای اضطراب یا افسردگی عمیق یا حرمت نفس آسیب دیده هست … خودش عجیبه اما دلایل پشتش نه!
      و قطعا ریشه هاش به کودکیمون برمیگرده مثلا ممکنه یکی از عواملی که باعث شدتش شده مثل من تک فرزند بودن باشه یا داشتن پدر و مادر عصبی و پرخاشگر، مشکلات خانوادگی، مالی، عاطفی و …خلاصه اینجا یک خلاء وجود داره.
      حتما برای خودت ریشه یابی کن با یک روانکاو، اگه شرایطشو نداری بری خودت زرنگ باش مثلا صحبت های دکتر هلاکویی در مورد اضطراب و افسردگی و حرمت نفس و اعتماد به نفس رو گوش بده لطفا

      2️⃣و نکته ی بعدی و مهم ترین کاری که باید انجام بدی یه اصطلاحی هست به اسم : Mindfulness بودن یا همون خودآگاهی
      یعنی تو از بیرون افکار احساسات و حالت های درونی و رفتاری خودت رو تماشا  میکنی
      مثلا وقتی دفعه بعد دوباره داشتی شروع میکردی به خیالبافی بیا بگو آها مچتو گرفتم!😃
      و بعد که مچ این مکانیزم رو گرفتی
      حالا انجامش نده!
      تو انسانی هستی که هر کاری بخواد میتونه انجام بده!! مخصوصا اگه *مجبور باشه *هر چیزی رو اراده کنه انجام میده* میفهمی؟

      3️⃣ ارتباطات اجتماعیت رو با انسان های خوب بیش تر کن
      تا میتونی حتی اگه شخصیت درونگرایی هم داری باید از تنهاییت بیرون بیای من خودم وقتی دورم با ادما شلوغ بوده واقعا تونستم مدت طولانی ازش دور باشم
      حتما تو کتابخونه درس بخون یا کلا موقع درس یا کار تنها نباش

      4️⃣بالاتر دیدم یکی دیگه از دوستان مدیتیشن و یوگا رو پیشنهاد داده بود این دقیقا تمرین همون خودآگاهیست✔️
      از اینجا شروع میکنی حس کردن خود واقعیتو و خود واقعیت میدونه که
      اقا من این وسواس های ذهنی یا اضطراب هام یا هر چیز دیگه ای که باعث این عمل میشه نیستم!
      الان این خیالبافیه رو میبینم و انتخاب میکنم مچشو بگیرم و انجامش ندم!
      و با خودت که این کارو میکرده مهربون باش لطفا 🙂 دیدی تنها نیست؟

      💚و در آخر با با برنامه ریزی درست به فعالیت های روزانه ت برس
      حتما بدون میخوای تا چند سال یا حتی یک سال دیگه یک ماه دیگه
      چه سبک زندگی برای خودت بسازی
      چیا به دست بیاری
      چه چیزهایی هست شوق انجام دادنشو داری و باید براش چطور تلاش کنی؟ چه حسرت هایی الان تو دلت نشسته که دیگه میخوای نباشن؟؟
      وقتی روی خودت و ساختن روان سالم تر برای خودت کار میکنی و وقتی دیدی تونستی با این عادت خداحافظی کنی حالا بعد از یه مدت برمیگردی و میبینی که واقعیت زندگی خیلی جذاب تر و شیرین تر و پر هیجان تر از اون تخیلات شده 🙂
      *لطفا شرمنده ی خودت نمون*
      یک بار امتحانش کن
      فقط یک بار …
      و ببین زندگی بعدش چه طعمی داره …

  114. هیچکس می گوید

    من 16سالمه و الان تقریبا 3 ساله که خیال‌بافی میکنم بعضی مواقع انقد میرم تو فکر که وقتی به ساعت نگاه میکنم میبینم 3_4 ساعت گذشته دقیقا موقعی که میخوام بخوابم این توَهما میاد سراغم اصلا کلا یع آدم دیگه از خودم رو تو یه دنیای دیگه تو ذهنم ساختم و نقطه ضعفام تو اون آدم شدن نقطه قوتام من هیچ دوستی هم ندارم… و دلم هم نمی‌خواد که این خیال بافی ها از ذهنم بره بیرون چون فقد اون موقع است که خوشحالم و اعتماد به نفس دارم!.

  115. Alma می گوید

    سلام دوستان امید وارم حالتون خوب باشه…
    من این اختلال رو شاید بشه گفت تو طول تمام زندگیم داشتم،
    متوجه بودم که کارهای من عادی نیست اما اسم مناسبی براش پیدا نمیکردم…
    تا یک سال قبل که بعد کلی جستجو پیداش کردم…
    اما هنوزم نتونستم کنترلش کنم…
    بعضیا راه های خوبی پیشنهاد داده بودن اما عمل بهش سخته… شما که دچارشین میفهمین چی میگم، عین مواد مخدر میدونی که برات مضره اما از حس خوبش نمیتونی دست بکشی…
    فکر میکنم کسایی که این اختلال دارن بیشتر کسایی ان که تنها بودن، روابط اجتماعی خوبی نداشتن، اعتماد بنفس کم شون و شکست توی زندگی حتی شکستای کوچک باعث این شده…
    بنظرم کسایی که هم دردن بیشتر میتونن همدیگرو درک کنن و راهکار بدن بخاطر همین تو تلگرام یه گپ زدم لینکشو میزارم پایین، امید وارم بتونیم پیش هم جمع بشیم و از چیزهایی بگیم که نمیتونیم برای بقیه بازگو کنیم:

    https://t.me/+0ydVaVGmRu00MzRk

  116. بنیامین می گوید

    سلام به همه کسایی که دارن این پیامو میخونن من بنیامینم ۲۱ ساله این پیامو مینویسم و مطمعنم به درد خیلیا میخوره تا تهشو بخونین ارزششو داره.اینو بدونین که این جهان پره از ادمای متفاوت شاید من این بیماری رو نداشته باشم ولی تو هر شخصیت و هر جوری که باشی کسای دیگه ای مث توام تو این دنیا پیدا میشه و اینم بدونین تنهایی چیزیه که میتونی باهاش خودتو از کففف دره زندگیت بکشونی به قله ارزو و هدفات و همینطور برعکس میتونه زمینت بزنه و از تمام ادما و عزیزای زندگیت دورت کنه و زندیگتو پایان بده…
    یه تیکه کلی از زندگیمو براتون میگم و اخر پیامم ایدی تلگراممو میزارم من ن مشاورم ن رشته مشاوری درس خوندم نه چیزی خودمم و خودم ولی یه چیزی درونمه یه تیکه از وجود خدا که باعث میشه هر چیزی رو که میخوام بدون اینکه کلاسشو برم کسی اموزشم بده تا حدودی یاد بگیرم و دقیقا همین مشاوره که تونستم علاوه بر خودم زندگی و مسیر چند نفر دیگه رو که فک کردن اخرشه از خودکشی نجات بدم و کمکشون کنم تو اون مسیر و علاقه ای که دارن زندگی و پیشرفت کنن و به هدفاشون برسن خدام میگه به هر کسی تونستی کمک کن منم میکنم هر کس خواست پیامم بده رایگان مشاوره میدم بهش و کمکش میکنم به شرطی که خودش از تههه وجودش بخواد تغیر کنه و زندگیشو تغیر بده
    باورش برا خیلیاتون سخته ولی حقیقت داره اینکه میخوام بگم من چند تا اتفاق بد توی یه بازه زمانی چن روزه برام پیش اومد و باعث شد من به مدت طولانی ۱سال و خوردی افسردگی شدییید گرفتار بشم اونم جوری که من روزانه ۱ وعده غذایی مصرف میکردم پر گوشیم کلیپ و اهنگ دپ و غمگین بود جوری بود که دیگه دستام جای سالم نداشت چون با تیغ زخمیش کرده بودم و رفته بودم سراغ رون پاهام و الکل ۹۷درصدمیریختم رو دستام که تیغ زده بودم که الان بهش فک میکنم بدنم مور مور میشه که من چجوری دلم میومد با بدنم همچین کاری بکنم و اینم از ویژگی قد بودن و یه دنده بودنم بود که همیشه باهام بوده روزا بیشترش خواب بودم و کل شبا بیدار از نور و ادما متنفر شده بودم روی هم رفته با ۲یا۳تا از رفیقام در ارتباط بودم هر کاریم کردن نتونستن کمکم کنن و شبا تا صب با خودم صحبت میکردم علاوه بر خودم ۲تا بنیامین دیگه توی ذهنم کنارم بودن که باهاشون صحبت میکردم یکیشون نقش مثبت داشت یکیشون منفی مداوم تو خلوتم چه تو ذهنم چه واقعی تو اتاقم راه میرفتم و صحبت میکردم بعضی وقتا به ساعت ها هم میکشید و پاهام نای راه رفتن نداشت ولی توی اتاق کوچیکم روزانه ۱۰۰۰۰ بار میچرخیدم و با خودم صحبت میکردم قبل افسردگیم یه ادم معمولی بودم ولی یه زندگی لاکچری و خفن با کلی ارزو و هدف برا ایندم تو ذهنم تجسم میکردم حالا که خودمو تو این شرایط افتضاح و افسردگی میدیدم حس بدی به خودم میگرفتم ۱سال و خوردی از افسردگیم داشت میگذشت تا یه شب که از این ریتم زندگی خسته شده بودم شنیده بودم میگفتن سم موش یه همچین چیزی ادمو  میکشه با خودم گفتم فردا میرم داروخونه سم موش میگیرم به همه چی پایان میدم دقیقا یادمه فردا صبحش که میشد شنبه رفتم داروخونه نزدیک خودنمون دیدم بسته س تعجب کردم برگشتم خونه تقویمو نگا کردم دیدم روز تعطیل نیس به فکر فرو رفتم چرا امروز که اول هفته اس و همجا بازه و تو تقویمم تعطیل نیس چرا داروخونه باید بسته باشه یه صدای ریز و ضعیفی پشت صدای اون ۲تا بنیامین که همیشه تو ذهنم باهام بودن میومد انگار اون صداعه
    برام ارامش بخش بود ولی واضح نبود این جریان که میگم مال چن سال پیشمه و من به خدا اعتقادی نداشتم کلا جوریم که کسی اگه وجود داشته باشه و براش مهم باشم باید بهم ثابت کنه و هی توی ذهنم دنبال اون صدا میگشتم و این ۲تا بنیامین هم مداوم باهام صحبت میکردن حس میکردم تو سرم یه دنیای مث این دنیا وجود داره بعضی وقتا اینقد صحبت میکردم و میگشتم که سرم میخواست منفجر بشه توی اوج افسردگیم بود و بدنم و روحم و ذهنم باهم نبودن یه بخش کوچیکی از درونم میخواست من تغیر کنم ولی بخش بزرگی از درونم به افسردگی عادت کرده بود خوب یادمه اون صدا یه شب هول هوش ساعتای ۴یا۵ صبح بود که مث بقیه شبای افسردگیم بیدار بودم بهم واضح گفت اهنگ شاد گوش بده اولین بار بود واضح صداشو شنیده بودم اون بخش درونیه کوچیکم که میخواست تغیر کنم وجود و بدنمو راضی کرد که من اهنگ شاد گوش بدم و کلیپ و اهنگای دپ و غمگین رو همون شب حذف کنم یه حس تازه ای بود برام که برای یه لحظه هم شده بر خلاف ۱سال و خوردی قبلیم زندگی کنم و اهنگ شاده مث شخصی که ۱ روزه تو کویر گرم اب نخورده و بدجوری تشنشه و همون لحظه یه لیوان اب سرررد پیدا میکنه و میخوره کل وجودمو جا اورد همون لحظه با خودم تصمیم گرفتم که همه چیو تغیر بدم تموم زندگیمو متوقف کردم و شروع کردم به گشتم دنبال اون صداعه تو ذهنم رفته رفته صداعه رو دنبال کردم و شروع کردم باهاش صحبت کردن چن وقتی میشد که کلا کارای زمان افسردگیم رو انجام نمیدادم و روال زندگیمو به کمک اون صداعه تغیر داده بودم و کم کم صاحاب اون صداعه رو پیدا کردم باورم نمیشد که این صاحابش باشه میدونی کی بود؟خدا بود از اون لحظه که فهمیدم تمام وجودم از شخصیتم رفتارم زندگیم همه چیییم رو شروع کردم به تغیر دادن اون ۲تا بنیامین درون ذهنم که روزانه چندین ساعت باهاشون مکالمه داشتم رو به سختی و داد و اعصاب خوردی و هر جوری بود دور کردم و به خدا نزدیک تر شدم و عادتای جدید و مثبتی اوردم تو زندگیم من تو اوج افسردگیم که نزدیک بود خودمو بکشم خدامو پیدا کرده بودم الان چن سال از اون ماجرا میگذره زیاد علاقه ای برای وارد شدن به رابطه ندارم مگه اینکه اون شخص فردی باشه با همون اخلاق و رفتار و … که باب میلمه و من یه مغازه اجاره کردمه و ارایشگری که کار مورد علاقمه دارم انجام میدم حالم خوبه خوشحالم از ته دل میخندم دوستای زیادی پیدا کردمه برنامه چن سال ایندمو ریختم و یه تایمی میزارم روزانه با خدا به زبون فارسی صحبت میکنم به معنای واقعی بخوام بگم به کمک خدام کنترل زندگیم رو تو دستم گرفتمه و زندگیم رو از هر چی ادم،رفتار،عادت غلط و اشتباهه پاک کردمه
    اینو از من به یاد داشته باش هر چیزیو که بخوای میتونی به دستش بیاری فقط باید از تههه وجودت بخوای
    ایدی تلگراممو میزارم هر کسی از تههه وجودش میخواد تغیر کنه و به کمک نیاز داره پیامم بده تا باهمدیگه زندگی جدیدش رو استارت بزنیم
    @Bd7078

  117. کلاهی که قبلا بانداژ بود... می گوید

    اونجایی که همه ولم کردن و بهم اهمیت ندادن فهمیدم که واقعا خوب نیستم هرچی تلاش کردم بدست بیارم بقیه رو یا حداقل یکی دوستم داشته باشه هیچکی نبود یه شخصیت خیالی ساختم برای خودم که وجود بدترین درد ها موفق شد اما بعد چند سال احساس میکنم که اون داره جای من زندگی میکنه و ین منو میترسونه+_+

  118. مریم می گوید

    سلام
    موضوعی که ما بهش میگیم خیال پردازی ، سالها قبل توسط فلاسفه به عنوان یه قوه تو نفس انسان شناخته شده!
    کار قوه خیال متضاد تفکر هست….
    پس چاره چیه؟
    ۱. تفکر هدفمند به جای رها سازی خیال.
    همین هست که یک دقیقه تفکر معادل ۷۰ سال عبادت پاداش داره.
    حالا دلیل رها شدن قوه خیال همه ما چیه؟
    اینکه خوراک مشوش به ذهنمون میخورونیم.
    گوشی دستمون میگیریم و از مطلب علمی میریم به ادبی از دیزاین خونه به عکس تفریحات بلاگرها و …‌ آخرش گوشی رو میبندیم و یه مطلب هم یاد نگرفتیم! یا اطلاعت پراکنده و بدرنخور داریم .چرا؟؟؟ چون ذهن ما ساخته شده که متمرکز کار کنه نه مشتت.
    خب چیکار کنیم؟
    ۲. خارج شدم از شبکه های مجازی تا حد امکان.
    حتی فلاسفه توصیه به مطالعه متمرکز بر یک موضوع رو داشتن تا قوه خیال تحت کنترل در بیاد. بعد کم کم موضوعات رو گسترش بدیم.
    ۳. مطالعه متمرکز.
    یه موضوع دیگه که پیشنهاد اهل فن هست برمیگرده به اینکه عادت کنیم عیوب خودمون رو ببینیم و خوبی های دیگران رو. اگه دقت کنید ساعتها میشینیم و در مورد عیوب دیگران خیالپردازی میکنیم. این عادت رو کنار بگذارید و به حسابرسی اعمال خودتون متمرکز بشید بسیار کمک کننده هست.
    ۴. دیدن خوبی دیگران و عیوب خودمون.
    نمیدونم چقدر پایبندی مذهبی دارید ولی راه حل بعدی خیلی کمک کننده هست.
    ۵. قرائت یا گوش دادن به قرآن به جای موسیقی.
    ۶.حتما دفتر برنامه ریزی یا بولت ژورنال داشته باش تا ذهنت دسته بندی شده کار کنه.
    ۷. عادت به عقب انداختن کارها رو ترک کن و کار رو در اولین فرصت تموم کن حتی اگه اتو زدن یه لباس باشه. میدونی چرا؟ چون کارهای عقب افتاده پروندشون تو ذهنت بازه و بخش زیادی از خودآگاهت رو اشغال کرده و نمیگذاره متمرکز شی و تفکر دقیق داشته باشی. و در آخر:
    ۸. همونطور که بالاتر دوستان گفتن ذهن آگاهی رو حتما تمرین کنید.
    از طرف یه روانشناس بالینی 🙂

  119. سامی می گوید

    سلام من ۱۷ سالمه از کودکی خیالبافی میکنم داستانهای از خود میسازم وقتی میخوام کتاب بخونم تو دستم میگیرم ولی میرم تو خیالات متوجه ک میشم میبینم تقریبا ۳ ساعت گذشته، نتونستم تو رشته ی مورد علاقه ام کامیاب بشم بی وقفه راه میرم اشخاصی ک تو ذهنم هست منو خیلی دوس دارن در واقعیت دوستی صمیمی ندارم ولی تو رویام یه دوست خیلی خوب دارم ک منو خیلی دوست داره تو دانشگاه مورد علاقه ام درس میخونم من ساعتها باهاشونم با هم حرف میزنیم میخندیم گاهی ناراحتم میکنن گریه میکنم میرقصیم غذا میخـوریم بیرون میریم، خیلی خوب درکم میکنن دوسم دارن تو واقعیت همشون کنارمه وقتی ناراحت میشم منو تو آغوش میگیرن ….. داداشم منو دیوونه میگه، میگه از دنیای عجیبت بیرون بیا میگه جات تو دیووونه خونه ست…
    ولی من از خیال بافی دست بردار نیستم چون دوس دارم، گاهی اوقات به خود میگم همش دروغه آسیه وجود نداره ولی چند دقیقه بعد دوباره رویا پردازی میکنم میگم واقعیته دنیایی تو همین جاست چون این جا همه دوست دارن
    تا حالا فک میکردم من هیچ مشکلی ندارم ولی الان فهمیدم کمن مشکل دارم مریضم مریض😔😔😔 اخه چیکار کنم رویا پردازی رو دوس دارم چون اونای ک تو خیالاتمه همیشه کنارمه منو کمک میکنن دوسم دارن درکم میکنن من چیکار کنم؟ لطفا یکی بگه چیکار کنم؟

  120. فاطمه می گوید

    سلام بچه ها من 15 سالمه این خیال پردازی ها فقط بخاطر کمبودمون تو زندگیه
    من الان همین مشکلات شمارو دارم دوساله درگیرشم ولی خب بخاطر کمبودمه که خیال پردازی میکنم
    سعی کنید اون کمبودو برطرف کنید
    مال من که برطرف نمیشه هیچوقت😞

  121. Kimiya می گوید

    واقعیت؟
    توی ذهنم میتونم سفر کنم قهرمان باشم توی زمان های مختلف باشم توی هنردوستان کتاب فیلم و آهنگ زندگی کنم،یه واکنش دفاعیه میخوام برگردم به جهان واقعی چون داره اینهمه تفاوت منو دیوونه میکنه اما واقعیت که بذاره اگه بخوام به واقعیت بیام باید خودمو بکشم چند سال من باید پول جمع‌کنم که بدم کشورهای مورد علاقه ام ببینم؟چند سال باید پول جمع کنم که آزاد بشم جهانگردی کنم؟چند سااال؟؟؟اگه منطقی فکر کنی مردن بهترین راهه چون توی زندگی واقعی هیچ هیجانی نیست نه زامبی هست نه تو سامورایی هستی فقط یه بدبختی که دچار جبر جغرافیا و جنسیت ایی

  122. Kimiya می گوید

    واقعیت؟
    توی ذهنم میتونم سفر کنم قهرمان باشم توی زمان های مختلف باشم توی هنردوستان کتاب فیلم و آهنگ زندگی کنم،یه واکنش دفاعیه میخوام برگردم به جهان واقعی چون داره اینهمه تفاوت منو دیوونه میکنه اما واقعیت که بذاره اگه بخوام به واقعیت بیام باید خودمو بکشم چند سال من باید پول جمع‌کنم که بدم کشورهای مورد علاقه ام ببینم؟چند سال باید پول جمع کنم که آزاد بشم جهانگردی کنم؟چند سااال؟؟؟اگه منطقی فکر کنی مردن بهترین راهه چون توی زندگی واقعی هیچ هیجانی نیست نه زامبی هست نه تو سامورایی هستی فقط یه بدبختی که دچار جبر جغرافیا و جنسیت ایی

  123. kimia می گوید

    دقیقا دوست عزیز
    خیلی موافقم
    منم درگیر این مشکلم و اون آدمی که از زندکیم رفته رو مدام تصور میکنم پیشمه و یاعت ها حرف می‌زنیم و انگار زندگی‌میکینم و خیلی آزارم میدن

  124. ... می گوید

    سلام من یه همچین مشکلی دارم که نمیدونم خیال پردازی یا نه
    من تو ذهنم داستان میسازم ولی اونا درباره خودم نیستن درباره ی یه شخصیت ساختگی هر دفه هم ممکنه متفاوت باشه یعنی یه شخصیت خاص نیست ممکنه اسمش تغییر بدم و..😭😭
    سال دیگه کنکور دارم خوب میخونم رتبه ۱ کلاسم ولی میتونم خیلییی بهتر از این باشم چون گاهی به خاطر اتفاق بد توی داستان ناراحت میشم

  125. سونیا می گوید

    سلام به همگی
    من بمدت ۳ساله با کمک کتاب‌های ذهن آگاهی (کتاب مبارزه بی پایان نوشته پیمان دوستی که شامل یک سری تمرینات ذهن آگاهی هست ، کتاب نیروی حال که تمریناتی برای کنترل ذهن داده و کتاب ذهن آگاهی در ۸هفته که شامل تمرینات مایندفول و یوگا هست تونستم خیالات یک ساعته رو به چند دقیقه برسونم یعنی همون دقایق اول ناآگاهانه که خیال پردازی میکنم بعد سریعا بهش آگاه میشم و قطعش میکنم
    دلیل خیال پردازی میتونه بخاطر اعتماد به نفس و عزت نفس پایین باشه با کمک کتاب تمرین با آینه میتونید آیت رو هم درمان کنید
    میتونه بخاطر یک سری فقدان های کودکی باشه (طرحواره)که در بزرگسالی به صورت عادت تکرارش میکنید با کمک کتاب عادت‌های اتمی میتونی ترک عادت کنیدو دوران بچگی تون رو بررسی کنید وقتی علتش رو بفهمید راحت تر میتونید بفهمید چطور درمانش کنید در واقع زیر نور بردن هر تاریکی به خودی خود شمارو درمان میکنه
    خودتون رو از موقعیت‌هایی که در اون بیشتر خیال بافی میکنید دور کنید ولی کلا تمرینات یوگا خیلیییی کمک میکنه

    1. محمد می گوید

      سلام دوستان من خودم تمام این مشکلات رو دارم اما حدو دوساله بدنبال درمان خودم رفتم حرفای چند تا روان شناس رو گوش کردم ولی متاسفانه کتاب نخوندم اما به چند نکته اشاره میکنم که معمولا رایجه در بینمون
      ۱_ این اختلال حاصل تعامل پیچیده بین ذهن انسان با محیط اطرافش میباشدو در ذهن ایجاد شده پس چندین عامل دخیل هستند در شکل گیری ان پس بدنبال معادله ای که داخل ان جای گزاری کنید و جواب بگیرید نباشید یعنی سعی کنید چندین دیدگاه متفاوت رو برای رفع این اختلال استفاده کنید

      ۲_ همه ی ما به نوعی یک دوزی خفیفی از بیماری افسردگی یا
      بیماری خستگی(ضعیف تر از افسردگی) داریم

      ۳_ این اختلال باعث ایجاد عادت در انسان شده یعنی در طول زمان شکل گرفته پس در طول زمان ازبین میرود

      ۴_ این اختلال در درون ناخواگاه شما و مستقیم با احساسات و عواطف شما مرتبط میباشد پس اراده شما شکست میخورد .

      ۵_ هر کدوم از این چهار نکته دیدگاه متفاوتی هستند که مسئله رو متفاوت توضیح میدهند

      پیشنهاد :
      ۱_ در پادکست مدرسه زندگی در اپیزود سفر از زخم های کودکی به التیام و رشد (گوش دهید) اشاره میکنه وقتی تجربیات منفی در زندگی افزایش پیدا میکنه و ترازوی زندگی رو از حالت خودش خارج میکنه باید تجربیات مثبت ایجاد کنید تا ترازو دوباره از حالت یک طرفه بودن خارج بشه
      ۲_ اپیزود عظمت و انحطاط عزت نفس مدرسه زندگی رو گوش کنید
      ۳_ سعی کنید تفریحاتی رو که دوست دارید رو انجام دهید
      ۴_ ورزش های دسته جمعی انجام دهید مثل فوتبال والیبال
      ۵_ فایل صودتی اذرخش مکری رو در خصوص بیماری خستگی گوش کنید

  126. sepi می گوید

    چندتا از راهکارهایی که به من کمک کرده را برای شما هم مینویسم :
    نوشتن و نوشتن و نوشتن( چندتا دفتر سیاه کردم از خاطره نویسی و کار کردن رو موضوعات مورد علاقه ام و پیگیری اهداف تا دغدغه های ذهنی روزمره و راهکارهایی که از جاهای مختلف گشتم و پیدا کردم) ، کارهای فیزیکی ( فعالیتی که دوست دارید را دنبال کنید و برید یاد بگیرید و مفید باشد) ، موقع رانندگی پشت فرمان ماشین هم تسبیح کنار دنده باعث میشه دائم ذکر بگم 🙂 کلا هر وقت هر جا میرید با خودتون ذکر بگید عجیبه ذهن را جمع میکنه . «فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ» دائم این تو مخمه !
    اینها به شکستن خیالبافی برای من کمک میکنه . همینطور دوره‌های مدیتیشن و ذهن‌آگاهی فارسی رو موبایل کمکم کرده سرچ کنیدمثل آرامیا (aramia) .

    از زمانی که درگیری های ذهنیم را مکتوب میکنم خیلی بهتر با آنها روبرو میشم . دیگه به جای غرق شدن و نشستن و اهمال کاری درگیر حل مسئله به صورت هدفمند میشم. سعی میکنم نقشه راهم را مکتوب کنم برای رسیدن به اهداف. اصلا انگار زمانی که چیزی مینویسم تازه برای خودم جوانب مسئله روشن میشه انگار رفتم با یکی دیگه مشورت کردم.
    یک موضوعی که مطمئنم ازش یک ترم خودم را درگیر حفظ قرآن کردم اون سال بهترین معدل دانشگاهم را کسب کردم هنوز که هنوز برای خودم عجیبه چطور اینقدر خوب در س خوندم و نتیجه گرفتم ! قطعا برکت قرآن باعث شکستن خیالپردازی و انجام کارها بوده نمیدونم ربطش به قرآن چیه ولی واقعا ذهنم متمرکز شده بود. موسیقی افراطی آدم را درگیر وهم و خیال میکنه. من سالها حرفه ای ساز میزدم ولی واقعا درستش اینه موسیقی را کنار بزارید و خودتون را درگیر حفظ و فهم قرآن بکنید. معجزه میکنه از هزارتا مدیتیشن هم کارساز تره.البته جایگاه قرآن بالاتر از این حرفها و تکنیکاس ولی خیلی دم دستی گفتم.

  127. Saeideh می گوید

    منم ساعت ها با خودم جلو آینه خیال پردازی میکنم، انقد توش غرق میشم که بعضی وقتا میخندم بعضی وقتا گریه میکنم بعضی وقتا نگران میشیم. از همه کارام عقب افتاد، نه میتونم درس بخونم نه به کارای دیگه‌م برسم. مخصوصا زمانی که که عصبانی و ناراحت میشم بیشتر از قبل پناه میبرم به این خیال پردازی ها.
    ای کاش ی گروه توی تلگرام می‌زدیم تا همه ما که این مشکل و داریم بجا باشیم و باهم حرف بزنیم

  128. Saeideh می گوید

    ای کاش ی گروه تلگرامی بود که همه ما ها اونجا بودیم و باهم حرف میزدیم

  129. Not می گوید

    دقیقا💔

  130. ذ می گوید

    من چی که هیچ خیالپردازی‌ای ندارم؟ زندگیم خشک و منطقیه. البته دردی هم بابتش نمیکشم.

  131. امیرحسین می گوید

    منم از ۱۰ تا ۱۷ سالم بود تو خیالم خرید فروش بنز میکردم بنگاه ماشین گران قیمت. بادیگاردو اینا
    اومدم بگم بهتون برید باشگاه برید خرید کارتون درگیر همش یه کار واقعی بکنید تا اونجایی که وقتی برای خیال نباشه
    مثلاً خرید سر کار تلاش کسب موفقیت های واقعی
    غرور من از وقتی چسبیدم به دنیای واقعی با این همه سختی همین الان بنز که نه ولی چری تیکو 7دارم راضیم همش همش تلاش میکنم مغزت درگیر چیز واقعیت بکن

    1. Restless می گوید

      سلام منم تمام این مشکلاتو دارم و اکه واقعا تنها نباشی و واقعا احساس تنهایی نکنی باور کن که بهتر میشی!

  132. ali می گوید

    من ۳۳سالمه ،متاهل و کارمندم ، مدتیه دچار خیالبافی افراطی شدم😭 از کار و زندگی افتادم، یه شب نتونستم بخابم و تاصبح تو جام غلط میزنم و خیال پردازی میکنم، صبحا سر کار همش خمیازه میکشم و همکارام فکر میکنن اعتیاد دارم، چون شبم نمیخابم قیافمم بهم ریخته ، فقط ۲ساعت بعدازظهرا میخابم،لطفا کمکم کنید.

  133. نازنین می گوید

    سلام منم این مشکلو دارم. از بچگی خیالپردازی ناسازگار داشتم و با شخصیت هام حرف میزدم ولی اون موقع فرق واقعیت و خیال رو میفهمیدم ولی الان خیلی وقتا نمیفهمم و باهم اشتباهشون میگیرم. همش حس میکنم شخصیت های خیالیم دارن نگاهم میکنن موقع انجام دادن کارام خیلی اذیت میشم مثلا وقتی میخوام لباس عوض کنم همش به خودم میگم که هیچی وجود نداره ولی هرکاری میکنم نمیتونم اینو به مغزم وانمود کنم و همش حس میکنم شخصیت ها دارن نگاهم میکنن و خجالت میکشم. توی جمع یهو شروع میکنم با خودم حرف زدن که همه فکر میکنن دیوونه شدم. در حقیقت اصلا نیازی نیس من به اون شخصیت ها فکر کنم و بشینم راجبشون خیالپردازی کنم چون اونا خودشون خود به خود همینجوری وجود دارن. وقتی من شروع میکنم باهاشون حرف زدن اونا یهو از یه زاویه ی دیگه ظاهر میشن میگن داری با کی حرف میزنی؟ بعد من سعی میکنم به اونا توضیح بدم که دوباره از یه زاویه ی دیگه ظاهر میشن. خیلی بده روی درسام تاثیر گذاشته مامانم میگه باید تیزهوشان قبول بشم ولی من میترسم فردا امتحان دارم ولی نمیتونم روی درسم تمرکز کنم شخصیت ها همه جا باهام هستن رفتم پیش روانشناس و گفت یه چیز طبیعیه و زیاد حرفمو جدی نگرفت. به نظرتون باید چیکار کنم؟

    1. M می گوید

      دقیقا منم همیشه حس میکنم دارن نگام میکنن و دقیصل
      مثل شما خیلی از کارامو با اذیت شدن انجام میدم!
      و حس میکنم همیشه دارن منو نگا میکنن.

      1. F می گوید

        روانشناست خیلی داغون بوده. فکر‌کنم از رویاپردازی ناسازگار گذشته و تبدیل به اسکیزوفرنی شده. خیلی حاده حتما برو پیش یه درمانگر بهتر

  134. جسور می گوید

    سلام من هم همین مشکل رو دارم شب وقتی میرم بخوابم ۴ ساعت در ذهن داستان جور میکنم خوابم نمی برد.

  135. فاطمه می گوید

    وسواس فکری اجباری رو طب سنتی میگن زالو و طب سوزنی و حجامت کنید .
    اسطقدوس میخورم راحت میخابم .
    میگن سودا تو سر زیاد بشه وسواس میاد.
    موهامو کوتاه کردم .شامپو گیاهی میزنم .چیزهایی وسواس اور مثل کتابهای شعر و اخبار و فیلم و موزیک و حذف کردم
    .یه درمانگر متافیزیکی هم دارم یه چیزهای قرانی داده
    کانال دکتر هولاکویی روهم دنبال میکنم

    1. مهی می گوید

      سلام. اگه نتیجه گرفتی کمک میکنی یا اگه از همین دکتر نتیجه گزفتی ادرس دکترتو بدی

  136. Ghazaleh می گوید

    بیشتر از اینکه مقاله اتون بخونم پیام های بچه ها رو خوندم
    و این کمکم کرد که فیلم و سریال و اهنگ کنار بزارم تا اوکی بشم و اینکه درس ، اینه که همه مارو داره عذاب میره به خاطر این درس های سخت و اعصاب خورد کن مغزمون سراغ بقیه کار ها میره و اسون ترینش خیال پردازیه
    الآن هم دوست عزیزی که داری پیام منو میخونی اینو میتونم بهت بگم که رها کن هر چیزیو که اولویتت نیستن گروه های الکی چت های بی خود فیلم های مسخره و غیر واقعی رمان های تخیلی اهنگ های چرت بیخیال همه این ها شو و به زندگی و درس و کنکور و کار و خانواده ات برس و به خدا و پیامبران و قرآن اعتماد داشته باش که گره هر مشکلی به دست خدا باز میشه شروع کن به نماز اول وقت خوندن حتما یک حکمتی بوده که توی دینمون اجبار به نماز خوندنه و از واجباته

    1. M می گوید

      ببخشید ولی چجوری من اگه این چیز هایی که گفتید رو
      رها کنم از بی حوصله گی میمیرم:/
      و خیلیا هستن که مثل منن.
      من واقعا وضعیت خانوادم جوریه که همش توش دعواست و حتی یک لحظه هم نمی تونم تحملش کنم.
      شما چجوری از فیلم و بخصوص اهنگ دست کشیدید؟

      1. F می گوید

        دقیقا منم مثل توام. توی خانوادمون مشکلات زیادی داریم و برای فرار ازشون سراغ رویا پردازی میرم. سعی کن هرموقع این افکار سراغت اومد بنویسی تا برای خودت یه یاد اور باشه که چقدر فکر میکنی

  137. رضا می گوید

    دمتگرم، حرفاتو با پوستو استخونام درک کردم، من ختی دقیقا نمیدونم به کدوم نیازم بی توجهی کردم که این بلا سرم امده حدودا سه ساله درگیرشم و کلی از فرصتای زندگیمو از دست دادم💔

  138. M می گوید

    دقیقااااا هر خطی که نوشتید قشنگ داره منو
    توصیف میکنه.
    منم همیشه وقتی با دوستامم دوست دارم سریع برم یه جایی که تنها باشم شروع کنم به فکر کردن و واقعا لذت میبرم از این کار به طوری که ممکنه ساعت ها مشغول فکر کردن باشم (تو تصوراتم میخندم، گریه میکنم و انگار واقعیته)
    مادرم میگه تو باید این کار رو تموم کنی و میبرمت دکتر تا از سرت بیوفته ولی من واقعا نمیخوام ونمیدونم بدون خیال بافی چطور باید زندگی کنم

  139. الناز می گوید

    خب اینکه میبینم خیلی ها شبیه خودم هستن با وجود اینکه میدونن رویا و خیالپردازیهاشون فایده ای نداره و غیر واقعیه اما نمیتونن اونارو حذف کنن مثلا من خودم کنکور دارم و امتحان اما همش روزام داره به رویا پردازی میگذره! راستش بهتره یکم علمی تر بهش نگاه کنیم … ما در خیال میتونیم همه چی رو داشته باشیم در ابتدا این داشتن به ما لذت میده و ما واقعا با روحمون حسش میکنیم این لذت در انسان دوپامین ترشح میکنه و بهتره بدونید ما در اثر خیالپردازی و لذت هایی که خودمون میدونیم واقعی نیست و سودی برامون نداره به دوپامین اعتیاد پیدا میکنیم برای همین نمیتونیم باهاش کنار بیایم تنها راه نجات خودتون هستید عزیزایی که اینو میخونید هر روز تکرار کنید من نتیجه اعمالم هستم نه افکارم و قول بدید که هر وقت خیال سراغتون میاد یه جوری ازش فرار کنید اگه بتونید تا مدتی از ترشح دوپامین جلوگیری کنید از این اعتیاد لعنتی نجات پیدا میکنید … برای همه آرزو میکنم که خیلی زود خوب بشیم💔🥺

  140. s.s می گوید

    سلام و درود خواند بی همتا بر همه شما عزیزان
    دوستان عزیزم همه ما انسان هستیم و تنها دشمن حقیقی ما شیطان هست
    و از طریق بخل، وسواسی فکری، فکر رفتن به گذشته، ترس از آینده و نامیدی ، حرف زدن با خود و غیره به درون آدم نفوذ میکند
    تنها راه حل و درمان توکل بر خداوند قرآن و پیامبران است

  141. Meli می گوید

    سلام ۱۴ سالمه و خیال پردازی میکنم یه شخصیتی درست کردم که مثلا خیلی شجاعه و اینا خلاصه سعی میکنم در کارهای روزمره ام ازش پیروی کنم‌ مثلا اون خیلی خوش اخلاقه پس منم سعی میکنم مثل اون باشم و هر روز توی ذهن خودم‌ تکرار میکنم که فلان کارو کرد و فلان لباسو پوشید وضعیت درسیم خوبه ولی میترسم توش خللی ایجاد کنه
    ایا این خیلی برام ضرر داره و وقتی که از دوره نوجوانی بگذرم یه کم از شدتش کاسته میشه یا ن؟

  142. Arsalan می گوید

    به نظر من یکی از دلایل اصلی خیال پردازی بیش از حد ما نداشتن دوست و افرادی که مارو درک میکنن هست.یکی از بهترین روش های کاهش دادن خیال پردازی های بیش از حد اینه که همه ی مایی که این مشکل رو داریم یه جا جمع شیم و راجبش باهم صحبت کنیم.
    این لینک گروه تلگرامی منتظرتونم
    https://t.me/+F1cFeTt3_Mc0ZDZk

  143. کوکو. می گوید

    من از سنین خیلی پایین این خیال‌پردازی‌هارو دارم زمانی که بچه‌تر بودم برای خودم یک خانواده جدید ساخته بودم خودم و تو یک کشور دیگه بدن دیگه تصور می‌کردم، بزرگتر که شدم فهمیدم نمیشه خانواده‌رو تغییر داد پس رفتم سراغ ساختن سناریو با آدما و دوستایی که کم و بیش می‌شناسم حتی فهمیدم اینم نمیشه. الان تصوراتم خیلی قوی‌تر شدن خودمو توی سنین ۳۵ اینا تصور می‌کنم یعنی در آینده هستم و الآنم گذشته‌امه و این واقعاً داره باعث تاثیرات منفی میشه. باعث میشه فکر کنم من همون آدمم و دست از تلاش برای رسیدن به اونجا بردارم. و خب قابل ذکره من تاحالا هیچ دوستی نداشتم همیشه حتی در خانواده احساس اضافی بودن و طرد شده دارم. این خیالات تبدیل شده به اعتیاد حاضرم از کل روزم بگذرم فقط برم تصوراتم یه جوریه احساس می‌کنم مغزم پر شده، پشت لبم کلمه‌ها دارن وز وز می‌کنن ولی ظرفی برای تخلیه‌اش نیست؛ و خب زمینه افسردگی و بیماری‌های روانیم خیلی توی خانوادمون بالاست (مثلاً دوقطبی).

  144. ناشناس می گوید

    من چند سال این مشکل رو داشتم و چهار راهکاری که بهم خیلی کمک کرد رو براتون مینویسم.این چهار راهکار تخیلاتم رو از ۱۰ساعت در روز به دو سه دقیقه رسوند.
    ۱_ریشه اصلی هر تخیلی رو پیدا کردم و به خودم گفتم که این تخیل برا اینه که من به فلان موضوع تمایل دارم.(مثلا اگ تخیلم اینه که یه فرد مشهورمو یکی باهام مصاحبه میکنه میگفتم من خیلی دوست دارم مورد توجه قرار بگیرم یا اگ تخیلم عاشقانس میگفتم من خیلی میخوام یکی دوسم داشته باشه)اینجوری علاقه اصلی که براش تخیل زدمو پیدا میکنم.
    ۲_سعی میکردم تمام احساسات و افکاری که تو ذهنم میاد رو حس و فکر کنم.تخیل باعث میشه از افکار و احساساتم فاصله بگیرم و همیشه بعد از چند ساعت تخیل، احساسات و افکار خیلی بدی بهم هجوم میاوردن و من احساس ناراحتی و گریه و افکار منفی مثل اینکه من هیچ وقت موفق نمیشم و تمرکز پیدا نمیکنم رو داشتم.پس سعی کردم تمام احساسات و افکارم رو از زمانی که بیدار میشم تا وقتی که میخوابم حس کنم و بپذیرمشون.خیلی وقتا وقتی با احساساتم و افکارم مواجه میشدم گریم میگرفت از بس منفی بودن ولی به خودم میگفتم این بهتر از اینه که هیچ وقت حسشون نکنم.
    ۳_چند بار در طول روز به این فکر میکنم که کسی که منو به وجود اورده و الان تو این موقعیت قرار داده خداونده،اون منو خلق کرده و من رو تو یه مسیری قرار داده که یه قسمتیش این دنیاست و مابقیش تو جهان های دیگه ایه.وقتی به این موضوع فکر میکردم هروقت جرقه تخیل زدن میومد تو ذهنم سریع میگفتم خدایا تویی که منو خلق کردی به من کمک کن تا از لذت تخیل زدن بگذرم و بتونم احساسات و افکارمو حس کنم و پیشرفت کنم. من میخوام به تو نزدیک بشم ن اینکه تو این لذت های زودگذر و آنی غرق بشم.
    ۴_خوندن کتاب چگونه کمالگرا نباشیم هم خیلی کمکم کرد چون من یه مدتی هی تخیلاتمو پس میزدم و سعی میکردم تخیل نزنم ولی بعد چند وقت دیگه تسلیم شدم گفتم چه فایده ای داره اینهمممه دارم تلاش میکنم که از ۱۰ساعت برسم به۴ساعت.برا چی اینکارو بکنم اینهممممه فشار و سختی بکشم اخرشم چهار ساعت نمیتونم خودمو کنترل کنم .ولی وقتی این کتابو خوندم فهمیدم نباید کمالگرا باشم و بخوام مشکلم کامل حل بشه ،همینکه راه برم به سمت هدفم بهتر از اینه که لم بدم رو مبل.همینکه ۶ساعت درس بخونم بهتر از اینه که هیچی نخونم و فهمیدم باید معمول گرا باشم تو زمینه ی پیشرفت و رسیدن به اهدافم ن کماگرا.

    در اخر روشی که همزمان با چهار راهکار بالا در پیش گرفتم رفتم پیش یه روانشناس و انجام دادن روش ،لورتا نوروفیدبک، هست.اگر بخواین میتونین مراکزی که تو شهرتون لورتا نوروفیدبک کار میکنن رو پیدا کنید و برید پیششون.یه مقدار هزینش بالاست.برای من حدود۱۳میلیون شد.ولی در طول شش ماه مشکل تمرکز نداشتنم (ADD) و افسردگیم کاملا برطرف شد.

  145. Sogand می گوید

    تا همین اخیرا حتی فکر نمیکردم این یه مشکل باشه فکر میکردم فقط خودم اینجوریم و بخاطر تنهایی خودمه که این مشکل رو دارم کل زندگیم با خیالبافی گذشته اما نمیخوام ازش رها بشم فقط میخوام تحت کنترل خودم باشه اتقدر رویاپردازی اگه در جهت درست بکار ببریم کلی کارکرد داره فکر کنم شمشیر دو لبه‌س اما الان و این وضعیت عملا بی تحرک شدم و افسرده 🙂 و خوشحالم که خودم تنها نیستم

  146. ی بدبخت می گوید

    وای وقتی کامنت ها رو خوندم فهمیدم من تنها نیستم چون فکر میکردم فقط خودم این مشکل دارم من از وقتی ک یادمه این مشکل دارم تا الان ک ۱۶ سالمه .. من کلا ادمه درون گرایی هستم و هیچ دوستی هم ندارم از همون هفت هشت سالگی خیلی خیال پردازی میکردم تا اینکه دو سه سالی بود بهتر شده بودم ولی دوباره این مشکل پیدا کردم شب و روز مخصوصا شبا همش خیال بافی میکنم از این کار لذت میبرم اما وقتی بعد از ۲ ساعت تموم میشه اعصابم خیلی داغون میشه چون میدونم خیلی از خیال بافی هام در واقعیت اتفاق نمیوفته و با خودم میگم تو ک میدونی اینا نمیشه پس این چرت و پرت ها چی ولی دوباره فردا همین اتفاق میوفته واقعا دیوونه شدم و این مشکل با دیدن فیلم و تنهایی شدید تر میشه ولی واقعا نمیدونم بغض گلوم گیر کرده چون واقعا خسته شدم😐😞

  147. دلیار می گوید

    سلام من از خوندن این مقاله خیلی خوشحال شدم چون بالاخره مطلبی رو دیدم که به این موضوع کامل پرداخته باشه واون رو توضیح داده باشه وازخوندن کامنت ها بیشتر چون می دیدم افرادی هستند که همین مشکل را دارند من تک فرزندم واز کودکی درگیر همین تخیلات بودم اول بگم که من این ویه مشکل نمی بینم وبیشتر یه محبت خدادادی میدونم که با شناخت درست وبرنامه ریزی برای کنترل وحتی استفاده ازش میتونه خیلی هم کمک کننده باشه من الان دانشجوی ارشد روانشناسی هستم وتوی دوران تحصیلم پیدا کردن علت این رفتاریکی از میشه گفت دغدغه هام بودم من فکر میکنم یکی از علت این تخیلات توانایی وقدرت تخیل بالای این افراده که این موضوع چیز بدی نیست ونشون دهنده ی بعد شخصیتی شماست که نویسنده ها میتونن به خوبی ازش استفاده کنند و یک مکانیزم دفاعی تا حدودی طبیعی بدن برای فرار از تنهایی است این باعث میشه نسبت به افسردگی مقاوم تر باشین وخیلی علت های دیگه اما راه هایی که میشه کنترل ورفعش کرد اول که سعی کنین ارتباطاتتون رو بیشتر کنین با افراد وبه نوعی تنها نمونین بودن توی جمع ها وفعال بودن ،ورزش کردن و فعالیت های ورزشی جمعی ،تعهد داشتن به کاروتوجه به کمیت تا کیفیت ، بودن درزمان حال ، بازنگه داشتن ذهنتون میتوتونه خیلی کمک کننده باشه سعی نکنین حتما یه دفعه ای بزاریدش کنار چون میشه گفت غیر ممکنه از اون جایی که یک عادت هست وکنار گزاشتن عادت هم همونطور که ایجادش زمان بره نیاز به زمان داره سعی کنین سمت مواردی که باعث ایجاد این حالت ها میشه مثل اینستا گردی ، دیدن فیلم ورمان خوندن کمتر برین وکارهایی رو وی عادت روزانتون قرار بدین که کمتربه ذهنتون فرصت ایجاد این حالت هارو بده اموزش زبان انگیسی وفعالیت های اموزشی کمک کنندس اولش راحت نخواهد بود اما با تمرین وممارست می تونین به خوبی از اون استفاده کنین واون رو تحت کنترلتون دربیارین تا در زندگی روزمرتون اختلالی ایجاد نکنه همونطور که من موفق به انجامش شدم والان هم در کنار این تخیلات تونستم زندگی خوب وموفقی داشته باشم امید وارم تجربیات من بتونه بهتون کمک کنه

  148. نسی می گوید

    باید با واقعیت رو به رو بشی و از واقعیت نترسی یعنی به خودت اجازه بدی استرس و اضطراب واقعیت رو حس کنی و دردشو بکشی .اوایلش خیلی سخته و جسارت میخواد ولی بعدش راحت تر میشه ه

  149. 2_3 می گوید

    وقت بخیر عزیزای دل میگم منم همین مشکلو داشتم ینی من از شش سالگی تا ۲۵ ‌سالگی این خیال پردازی رو داشتم ولی تا دوما قبل راه درمانشو پیدا کردم هرکس خواست کمکش کنم ب این شمارم زنگ بزنم ۰۹۳۹۷۳۱۰۲۳۰خیلی عذاب اوره منی ک یدنیایی تو سرم ساخته بودم ک اصلا دوست نداشتم تو جمع باشم مرتب و مدام تنها بودم وقتی خیال پردازی میومد سراغم دوست داشتم هیچکس حرف نزنه ولی خدارو شکر میکنم ک از شر این اختلال لعنتی خلاص شم اگر کمک خواستین و میدونید ب بم بس رسیدین در خدمتم ک کمکتون کنم

  150. یه نفر می گوید

    سلام من از کلاس نهم که بودم یه مشکل برام پیش اومد و از اون موقع تاحالا که دوازدهم رو تموم کردم درگیر خیالپردازی مفرط شدم‌. تو این سالها به مرور شدت پیدا کرده و مجازی شدن کلاسا هم که دقیقا از آخرای سال نهم بود روش تاثیر داشته. من سال نهم با ووجود اون مشکل تونستم نفر دوم کلاس بشم و تو مدرسه نمونه با نمره‌ی خوب قبول شدم. ولی بعد از اون بخاطر مجازی شدن کلاسا به گوشی وابستگیم زیاد شد و کمتر درس خوندم. و بخاطر مشکلاتم هم روی به خیالپردازی اوردم. مثلا سوار تاب میشدم و اهنگ گوش میدادم یا سوار دوچرخه میشدم و اهنگ گوش میدادم. کلا دوتا چیز باید حتما باشن یه محرک مثل راه رفتن و دوچرخه و تاب و… و آهنگ. الان ۱۸ سالمه و افت تحصیلی شدید داشتم.به بدنم اهمیت نمیدم به نظافت به اجتماعی بودن… کلا از این زندگی خسته شدم. هیچ هدفی و هیچ انگیزه ای ندارم. کاش کسی که این مقاله رو نوشته بود راه های درمانش هم مینوشت چون امثال من هیچوقت حاضر نیستن این مشکلات رو بازگو کنن. ممنون از مقاله خوبتون.

  151. ینفر می گوید

    دقیقا من وقتی کوچیک بودم با اینکه شاد بودم و اجتماعی بودم ولی یه دوستای خیالی داشتم.
    چون تو کوچیکیم خیلی دوست داشتم بزرگ شم واسه همین خودمو یه دختر ۱۶ ساله تصور میکردم و یه دوست خیالیم داشتم
    وقتی ۶ سالم بود جوری داستان و سناریو درست میکردم که می‌شد ازشون فیلم یا رمان نوشت.
    سال ها گذشت و من هیچ وقت نتونستم این خیالپردازیو از خودم دور کنم و کم کم افسرده شدم.
    الان که ۱۶ سالمه و باید هر روز سه بار این کارو انجام بدم که موجب حرکات دستم و دهنم میشه حتی یه بار تو موقع خیالپردازیم مامانم در اتاقمو باز کرد و فکر می‌کرد دیوونه شدم.
    الانم جوریم که باید تو ذهنم سناریو بسازم و واقعا آزار دهندس

  152. یلدا می گوید

    سلام من هم مثل همه شما دچار خیال پردازی ام شاید برای شما اینجوری نباشه ولی برای من بخاطر دور شدن از واقعیت و تصور زندگی بهتره برای داشتن آرامش برای اینکه حس کنم یکی وجود داره که دوستم داره یکی وجود داره که وقتی عصبانیه باهام بد صحبت نمیکنه ریشه خیال پردازی بخاطر نداشتن چیزایی هست که خیلی وقته آرزوشون میکنیم ولی نداریمشون

  153. حسین می گوید

    سلام بنظر من از نظر دادن دست بکشیم فقط آدرس بدین همدیگر را پیدا کنید قرار بگذارید خودتون راهش رو پیدا کردین نداشتن دوست ترس از اجتماع خوب بسم الله نترس یکبار برای همیشه هم رو پیدا کنید هر چقدر بیشتر بهتر یک جا با هم قرار بگذارید با خودتون شرط کنید با اولین ملاقات فقط خوبی همو ببینید اگه خسته شدی اگه زندگیت نابود شده اگه میخواهی خودتو بکشی از مردن که بالاتر نیست اینکارو بکنین شک نکنید جواب میده دوست میشید رابطة برقرار میشه وقتت هدر میشه و بجاش خیال نکردی رابطة واقعی داشتی نق نزنین همه همه همه همه آدرس آدرس آدرس همو پیدا کنیم پیدا کنیم رابطة شکل بدیم با هم حرف بزنی اگه اول خجالت میکشیم رو در رو از طریق نت چت کنید خودش کلی وقت رو پر میکنه دختر ها پسر ها رو و برعکس پیدا کنید درد و دل کنید یواش یواش همه قرار ملاقات بگذارید تو پارکی جایی خجالت نداره همه مثل همیم خوبه لذت بخشه ما خاصیم خیلی خاص ما با هوشیم خیلی بس است حالا با هم کارای بزرگ میشه انجام داد تصور بسه، ممنوع، اقکارمونو با هم در میان بگذاریم و خلاص. با ذکر یک شماره تلفن بهم وصل شید من سنم 50 ساله الان مشکل ندارم ولی تو جوانیم خودم با این روش حلش کردم شمارمو نمی‌ذارم چون تو باید شروعش کنی این تو هستی که باید شروع و تمومش کنی همه ما یک سر و گردن از بقیه بالاتری اینو بعدا و به مرور زمان کاملا می‌فهمید… کی شروع میکنه شهامت تغییر بزرگ از کارای کوچیک شروع میشه یالا یالا خودتو خرج کن برای خودتو و بقیه اولین قدم ارتبات است و ولا غیر همه ما از بقیه می‌ترسیم اما ترمز میخواهی راحت شی… دست خودته الان و اینجا میتونی برا خودت و خیلی های دیگه منشا تغییر بشی

  154. هلماه می گوید

    سلام من خیلی خیال پردازی میکنم شب موقع ی خواب تو بیداری من وقتی انیمه میبینم انقدر تحت تاسیر انیمه قرار میگیرم خودم رو جای شخصیت اصلی داستان میزارم و شروع میکنم به فیلمنامه نویسی حتی قبل از خوابم داستان درست میکنم و هرشب یه قسمتش رو تو ذهنم تجسم میکنم یا اینکه هرجا میرم اون شخصیت هایی که تو ذهنم ساختم منو دنبالم میکنند و اصلا ولم نمیکنن همه جا هستند و اینکه انگار بدون این خیال بافی زنده نمیمونم و حتی وقتی دارم جایی راه میرم و کاری میکنم انگار اون شخصیت انیمه ای جای منه نه خود من یا حتی با شخصیت هایی که تو ذهنم برای خودم ساختم حرف میزنم واقعا خیلی برام واقعی هستن واقعا دارم دیوانه میشم لطفا یکی کمک کنه

  155. الهام می گوید

    من دقیقا این مشکل رو دارم و همیشه فکر میکردم تنها
    کسی ام که اینجوریه . اون نکته ای که نوشتین هنگام خیال پردازی راه رفتن تند و حرکات و لبخوانی و غیره من همشونو دارم.
    از موقعی که کرونا اومد تا الان ارتباطم با جمع و دوستان خیلی کمتر شده الانم که پشت کنکورم و جایی نمیرم بیشتر تنهام و این باعث میشه همش خیال بافی کنم گاهی بی وقفه،روز تا شب.
    تا الانم به هیچکس مشکلمو نگفتم چون بگم منو درک نمیکنن و همیشه فکر میکردم من خیلی عجیبم و چرا اینجوری ام. بعدش همین اخیرا یه فیلمی رو دیدم fight club ، کلا نظرمو عوض کرد.به نظرم ببینیدش از یه جنبه درمورد همین مشکله و عواقبش و اینکه چرا این کارو انجام میدیم. یه دلیلش اینه که زندگی مون خیلی کسل کننده اس و روتینه، یه دلیلش هم اعتماد به نفس کم و احساس ناکافی بودنه.توقعاتی که جامعه و خوانواده از ما دارن هم یه دلیلشه چون تو تفکرات مون خودمونو یه آدم موفق و عالی تجسم میکنیم.
    بعضی از روش هایی میشه کمک کنه خودم هم امتحان کردم، گرچه تدریجیه ولی کمک میکنه:
    اینکه خودتونو بیشتر مواقع مشغول چیزی کنین، تک بعدی نباشین و فعالیت های مختلف انجام بدین.
    ورزش کنین حتما مخصوصا ورزش هایی که تمرکز میخوان مثل تنیس و والیبال و اینا.
    نوشتن خیال بافی هاتون رو کاغد خییلی کمک میکنه . هرچی فکر میکنیدرو با جزئیات بنویسید و بزارید کنار. انگار ذهنتونو خالی میکنه.
    با بقیه ارتباط داشته باشین و بیشتر با دوستان و خانوادتون وقت بگذرونین.

  156. رهگذر می گوید

    سلام من از اول ابتدایی تا چهارم دانش آموز نمونه مدرسه بودم ولی نعلت به روزی که به یه مهمونی رفتیم و یه وضعییتی پیش اومد که با پیرزن صاحب خونه برای اینکه شلوغ نکنم منو از اجنه ترسوند ولی من هی کنجکاو شدم بیشتر پرسیدم از اون روز به بعد دیگه آدم عادی نشدم هی فکر میکردم یکی از بالای درخت نگام میکنه نمیتونستم یه دستشویی برم بیام انگار ده نفر میپاییدنم کابوس های وحشتناک ولی بازهم میریختم تو خودم نممیخواستم کسی بدونه دیوونه شدم این وضعییت ها جوری بهم فشار آورد تیک عصبی گرفتم تو ذهنم مثلا با خدا قرارداد می بستم برا اینکه خانوادم بیشتر عمر کنن و مریض نشن دو دقیقه حبس نفس کنم یا اینکه یه کلمه خاص هزار بار تکرار کنم وضعییتی بود که شبا بیخوابی گرفتم ذهنمم همش خیال پردازی میکرد میرفتم تک تک خانوادم که خواب بودن چک میکردم که ببینم مرده ان یا زنده شب نمیخوابیدم صبح میرفتم مدرسه خلاصه افت تحصیلی و هزاران مصیبت دیگر روزی رسید برا اینکه از شر این چیزا رها شم اون درخته که گفتم آتیش زدم اونم نصفه شب فکر میکردم اجنه های اون درخته کنترلم میکنن و منو به این روز افتادم خلاصه بعد اون نسبتا خوب شدم و برا اینکه دیگه ترس و فکر خیال به سراغم نیاد منکر همه چیز شدم خدا پیغمبر جن موجودات دیگه این منو آروم میکرد ولی الان که فکر میکنم این خیال پردازی ها و ترس ها بود که منو کشوند سمت الکل و مواد ترک تحصیل الآن که سی سالمه همسالام بچشون میره مدرسه من نمی تونم با یه دختر حتی ارتباط کلامی داشته باشم یا حتی یه دوست که بتونم حرف دلم براش بزنم ندارم همه هم فک میکنن موفق ترین آدمه من هستم خلاصه نعلت به خیال پردازی نعلت به زندگی نعلت به من که باید تموم عمرم اینجوری بگذرونم نمیدونم چطور شد اینجا اومدم ولی بیست سال بود اینارو به کسی نگفته بودم حتما شما هم فکر میکنین که من دیوونم مگه نه

  157. اسرا می گوید

    مقاله خیلی خوبی بود ممنون، منم اختلال رویاپردازی ناهنجار رو دارم، بیشتر اوقات قبل خواب هست و یا مواقعی که به موزیک گوش میدم، و همیشه همه سناریو های ذهنی م شخصیت اصلی داستان باید یه بیماری روانی داشته باشه یا آخرش خودشو بکشه یا زندگی خیلی سختی داره، بیشتر داستان های ذهنی م غمگین و روانی هست و اگه بخوام یه داستان داشته باشم که طرف زندگی خیلی خوبی داره و شاد هست ادامه ش نمیدم، ممکن هست این داستان ها باعث بشه آسیب جدی ببینم؟؟!

    1. بنیامین می گوید

      سلام به عنوان کسی که قبلا این مشکل رو داشتم و سر سری گرفتمش وقتی به خودم اومدم دوزش خیلی بالا رفته بود و باعث شد دی به خودشکی بزنم در صورتی که خودم نبودم و اون مشکل منو کنترل میکرد.حقیقتو باید گفت و پذیرفت.اره رفته رفته بیشتر میشه و چون انرژی منفی زیادی داره از یه جایی به بعد اون مشکل زندگیتو جهنم میکنه و از من میشنوی سریع تر دست به کار شو.من قبلا این بیماریو داشتم و خودم بعد تلاشای زیاد و کارای متفاوتی تونستم کنترلش کنم و به خیلیای دیگه هم کمک کردم تا از پسش بر بیان اگه خواستی این مشکلتو حل کنی میتونم کمکت کنم.یه گروه تو تل زدمه لینکشو پایین میزارم خواستی مشکلتو حل کنی کمکت میکنم در صورتی که از ته وجودت بخوای
      https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk

  158. Hadis می گوید

    کی فکرشو میکرد این یه بیماری باشه:) من فکر میکردم بین همه عادیه و هر کسی که هم سن و سال منه مثل من در حال تصور کردن دنیاییه که وجود نداره…
    باید میدونستم راه رفتن توی اتاقم و صحبت و بحث کردن با کسی که وجود نداره غیر عادیه:)))

  159. مرضیه خ می گوید

    مرضیه خ
    سلام منم این بیماری رو دارم .با همه علائمش و وقتایی که هدف گذاری می کنم و پشتکار دارم و برنامه ریزی می کنم و طبق اون پیش میرم و نماز می خونم و اهل واجبات میشم و قرآن میخونم از این فضا دور میشم من این بیماری رو از ۱۰ سالگی تا ۲۹ سالگی داشتم و دارم .و خانواده یه چیزایی ازش میدونن و حدود سه یا چهار سال میدونن ولی من نمی تونم به دکترم بگم

    1. بنیامین می گوید

      سلام یکی از بدی های این مشکل اینه که ادم روش نمیشه با کسی حتی دکتر راجبش صحبت کنه چون خیلیا شاید حتی دکترا هم درکت نکنن و حس بدی به ادم میده وقتی هیچ کس حتی خانوادت نمیتونن درکت کنن.ولی نترس این مشکلت قابل حله فقط باید از تمام وجودت مایه بزاری و کم نیاری.من خودم این مشکلو داشتم و تونستم تنهایی حلش کنم بعدش به خیلیا کمک کردم تا از این شرایط در بیان یه گروه تو تلگرام زدم اگه واقعا میخوای مشکلت حل شه داخلش عضو شو کمکت میکنم زندگیتو تغیر بدی
      https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk

  160. تنهای آشفته می گوید

    سلام
    از نظر خانوادم من دیوونم
    از اونجایی که خیلی تنها بودم و هستم و کمی هم احساسی بودم
    اصلا بذار اینجوری بگم شخصیت آنه شرلی = من
    همش خیال پردازی میکردم ، با افراد مختلف حرف میزدم ، فقط کافی بود چشام رو ببندم بعد بشینم یا راه برم
    خب این عادیه
    ولی الان که ۱۷ سالم هست میگن رفتارام عادی نیست

    خونه ی من ذهنمه و از وقتی داستان ها و حرفام سرکوب شدن تو بچگی الان بیشتر تو ذهنم سیر میکنم و همین باعث بروز مشکل میشه :
    من جملات رو خیلی با احساس میگم و گاهی هیجانی که آزاردهنده میشه برای دیگران طبق گفته هاشون

    یا به اشیاء و عروسکام خیلی اهمیت میدم که فکرمیکنن دیوونم باز

    من فکرمیکنم روحم تو بچگی تو ذهنم زندان شده ، خودش بیرون نمیاد البته و الان نمیتونم عاقلانه رفتار کنم و مثل بچه ام

    کمکم کنید واقعا دیگه دارم عذاب میکشم
    اگه تنها بودم این خصوصیتم بد نبود و خودم دوسش دارم ولی خب رفتارم برای دیگران جالب نیست (((:

    1. بنیامین می گوید

      سلام تو تنها نیستی و حتی مریضم نیستی فقط باید یادبگیری چجوری کنترلش کنی.رفتار الانت هم دست خودت نیس.منم یه روز این مشکل تخیل رو داشتم و خداراشکر تونستم تنهایی حلش کنم.درکت میکنم اگه واقعا دوس داری تغیر کنی و زندگیتو تغیر بدی تلگرام گروه زدمه و اولین نفریم نیستی که میخوام کمکش کنم عضو شو کمکت میکنم زندگیتو عوض کنی
      https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk

  161. آیدا می گوید

    سلام مرسی از سایت خوبتون اینکه کامنت میتونیم بذاریم و همه‌ی کامنتا از چندین سال پیش هست حس عجیبی رو منتقل میکنه
    من خیلی فکر کردم و متوجه شدم که از اول زندگیم از اول اولش این اختلال همراهم بوده و توی زندگیم هیچوقت اونجوری که میخواستم زندگی نکردم،انگار که با وجود شخصیت و زندگی‌های رویایی که ساختم شخصیت خود واقعی من غیر قابل فهم شده واسه‌ی خود من
    حدود چهار ساله که این اختلال اینقدر شدید شده که واقعاا خیلی خیلی کمتر توی دنیای واقعی هستم و این چهار سال کاملا توی دنبای خیالی زندگی کزردم
    جوریکه واقعا شخصیت خودم رو نمیشناسم
    اگه میخواید تغییر کنید از همین ساعت شروع کنید،هرچقدر بیشتر بگذره سست‌تر میشید توی تغییر دادن خودتون
    شکرگزاری کنید،مدیتیشن کنید،و خودتونو به دنیای بیرون ببرید
    پیشرفت و *زندگی کردن*دیگران رو ببینید و خودتون رو بیارید به زندگی در لحظه
    امیدوارم که بتونم این عادت رو کنار بذارم
    این کامنت رو میذارم برای یادگاری

  162. مهدی می گوید

    امیلی خوشحال میشم میبینم صحبت میشه راجب اینا این خودش اولین قدم من داره ۳۰ سالم میشه واقعا اون زمان جامعه به شدت افرادی مثل منو زیر دست و پاش بی رحمانه له می‌کرد روانشناسی هم در این مدت خیلی پیشرفت کرده من مجبور شدم با آزمون و خطا و بیشتر وقتا راهکار های ابداعی اشتباه خودم پیش برم فقط پذیرش این داستان برام چند سال طول کشید و مجبور میشدم نقش بازی کنم متاسفانه تبدیل به دو شخص شدم که بعد چندین وقت اینم برام کار نمی‌کرد بهم دو رو میگفتن صفر و صد ی تو و …خیلی چیزای دیگه زیر بیست سال من درکی اصلا نداشتم از ناخداگاه انسان و جهان ساختگی خودم فقط احساس می‌کردم یه چیزی درست نیست،با دیدن این تیکه متن انگار چندين سال زندگیمو صرف کردم و عصبانی شدم فقط گارد خودتون رو پایین بیارید ،کار ورزش، احترام واسه خودتون و واسه هدفتون جایزه بزارید،انگیزه هاتون با جغرافیایی که توش هستید منطقی تر کنید ،به زبون نمیشه چون واسه هرنفر با توجه به خانواده جغرافیا ژنتیک و…متفاوت میشه خودتونید تو این راه زمین خوردن هم بخشی از این روند ازش غول نسازید دست کمشم نگیرید بالانس رو رعایت کنید موفق همگی خوشحال شدم این بحثا شکل گرفته

  163. همونی که حس میکنه سانجی کویته🗿🚬💛 می گوید

    از شش سالگی که وارد پیش دبستانی و اجتماع شدم ، طرد شدم و طرد شدم …پس رو آوردم به خیال پردازی .
    همه چیز تا یک یا دو سال اول خوب بود تا اینکه کم کم ، اعتماد و علاقه ام رو به مردم واقعی از دست دادم که باعث شد ، توی همون بچگی فرد درونگرا و خشکی بشم.
    بعد از اینکه قرنطینه شدم ، اوضاع ام افتضاح شد.
    سادیسم هم اضافه ی مشکل شد . مدام توی خیالم خون و.خونریزی شد.
    نمیتوانستم به مردم آسیب بزنم پس به خودم آسیب زدم و فکر میکردم افسردگیه .
    اصلا خود واقعیم رو گم کردم و شخصیتم عوض شد.

    لطفا بیماریتون رو پیگیری کنید تا به این جا نکشه.

  164. محمد می گوید

    سلام دوستان تنها راه رهایی از این مشکل کم کردن هیجان مغز است .تو اینترنت جستجو کنید مدیریت هیجان مغز و مطالعه کنید.
    هر چقدر که میتونید کمتر آهنگ گوش کنید و از شرایط و محیط های که برای شما هیجان زا است دوری کنید

    1. اف می گوید

      نظرات رو بادقت خونوم و چقدر وجه اشتراک بین خودم و شما ها دیدم تقریبا یک ماهه متوجه اختلالم شدم و این اختلا خیلی خیلی منو از زندگیم عقب اتداخت از شاگرد اول و نمرات خوب منو کشنوند به یه دختر پشت کنکوری ک توی اتاق در روی خودش بسته و داره با خیالاتش زندگی‌میکنه اروزها و اهدفی ک برای ایندم داشتم با این اختلال دارن به سمت نابودی میرن لطفا هرکسی راه حل داره بگه تا از مجموعشون بشه یه درمان پیدا کزد

  165. طراوت می گوید

    سلام.
    من خیلی تحقیق کردم و تقریبا هر چیزی که مربوط به درمان تخیل ناهنجار بود رو مطالعه کردم و اینجا همه رو برای شما مینویسم امیدوارم که بهتون کمک کنه.

    اول از همه بدونید تنها نیستید و افراد زیادی درگیر این موضوع هستن و اصلا خودتون رو سرزنش نکنید که چرا این مشکل رو دارید یا اینکه دیوانه هستید و….این فکر ها رو دور بریزید و با خودتون بگید من میدونم چه مشکلی دارم و حلش میکنم.

    دوم به شکل اعتیاد بهش نگاه نکنید،به شکل یه مشکل ببینیدش که قراره خودتون با ارامش و خیلی راحت حلش کنید.

    سوم افکار روزانه‌تون که شما رو ازار میده یا غمگین میکنه یا هیجانی میکنه رو با جزییات بنویسید و بعد پاره کنید یا بسوزونید.

    چهارم از تکنیک سوراخ موش و گربه استفاده کنید،با خودتون بگید یه سوراخ اینجا هست هر فکری که بکنم از این سوراخ بیرون میاد و یه گربه‌ی چابک سریع فکر من رو میگیره و از بین میبره.

    پنجم فقط وقتی وارد رخت خواب بشید که خیلی خسته شده باشید،موقع خواب به تنفس‌تون تمرکز کنید،یا ذکر بگید یا هم نفس هاتون رو با دم و بازدم بشمارید تا خوابتون ببره.

    ششم سر خودتون رو با برنامه های مفید گرم کنید،بیشتر توی اجتماع و با مردم ارتباط داشته باشید.

    هفتم از محرک ها مثل موسیقی فیلم های اکشن و هیجانی دوری کنید.حداقل برای اوایل ترک کردن این عادت.

    هشتم تکنیک های زیستن در زمان حال رو سرچ کنید و انجام بدید.

    نهم هنگام تحریک برای تخیل کردن با خودتون صحبت کنید و بگید من رییس این بدن و ذهن هستم و اجازه نمیدم وارد دنیای غیر واقعی بشم.من از زندگیم راضی هستم و تلاش میکنم بهتر هم بشه و نیازی به تخیل ندارم.من واقعی و حقیقی هستم و موارد غیر واقعی و تخیلات روی من تاثیر نداره.

    دهم کارهایی رو انجام بدید که دوپامین در مغز ازاد میکنه سرچ کنید و انجام بدید.هر روز مدتی روی مدیتیشن کنید و توی حیاط دراز بکشید و اسمون رو تماشا کنید یا برید طبیعت گردی.

    یازدهم بدونید که شما رییس بدنتون هستید و میتونید هر کاری که دوست دارید انجام بدید.و میتونید این اختلال رو هم کنترل کنید تا کم کم کامل از بین بره.

    دوازدهم هیجان رو کم کنید و اضطراب و استرس رو کنترل کنید.هر روز شکر کزاری کنید تا نعمت های زندگی‌تون بیشتر پیش چشمتون بیاد.
    با خدا حرف بزنید و ازش قدرت بخواید تا بهتون کمک کنه.

    در اخر اینکه نگران نباش دوست من،اروم اروم پیش برو و نا امید نشو مطمئن هستم از پسش برمیای به خودت امید داشته باش چون فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی.

  166. بنیامین می گوید

    سلام دوستان،اگه این متن رو دیدی تا تهش بخون ارزششو داره.من بنیامینم درست مث اکثر شما هایی که میگین این بیماری یا این مشکل رو دارین منم این مشکل رو تو گذشتم داشتم و جون اشنایی باهاش نداشتم میگفتم شاید یه چیز معمولیه ولی از یه جایی به بعد بیشتر و بیشتر شد به حدی که دیگه کنترلی روش نداشتم خلاصه بخوام بگم منو تا ته تهش برد و وقتی به خودم اومدم دیدم دست به خودکشی زدمه امیدوارم اون روز برای هیچ کدومتون پیش نیاد و ازتون میخوام که این مشکل رو سر سری نگیرین چون وقتی دوزش از یه حدی به بالا بره دیگه اون شما رو کنترل میکنه و زندگیتونو تبدیل به جهنم میکنه.خداراشکر من به هر نحوی بود تونستم از پسش بر بیام و کاملا کنترلش کردم با استفاده از خودش تو جهت مثبت زندگیه خودم و خیلیای دیگه رو تغیر دادم هر کس که نمیدونه دیگه چی کار کنه میدونم روتون نمیشه با کسی دربارش صحبت کنید چون درکتون نمیکنه و باعث میشه از اجتماع و خانوادتون دور شین و …‌ یه گروه تلگرام زدمه و برام فرقی نداره هر شخصی با هر سنی از هر کجای دنیا باشین بیایین داخلش کمکتون میکنم تا بتونید این مشکل رو حل کنید و یه زندگی بهتر برا خودتون بسازین لینکشو پایین میزارم اگه از ته وجودت میخوای از این قضیه در بیای داخلش عضو شو.به امید ساختن یه زندگی جدید و خاص
    https://t.me/+4a23rdt-oRcyNDlk

  167. کیانا می گوید

    خستم داغونم دیگه نمی‌کشم
    مغزم واقعا داره من رو میکشه

    1. Sahar می گوید

      منم 😞🤝🏻

  168. عبدالوهاب شهنوازی می گوید

    با سلام و خسته نباشید
    آدم آب زیر کار و شیطونی بودن و از عملکرد منفی خود به شدت گریزانم
    و بهیچ وجه نمیخواهم به خاطرات منفی حتی فکر کنم و اگر شخصی سعی کند به استناد به این وقایع باعث آزار اذیت خودم و اطرافیان شود بینهایت ناراحت و دلگیر میشوم وقتی هم بخواهم از قدرت ذهن سعی در بیاد آوری و نقاط ضعف همین افراد نمایم همه ناراحت می‌شوند همه قدیس و می‌شوند مصعوم و بیگناه پس سعی کنم کمتر با آدم‌های سمی باشم حرف سمی نشنوم و همچنین رفتار سمی و منفی بروز ندهم یا بطور ساده به آرامش و آرام بودن خود و اطرافیان اهمیت ویژه ایی قائلم و حالا صحبت از خیالبافی شد خیال یک خونه خوب داشتن یا ساختنش و یا مهندسی چنین خونه ایی خوب هست ولی خیال اینکه خونه ی یکی دیگه از من باشد و یا خیال تصرف یک شخص دیگر برای خودم دیگر خیالبافی نیست می‌شود رفتار ناهنجار پس مراقب آرزو هایی که داریم یا بهتر بگویم دعاهایی که میکنیم باشیم با تشکر

  169. حمیدرضا حمیدی می گوید

    درود به همه دوستان ، خیالپردازی یه اندازه چیز بدی نیست به شرطی که قابل کنترل باشه ، این بده که اینقدر درگیری ذهنی و گرفتاری داشته باشی که حتی نتونی یه لحظه خیال بافی کن واسه خودت

  170. Zsm می گوید

    سلام منم از خیلی وقته اینطوریم وقتی یه فیلم یا سریالی رو نگاه میکنم مدام و مدام خودمو حای اونا میزارم بعضی مواقع شروع میکنم به لبخونی کردن و خود به خود حرف میزنم تا چند دقیقه اول باخبر نیستم اما بعدا میدونم دارم چیکار میکنم ، تا قبل این نمی فهمیدم چیز جدی باشه تا اینکه زیاد تر شد ، مواقعی که میخوام بخوابم دوباره شروع میکنم به همین خیال بافی ولی یه جور دیگش بعضی مواقع حس خوبی بهم میده باعث میشه امید بگیرم ، خودمو جاهایی بالا تصور میکنم . معروفم . مشهورم . و یه هنرمندم‌… شروع میکنم به لبخونی کردن انگار یه جایی قرار دارم ، نه خیلی جدی انگار در یه جایی یه مکانی هستم، حرفایی که نباید بزنم و نزنم امیدوارم بدونین چی میگم ، جدی نمیگرفتمش الان یه خورده جدی شدم ولی نمیتونم هم ازش دست بکشم انگار بخشی از وجودمه ، انگار اگه خیال‌بافی نکنم میمیرم. اما از یه جایی به خودم میگم چیز جدی نیست

  171. در اعما می گوید

    سلام دوست عزیز امیدوارم خوب باشی
    میخواهم برای بعضی از دوستان اینجا تا حد امکان کمک که از دستم بر بیاد بکنم، چون من هم دقیقا همچین تجربیات داشتم و هنوز هم تحت درمانم و میدونم چقدر سخته به دیگران از بیماری بگی که به نظر اونها وجود نداره ولی تورو از درون نابود میکنه، درمان پزشکی فایده ای نداشت، پس خودم شروع به درمان خودم کردم و به کمک و یاری خداوند داره جواب میده، میخام درباره مشکلت یه کتاب عالی رو برات توصیه کنم( نيمه تاریک وجود) از دبی فورد، انشالله که مشکلاتو حل میکنه.

    1. Zsm می گوید

      واقعا ممنونم از شماا❤️ امیدوارم همه از شر این مشکل راخت بشن

  172. Deep down myself می گوید

    فراموش نکنید دوستان، هر کسی هر مشکل یا بیماری که دارید!
    خدا را یاد کن تا یادت کند!
    جمله که باعث شد زنده بمونم.
    الحق که خداوند درمان هر دردیست، و آرامشی بهتون میده که هیچ طب و طبیب از پسش بر نمیاد.

    1. واقعیتی از هممون 🙂❤️ می گوید

      گاهی دقیقه ها و لحظه ها غرقش میشی ، اونقدر که دیگه ذهنت خسته شده … بدتر از همه اینکه نمیخوای با کسی صحبت کنی چون میدونی که درکت نمیکنن ، بارها و بارها خواستم به مورد اعتماد ترین فرد زندگیم بگم اما نتونستم ، نمیتونم ترکش کنم انگار با همین بزرگ شدم .. نشستم تمام کامنتا رو خوندم . تمامشون رو با اهنگی که دارم گوش میکنم از عماق وجودم درکتون کردم ، و جالبش اینجاس ک از بعضی از کامنتا ۴ سال میگذره و اونجاس که قلبم درد می‌کنه ، ایا واقعا تونسته درستش کنه ؟ یا هنوز داره باهاش زندگی کنه ! میدونم هممون خسته ایم شاید اینکه یه ادم خاصی رو وارد زندگیتون کنین بتونین تمام اینا رو فراموش کنین ، یا اینقد ذهنتون شلوغ باشه … واقعا ذهنم خستس ، تا جایی که یاد دارم از بچگی دارم انجامش میدم ذهنم یه جوری شلوغه که نمیشه با نوشتن یه رمان خالییش کرد هیچ موقع فکر نکردم ترکش کنم با اینکه بارها مانع پیشرفتم شده ، میشینم یه دقیقه درسمو بخونم یهو به خودم میام باز شروع کردم باز خودمو وادار میکنم درس بخونم میبینم باز یه چند دقیقه ای میگذره مه شروعش کردم ، نباید اجازه اینو بدین دوزش بالا بره . از درون نابود میشین ، میدونم هممون خسته ایم ، امیدوارم بتونین کنارش بزارین ، و امیدوارم بعد از کنار گذاشتنش دوباره بهش بر نگردین ، ای کاش هیچ وقت اینطوری نمی بودیم ، ای کاش ، دارم بهش فکر میکنم چطوری بدون این زندگی کنم ؟ انگار شده بخشی از زندگیم… برا همین میگم
      خودتون رو سرزنش نکنین
      بدونین که فرار از واقعیت خوب نیست
      ازش فرار نکن تنها نباش خودتو درگیر کارای روزمره کن
      زیا در اهنگ گوش نده زیاد فیلم نبین خوشحال باش
      چقد همینو ببینیم ، واقعا نمیشه عملش کرد
      امیدوارم بتونین ، موفق باشین 🙂

  173. آرش می گوید

    من ۲۹ سالمه مجردهستم .ولی تو خیالم زندگی میکنم دیگه خسته شدم از افکار مزاحم نا خودآگاهانه افکار به ذهنم خطور میکنه اگه کسی راهی درمانی چیزی میدونه کمکم کنه .۰۹۰۱۳۹۶۰۷۹۴

  174. Ree می گوید

    سلام منم تمام این مشکلاتو دارم و اکه واقعا تنها نباشی و واقعا احساس تنهایی نکنی باور کن که بهتر میشی!

  175. Daryil dixon می گوید

    واقعا بده و بدتر از همه اینکه کسی راجبش چیزی نمیدونه!!!

  176. Werzu می گوید

    سلام
    من اینجوریم که وقتی در واقعیت یه اتفاقی میوفته و حالت های گوناگون مثل خنده، گریه و غیره بهم دست میده یهو متوجه میشم ظاهراً ساعت ها گریه کردم یا خندیدم اما در واقع یهو خودم رو داخل یه سناریو پیدا میکنم.
    وقتی آهنگ گوش میکنم اولین جرقه به طور تا خود آگاه زده میشه و با اون آهنگ یه فیلم درست میکنم که مثلاً اون آهنگ رو من خوندم و دارم براش کلیپ ضبط میکنم و از کل آهنگ هیچی متوجه نمیشم.
    یا مثلاً وقتی یه مطلبی رو از رو گوشی یا کتاب و حالا هرچی میخونم یهو اون وسیله رو می‌زارم کنار و از اون موضوع شروع به ساختن سناریو میکنم.
    یه نمونه از خیال پردازی هام اینه که من یه روانشناس و خواننده مشهورم و با یه خواننده دیگه ازدواج میکنم سه تا بچه دارم اما شوهرم بهم خیانت می‌کنه منم به تیمارستان میوفتم.
    یعنی هر روز این داستان رو مرور میکنم و کل جزئیات رو با ریز ترین کلمات میتونم به زبون بیارم.
    و این خیلی زجر آور تر از چیزیه که سایر مردم فکر میکنن.

  177. امیررضا می گوید

    الان ۲۳ سالمه ، دوران نوجوانی متوجه این موضوع شده بودم که من یه مشکلی دارم که دارم اینجوری خیالبافی میکنم ، ولی حالا که بیست و سه سالمه فهمیده ام اسمش چی بوده ، این خیالبافی ها باعث شده ان که تا حالا تو زندگیم هیچ چیزی رو تجربه نکرده ام و موفقیتی نداشتم

  178. محمد می گوید

    سلام دوستان منم همین مشکلو دارم من بهتون خیلی پیشنهاد پادکست منیاز رو میکنم مخصوصا تمرکز و توجه ، ذهن اگاهی. من زیاد پادکست گوش دادم ولی این پادکست یه چیز دیگست

  179. محمد می گوید

    سلام دوستان منم همین مشکلو دارم من بهتون خیلی پیشنهاد پادکست منیاز رو میکنم مخصوصا تمرکز و توجه ، ذهن اگاهی. من زیاد پادکست گوش دادم ولی این پادکست یه چیز دیگست

  180. یکی می گوید

    نامزدم دوستم اختلاس رویا پردازی ناسازگاری داره البته فک کنم همین باشه.. گفته انگاری این اختلال خطرناکه و یدفعه اخلاقش عوض میشه عصبی میشه و یبار میخنده حتی میتونه به کشتن دیگران فک کنه و سعیشم کرده اما بزور کنترل خودشو میکنه و اینه توهم دیداری و بویایی هم داره دیگه لامسه و شنیداری رو نمیدونم
    یجور میتونه تصور کنه انگار واقعیه میخواستم بدونم دقیقا اسم این اختلال چیه؟؟

  181. A.l.i.v.h.79@ می گوید

    دوستان من دچار این مشکل بود و خیلی خیال پردازی کردم
    خودمو جای شخصیت های قوی و قدرتمند میزاشتم
    و امروز تصمیم گرفتم بزارمشون کنار فهیدم اگه من جای شخصیت های تو ذهنم صحبت نکنم ذهن موفق به ساختن اونا نمیشه پس شما هستید که اونو کنترل میکنید نه اون شما رو الان که دارم این متن رو مینوسم هی مغزم فرمان میده رویا بساز اما من دیگه وقتش جلوشو بگیرم ما میتونیم اینم بگم ما رویا پردازا نسبت به بقیه از ذهن قوی تری برخورداریم

  182. بارانِ غم می گوید

    داشتم نظرات رو میخوندم. متوجه شدم خیلی از افراد هستند که تجاربی مثل من دارن. من یه نوجوونم و به واسطه ی این عادت؛ نمراتم به شدت افت کرده و تو زندگیم اختلال ایجاد شده.
    من کاملا اگاهم که خیاله و رویاست نه واقعیت اما همین باعث میشه بخوام بیشتر تصور کنم، نمیتونم فیلم ببینم یا اهنگ گوش بدم یا رمان بخونم، چون به سرعت خودمو جای شخصیت اصلی میذارم و داستان خودمو میسازم. لذت میبرم نمیشه انکارش کرد (حدود ۱۰ ساله که عادت کردم بهش)
    مخصوصا اینکه من موقع خیال پردازی راه میرم، عادی حرف میزنم یا حالات صورتم تغییر میکنه(مثل ناراحتی یا شادی).
    تا جایی راه میرم که کف پام میسوزه و زانوهام درد میگیره
    امیدوارم بتونم کنارش بذارم یا حداقل کمش کنم.
    چقد دردناکه که برای فرار از زندگیمون که جذابیتی نداره به رویا پناه بردیم. ارزوی ارامش میکنم برای همه ‌مون.

  183. . می گوید

    لطفا یکی یه راه بگه که دست از این رویا پردازی بردارم خیلی داره به کار هام آسیب میزنه از زندگیم عقب افتادم

  184. . می گوید

    سلام.
    من از بچگی قوه تخیلم خوب بود همه هم میدونستن از همون بچگی همش داستان میگفتم و مامانم برام مینویشت…
    به مدت ۸ سال تک فرزند بودم بازی های تخیلی رو خیلی دوست داشتم…. مثلا روز نبود که من بدون داستان بگزرونم
    هر چند روز یه داستان…تا تموم میشد میرفتم یه داستان دیگه می‌ساختم… تا اینکه یه روز تابستون سوم به چهارمم یه داستان به ذهنم رسید که اون خیلی جذاب بود برام و مدتش به چند ‌‌روزنکشید تا تموم بشه دو سال کشید آخرشم تموم نشد… رفتم سراغ یه داستان دیگه اما بعد اینکه اون داستان تموم شد برگشتم دوباره سر قبلی خیلی دوست داشتم ببینم تهش چی میشه… این داستانی میساختم دو فصل بود همش تو همین دوفصل گسترشش میدادم و بازیشو میکردم….و اسم شخصیت اصلی داستان سوریا بود و تو خونه ما خیال بافی من به سوریا بازی معروف شده بود.
    اومدیم سال هفتم و کلاسا آنلاین شد تعاملاتم به صفر رسید اون موقع بود که استارت این تخیل لعنتی زده شد
    داستانو کوبیدم از اول ساختم اینبار با جزئیات کامل…
    اینقدر جزئیات داستانم کامله که ازش میشه یه انیمیشن درست کرد
    همه شخصیتم کارتونی هستند خودم تو جلد همشون بازی کردم.الان همه چیو تجربه کردم تو تخیلاتم…
    و خب نشستم با خودم فکر کردم ببینم زندگی واقعیم با اون زندگی چه فرقی داره…
    فهمیدم هرچی تو داستانم دارم تو زندگی واقعی ندارم و هرچی تو زندگی واقعی دارم تو داستانم ندارم…
    نمی‌دونستم اختلاله فکر میکردم بازیه تا اینکه دوسال پیش این مقاله رو خوندم همه چیش حق بود با یه آهنگ با یه فیلم… با همه چی تخیلم تحریک میشد ولی الان با فیلم و اینا زیاد تحریک نمیشه با ایده های خودم تحریک میشه دوبار سعی کردم کنارش بزارم اولین بار ۱۰ روز بدون تخیل…دومین بار ۲۵ روز ولی به خاطر اون ایده های کوفتی همش میام بازی میکنم…تو اون دوره های ترک ناموفق یه چیزی فهمیدم ،فهمیدم که هر چی تو تخیلاتم تصور کنم شخصیت واقیعم همون شکلی میشه…
    مثلا شخصیت اصلیم خیلی زود رنج بود منم بودم
    الان شخصیت اصلیم همش تو مسابقات مختلف شرکت می‌کنه و رتبه های علمی میاره منم دارم تلاش میکنم
    ولی این داستان کل زندگیمو گرفته اصلا نمیتونم تمرکز کنم اگه هم بازی نکنم از بی حوصلگی میپوکم نمیدونم چیکار کنم

  185. Anne می گوید

    سلام
    من 13 سالمه و از بچه گیم خیال پردازی میکردم
    و هنوزم خیال پردازی میکنم.
    من تک فرزندم و دوست صمیمی ای ندارم چون نمیتونم با هم سن و سالام کنار بیام!
    همیشه دارم خیال پردازی میکنم و خیالام واقعا خیلی دور از منطقه.
    من بچه خیلی درس خونی نبودم ولی میتونستم نمره خوبی بیارم.
    از پارسال تا شیشمم خیلی عجیب افت درسی کردم و همینطور خیال پردازیمم زیاد شد.
    خلاصه که ادم تنبلی شدم، ترس از اجتماع دارم، افسردگی دارم، خیال پردازی ناسازگار دارم.
    از وقتی یادمه دنبال جلب توجه بودم و هنه بهم میگفتن حسود و روم خیلی تأثیر گذاشت و همین شد که من خیال پردازیو شروع کردم.
    دارم عذاب میکشم نمیدونم باید چیکار کنم.

  186. شادی می گوید

    درود
    من تقریباً همه‌ی نظرات رو خوندم و با اینکه هیچکدوم از شما را نمیشناسم حس نزدیکی بهتون دارم و برای تک تک تون اشک ذیختم
    در رابطه با خیال پردازی ناسازگارانه همه‌مون درباره‌ش میدونیم میخوام روش هایی رو بگم که به من کمک کرد !
    اول از اینکه صبور باشید ما یه شبه دچارش نشدیم که یه شبه ترکش کنمیم
    به مغزتون بفهمونید که تنها شما این مشکلو ندارید ما یک از هزارانیم
    شخصیت های تو ذهنتون جزئیاتشو کمتر کنید مثلا دیگه اسم نزارید براشون یا اسماشون فراموش کنید و بااسم صداشون نزنید
    چهرشونو تصور نکنید؛ اندام و.. ؛ کلا کم کم به جزئیات توجه نکنید
    سعی کنید با احساساتون کنار بیاید ما انسانیم حق داریم افسرده باشیم حق داریم برای مرگ عزیزانمون ناراحت باشیم حق داریم استرس کنکور داشته باشیم و… از حس های ناخوشایندتون فرار نکنید سعی کنید دوستشون داشته باشید به آغوش بگیرید غمتونو ؛ استرستونو و.. در این رابطه کتاب نیمه‌ی تاریک وجود پیشنهاد میدم
    هیچ روانشناسی به من کمک نکرد در این رابطه
    ولی باید برید پیشه یه روانشناس چون شما بعد از چند سال میخواید بجای فرار از واقعیت ؛ واقعیتو بپذیرید
    از هرچیزی که شما را تحریک میکنه تا حد امکان دوری کنید
    از آهنگ ؛ از کتاب ؛ از فیلم ؛ از تنهایی ؛ حمام های طولانی مدت و..
    اگه در مرحله‌ایی هستید که خودتون متوجه شدیددیگه آخرشه حتما به روانپزشک مراجعه کنید
    از هیچ راه غیر منطقی مثل کشتن خود خیالی و آدمای خیالی استفاده نکیند نابود میشید
    ما بزرگ شدیم بچها نزارید احساساتمون سرکوب کنن حتی اگه تون طرف؛ پدر و مادرتونه نزارید احساسات سرکوب بشه ما زنده‌ایم ما انسانیم
    به خودتون امید داشته باشید
    این شب تلخ شاید دور گذر ولی آید آن روز که صبح فردا شویم
    من شادیم و دوسستون دارم پسرا ودخترایی که مثل خود منید
    ❤️‍🩹👋🏼

  187. . می گوید

    سلام منم همین مشکل دارم چیکار کنم حتی ترک تحصیلم کردم میخوام ادامه بدم نمیتونم دچار خیال پردازی حتی اگه ارزوهامم برآورده شه ذوقی ندارم عادت کردم به خیال پردازی اجتماعی هم نیستم من الان ۱۹ سالمه😪راحل دارید بگید

  188. شقایق می گوید

    دارم به این فکر میکنم چی میشد هممون یه جا جمع میشدیم باهمدیگه دوست یودیم تو یه گروه حرف همدیگه رو میفهمیدیم اون وقت به راحتی درمان میشد صددرصد خیلی حرفا داریم که به همدیگه بزنیم

  189. Moby می گوید

    سلام،
    مشکل من اینه که تو اتاقم یا وقتی تنهام با خودم زیاد حرف میزنم مثلا تو اتاقم افراد دیگر رو تجسم میکنم و با اونا حرف میزنم و برام عادت شده واقعیتش این کار استرس روزانم رو کاهش میده ولی امسال کنکور دارم و این خیال پردازی زمان من رو میگیره
    نمیدونم باید چیکار کنم😔

  190. Saba می گوید

    نمیتونم کنترلش کنم اگ رویا پردازی نکنم خوابم نمیبره بلد نیستم چجوری بدون رویاپردازی بخوابم….گاهی انق توشون غرق میشم که با اتفاقات بد گریه میکنمو با اتفاقات خوب میخندم حتی اداشم در میارم:)

  191. نسیم می گوید

    سلام دوستان
    بهترین راهکار به نظر من جایگزینی خیالپردازی با تجسم خلاق است و شما که قدرت خیالپردازی رو دارید براحتی می توانید تجسم خلاق داشته باشید و به اهدافتون برسید حالا فرق این دو تا چیه:
    تجسم خلاق ، برای خواسته ها و اهدافمون هست . یعنی من وقتی ک باور داشته باشم ب خواسته هام میرسم میام و اونارو تجسم میکنم . در واقع تجسم خلاق ، یک تجسم هدفمنده و کار بیهوده نیست .
    اما خیال پردازی از اسمش پیداس خیاله و برای فرد نمیتونه واقعیت داشته باشه و صرفا برای اینکه فرد حال خوب موقت داشته باشه و موضوع خیال پردازی هدفمند نیست و یک کار بیهودست ، چون فرد باور نداره ک میتونه ب خواسته هاش برسه میاد خیال پردازی میکنه و حتی ب اون خیال پردازیه و اون تجسم هم اعتقادی نداره و باور داره ک نتیجه نمی گیره .
    اگه ما باور داشته باشیم وقتی ب خواستمون فک میکنیم و بهش توجه میکنیم ، میتونیم بهش برسیم ، میایم توی ذهنمون ، لحظه ی رسیدن ب اون خواسته رو رسم میکنیم ک واسه اونایی ک باور ندارن میتونن ب خواستشون برسن میشه خیال پردازی و توهم ولی ، برای ما میشه تجسم خلاق چون باور داریم ک میتونیم بهش برسیم .

نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.